جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب رمان آلیس در سرزمین عجایب لوئیس کارولدر

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط ادوارد کلاه به سر با نام رمان آلیس در سرزمین عجایب لوئیس کارولدر ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 710 بازدید, 14 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع رمان آلیس در سرزمین عجایب لوئیس کارولدر
نویسنده موضوع ادوارد کلاه به سر
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ادوارد کلاه به سر
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب (به انگلیسی: Alice's Adventures in Wonderland) نام کتابی است که لوئیس کارولدر سال ۱۸۶۵ منتشر کرد. این کتاب که برای کودکان نوشته شده‌است داستان خیالی سفر دختری به نام آلیس را تعریف می‌کند که به دنبال خرگوش سفیدی به سوراخی در زمین می‌رود و در آنجا با ماجراهای عجیبی روبه‌رو می‌شود.
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
داستان با رویدادی کاملاً اتفاقی آغاز می‌شود و با تمایل کودکانهٔ آلیس برای عبور از دری کوچک و ورود به باغی پر از گل ادامه می‌یابد. آرزوهای دور از حقیقتی که محقق می‌شوند و موجودات عجیبی که در آن سرزمین حضور دارند و انسان‌انگاری شده‌اند، ادبیات خیال‌پردازانهٔ داستان را شکل می‌دهند و مفاهیمی عمیق را در قالب داستانی کودکانه بیان می‌کنند. آلیس در سرزمین عجایب و ادامهٔ آن، که آن‌سوی آینه (۱۸۷۲)، نام دارد درطی یک قرن و نیم بی‌وقفه تجدیدچاپ شده و نه‌تنها در عرصهٔ چاپ و نشر کتاب و تصویرگری، بلکه در دیگر عرصه‌های هنر نظیر پویانمایی، فیلم،موسیقی، عکاسی و نقاشی نیز تأثیرگذار و الهام‌بخش بوده‌است.[۱]این داستان یکی از بهترین نمونه های ژانر ادبیات بی سر و ته به حساب می آید.[۲][۳]

ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب یکی از مشهورترین آثار ادبیات ویکتوریایی محسوب می‌شود و به ۱۷۴ زبان ترجمه شده است.
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
بخش ۱- سقوط در سوراخ خرگوش: آلیس دختری هفت ساله است که همراه با خواهر بزرگترش کنار رودخانه نشسته اما حوصله‌اش سر رفته است. او ناگهان خرگوش سفیدی را می‌بیند که لباس به تن دارد و با یک ساعت جیبی به سرعت از جلوی او رد می‌شود. آلیس به دنبال خرگوش داخل یک سوراخ می‌رود و ناگهان شروع به سقوط می‌کند. پس از یک سقوط طولانی، آلیس به راهروی عجیبی می‌رسد که درهای بزرگی دورتادور آن تعبیه شده و همه این درها قفل هستند. او کلید طلایی کوچکی را روی یک میز شیشه‌ای پیدا می‌کند اما کلید برای قفل درها کوچک است. در بار دوم، کلید طلایی به یکی از درها می‌خورد و آن را باز می‌کند و آلیس یک باغ پر از گل و زیبا را می‌بیند و دلش می‌خواهد وارد آن باغ شود اما در کوچک‌تر از آن است که آلیس بتواند از آن رد شود. سپس یک بطری را می‌بیند که روی آن نوشته «مرا بنوش». آلیس مایع بطری را می‌نوشد و ناگهان کوچک و کوچک‌تر می‌شود و قدش ۲۵ سانتیمتر می‌شود و دیگر دستش به کلیدی که روی میز گذاشته بود نمی‌رسد. بعد از آن یک تکه کیک را داخل یک جعبه شیشه‌ای می‌بیند که روی آن نوشته «مرا بخور». آلیس تصمیم می‌گیرد کیک را بخورد تا اگر کوچک‌تر شد از زیر در وارد باغ شود و اگر بزرگ‌تر شد لااقل کلید را از روی میز بردارد.
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
یخش ۲- استخر اشک: آلیس با خوردن کیک بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و قدش سه متر می‌شود و سرش به سقف راهرو می‌خورد. آلیس کلید طلایی را از روی میز برمی‌دارد اما می‌بیند که باز هم قادر به عبور از در نیست. او که غمگین و ناامید شده زیر گریه می‌زند و اشک‌هایش آنقدر بزرگند که در راهرو سیل راه می‌افتد. خرگوش سقید از شنیدن صدای آلیس می‌ترسد و دستکش‌های کوچک و بادبزنی که در دست داشت را می‌اندازد و می‌رود. آلیس ناگهان متوجه می‌شود که چون خودش را با بادبزن باد زده دارد آب می‌رود و کوچک می‌شود و فوراً بادبزن را می‌اندازد. حالا که کوچک شده به سمت در باغ می‌دود اما می‌بیند که باز در قفل است و کلید طلایی روی میز و نمی‌تواند وارد باغ شود.عمق استخر اشک‌های آلیس به سه متر رسیده و آلیس شناکنان دنبال راه نجات می‌گردد. در همین حال موشی را در حال دست و پا زدن در آب می بیند. آلیس گمان می‌کند که این موش فرانسوی است و به زبان فرانسوی دست و پا شکسته با او صحبت می‌کند و به اشتباه می‌گوید «گربه من کجاست؟». موش می‌ترسد و از آلیس فرار می‌کند. استخر کم‌کم پر از پرنده‌ها و حیواناتی می‌شود که برای رسیدن به خشکی شنا می‌کنند از جمله یک اردک، یک دودو، یک طوطی، یک جوجه عقاب و چند حیوان عجیب و غریب دیگر.
