- May
- 2,574
- 37,097
- مدالها
- 14
معرفی رمان آفتاب برحوت از فاطمه ایمانی
خلاصهای از اثر:
« نفس گرفت تا حرف بزند. نفس گرفت تا به دانیال ، که منجی روزهای خوب پیش روی او شده بود، حرف دلش را بگوید. هشت سال، برای دیدن چنین روزی عذاب کشیده بود. هشت سال زخمهایی را که آدمها خواسته و ناخواسته بر پیکر احساسش زده بودند، خودش مرهم گذاشته و درمان کرده بود. حالا ... حالا دلش میخواست پای احساسش را دراز کند. دلش را به سایهی امن حضور این مرد تکیه دهد و نفس خستهی بغضهای در گلو یخ زده و حبس شدهاش را رها کند. گریان و بیتابانه زمزمه کرد: -گفته بودم دلم اگر برات بره، زندگیمم باهاش میره؟!
- گفته بودی.
لبخند محزونی روی لب نسرین سبز شد.
-تو فقط دستم رو بگیر و رها نکن، من هرجا که بخوای، باهات میآم...»

اسم رمان: آفتاب برحوت |
به قلم: فاطمه ایمانی |
قیمت چاپ دوم: 75000 تومان |
تعداد صفحات: 463 |
منبع: نشر صدای معاصر |
« نفس گرفت تا حرف بزند. نفس گرفت تا به دانیال ، که منجی روزهای خوب پیش روی او شده بود، حرف دلش را بگوید. هشت سال، برای دیدن چنین روزی عذاب کشیده بود. هشت سال زخمهایی را که آدمها خواسته و ناخواسته بر پیکر احساسش زده بودند، خودش مرهم گذاشته و درمان کرده بود. حالا ... حالا دلش میخواست پای احساسش را دراز کند. دلش را به سایهی امن حضور این مرد تکیه دهد و نفس خستهی بغضهای در گلو یخ زده و حبس شدهاش را رها کند. گریان و بیتابانه زمزمه کرد: -گفته بودم دلم اگر برات بره، زندگیمم باهاش میره؟!
- گفته بودی.
لبخند محزونی روی لب نسرین سبز شد.
-تو فقط دستم رو بگیر و رها نکن، من هرجا که بخوای، باهات میآم...»