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
بخش ۳- مسابقه رقابتی و حکایت طولانی: آلیس و حیوانات دیگر به خشکی می‌رسند و آنجا دور هم جمع می‌شوند و با هم مشورت می‌کنند که چطور باید خودشان را خشک کنند. موش از همه می‌خواهد بنشینند و به داستان او گوش کنند و سخنرانی کسل‌کننده‌ای درباره ویلیام فاتح ایراد می‌کند. دودو می‌گوید بهترین راه برای خشک‌شدن این است که همه آنها با هم مسابقه بدهند و دور یک دایره بدوند اما این مسابقه هیچ آغاز و پایانی ندارد و برنده آن معلوم نیست. آلیس دوباره از گربه‌اش، داینا، حرف می‌زند و همه حیوانات را می‌ترساند.
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
بخش ۴- خرگوش بیل‌کوچولو را می‌فرستد داخل: دوباره سر و کله خرگوش سفید پیدا می‌شود که به دنبال دستکش و بادبزن دوشسآمده است. خرگوش، آلیس را با خدمتکارش ماری آن اشتباه می‌گیرد و به او دستور می‌دهد که برود داخل خانه و دستکش و بادبزن را پیدا کند. آلیس وارد خانه می‌شود و یک بطری دیگر پیدا می‌کند و از آن می‌نوشد و دوباره شروع به بزرگ و بزرگتر شدن می‌کند. خرگوش هراسان به باغبانش، مارمولکی به نام بیل، دستور می‌دهد که از پشت‌بام وارد دودکش شومینه شود و ببیند داخل خانه چه خبر است. آلیس صدای حیواناتی را از بیرون خانه می‌شنود که دور بازوی عظیم‌الجثه او که از پنجره بیرون افتاده جمع شده‌اند. خرگوش اول می‌گوید باید خانه را به آتش بکشند اما آلیس تهدیدشان می‌کنند. حیوانات تکه‌سنگ به سوی او پرتاب می‌کنند و سنگ‌ها همین که به زمین می‌رسند تبدیل به کیک‌های کوچک می‌شوند. آلیس کیک‌ها را می‌خورد و دوباره کوچک می‌شود و از خانه خرگوش فرار می‌کند. آلیس همان‌طور که در جنگل چرخ می‌زند با خودش می‌گوید اولین کاری که باید انجام دهم این است که دوباره تا اندازه اصلی خودم بزرگ شوم. دومین کار هم این است که راهم را به آن باغ قشنگ پیدا کنم. ناگهان چشمش به یک قارچ می‌خورد که یک کرم ابریشم آبی‌رنگ روی آن نشسته و قلیان می‌کشد.
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
بخش ۵- پند کرم ابریشم: کرم ابریشم از آلیس می‌پرسد کیست و آلیس اعتراف می‌کند که بعد از این همه کوچک و بزرگ شدن دیگر خودش هم نمی‌داند دقیقاً کیست و حتی شعر «زنبور پرمشغله» را هم نمی‌تواند درست به یاد بیاورد. کرم ابریشم از قارچ پایین می‌آید و دور می‌شود و در همین حال به آلیس می‌گوید «یک طرف بلندترت می‌کند، طرف دیگر کوتاه‌تر». آلیس ابتدا متوجه منظور او نمی‌شود اما بعد می‌فهمد منظورش احتمالا دو طرف قارچ بوده و از هر لبه قارچ یک تکه می‌کند و برای اینکه بفهمد کدام به کدام است از تکه دست راستش گاز می‌زند و ناگهان کوچک و کوچک‌تر می‌شود. فورا از تکه دست چپ گاز می‌زند تا کوچک‌تر از این نشود اما این بار گردنش چنان دراز می‌شود که سرش از درخت‌ها بالا می‌زند و به آسمان می‌رسد. کبوتری از راه می‌رسد و گمان می‌کند آلیس یک مار است و می‌خواهد تخم‌های لانه او را بخورد. آلیس به یاد می‌آورد که هنوز تکه‌هایی از قارچ در دستش دارد. از دو تکه گاز می‌زند تا آنکه بالاخره به اندازه عادی‌اش می‌رسد. او در فکر رفتن به باغ پر از گل است که ناگهان به یک محوطه بازی می‌رسد که خانه کوچکی به ارتفاع حدودا یک و نیم متر در آن قرار دارد. آلیس می‌ترسد که اهالی خانه از بزرگی او بترسند برای همین دوباره گاز کوچکی از تکه قارچ دست راستش می‌زند و قدش به ۲۰ سانتیمتر می‌رسد.
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
بخش ۶- خوک و فلفل؛ پیشخدمتی که صورتش شبیه ماهی است در خانه را می‌زند. پیشخدمت دیگری که صورتش شبیه قورباغه است در را باز می‌کند. پیشخدمت ماهی نامه‌ای بیرون می‌آورد و می‌گوید «برای دوشس. دعوت‌نامه‌ای از جانب ملکه برای بازی کروکت». آلیس پس از گفتگویی با قورباغه وارد خانه می‌شود. آشپز دوشس مشغول پختن سوپی است که بیش از حد فلفل دارد و فلفلی که در هوا پخش شده باعث می‌شود آلیس، دوشس و بچه او شدیداً به عطسه بیفتند اما سرآشپز و «گربه چشایر» که جلوی اجاق لم داده و گوش تا گوش لبخند می‌زند عطسه نمی‌کنند. دوشس بچه‌اش را به آلیس می‌سپارد و می‌رود تا برای بازی کروکت حاضر شود اما بچه ناگهان به یک خوک تبدیل می‌شود. آلیس او را زمین می‌گذارد و بچه به سمت جنگل می‌دود. آلیس گربه چشایر را می‌بیند که روی شاخه درختی نشسته. او آلیس را به سمت خانه «گربه فروردینی» راهنمایی می‌کند و ناپدید می‌شود اما لبخند او جا می‌ماند و در هوا معلق است. آلیس با خود می‌گوید «گربه بدون لبخند زیاد دیدم اما لبخند بدون گربه عجیب‌ترین چیزی است که در تمام عمرم دیده‌ام». آلیس خانه بزرگ خرگوش فروردینی را می‌بیند که دودکش‌هایی به شکل گوش و پشت‌بامی پوشیده از خز دارد. او دوباره گازی از قارچ دست چپش می‌زند تا کمی بزرگ شود و قدش به ۶۰ سانتیمتر می‌رسد.
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
بخش ۷- مهمانی چای دیوانه‌وار: آلیس وارد خانه می‌شود و می‌بیند زیر درخت میزی چیده‌اند. خرگوش فروردینی، کلاه‌دوز، موش زمستان‌خواب و چند نفر دیگر دور میز نشسته‌اند. آلیس به آنها می‌پیوندد. این حیوانات سوال‌ها و معماهای زیادی از آلیس می‌پرسند از جمله معمای مشهور «شباهت زاغ و میز تحریر چیست؟». کلاهدوز می‌گوید که آنها تمام روز چای می‌خورند چون «زمان» او را مجازات کرده و ساعت تا ابد روی ۶ عصر (زمان چای خوردن) ثابت مانده است. آلیس از سوال‌ها و معماها خسته می‌شود و مهمانی را ترک می‌کند و می‌گوید این احمقانه‌ترین مهمانی‌ای بوده که به عمرش رفته است. ناگهان روی تنه درختی یک در می‌بیند و وارد آن می‌شود و به همان راهروی دراز اول برمی‌گردد. کلید طلایی را برمی‌دارد و در باغ را باز می‌کند. بعد گاز کوچکی به قارچ می‌زند و قدش به حدود سی سانتیمتر می‌رسد. بالاخره از در رد می‌شود و به باغچه‌های رنگارنگ و فواره‌های خنک می‌رسد.
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
بخش ۸- زمین بازی کروکت ملکه: آلیس در ابتدای ورود به باغ سه ورق پاسور زنده را می‌بیند که دارند رزهای سفیدرنگ را قرمز می‌کنند چون ملکه (بی‌بی دل) از رز سفید متنفر است. پس از آن جماعتی از ورق‌های پاسور که دست و پا دارند از جمله سرباز و شاه و ملکه و حتی خرگوش سفید وارد باغ می‌شوند و رژه می‌روند. همه جلوی ملکه تعظیم می‌کنند اما آلیس پس از دیدن شاه و ملکه تعظیم نمی‌کند. ملکه که عصبانی شده اسم آلیس را می‌پرسد و بعد دستور مشهورش یعنی «سرش را بزنید!» را به زبان می‌آورد. شاه از ملکه می‌خواهد کوتاه بیاید. ملکه سپس دستور اعدام آن سه نفری را می‌دهد که مشغول رنگ کردن رزهای سفید بودند اما آلیس آنها را داخل گلدان می‌گذارد و پنهانشان می‌کند و به صف رژه ملحق می‌شود. آلیس به بازی کروکت با ملکه و زیردستان او دعوت می‌شود اما بازی عجیب و غریبی است چون توپ‌های بازی جوجه‌تیغی و چوب‌های بازی فلامینگو هستند. بازی خیلی زود به آشوب و شلوغی کشیده می‌شود و آلیس به فکر فرار می‌افتد. او دوباره گربه چشایر را می‌بیند. ملکه دستور اعدام گربه را می‌دهد اما جلاد می‌گوید که اعدام او غیرممکن است چون فقط سر او را می‌شود دید. آلیس می‌گوید که گربه مال دوشس است و ملکه دستور می‌دهد دوشس را از زندان بیاورند تا مساله حل و فصل شود.
 
بالا پایین