- Jun
- 104
- 37
- مدالها
- 2

رمان برایم بمان
نویسنده: فهیمه سلیمانی
انتشارات: شقایق
کد کتاب :109411
شابک :978-9647928250
قطع :رقعی
تعداد صفحه :416
سال انتشار شمسی :1396
نوع جلد :زرکوب
سری چاپ :3
معرفی رمان
بچه های تیم ملی بسکتبال نیز برای شرکت در مسابقه ای مهم و بعد از آن اعزام به تورنتو برای مسابقات المپیک همسفر آن ها هستند. حداقل یک ساعت و نیم تا یزد مانده است که قطار می ایستد و مسئولین خبر از آمدن گردبادی ویران کننده و توقف به مدت دو روز در این مکان می دهند.
قسمتی از رمان
دیگر حتی دل و دماغ حرکت نداشت. امیدش را به یکباره از دست داده بود و ناامیدی در وجودش چنگ میانداخت و از ادامه راه منصرفش میکرد. کسی در وجودش زمزمه میکرد؛ همین جا بمان تا ببینی چه زمانی او متوجه غیبتت میشود. اما هیچ خبری نبود و آنها در نوری غلیظ محو میشدند و دور و دورتر میرفتند. به سختی از جای برخاست و قدمی سنگین برداشت. اما بار دیگر مقاومتش را از دست داد و به زمین افتاد. ذرات داغ خاک به صورتش اصابت کرد و پوستش را سوزاند. مایوسانه انتهای صف را نگریست، اما چیزی ندید... .
رمان برایم بمان
نویسنده: فهیمه سلیمانی
انتشارات: شقایق
کد کتاب :109411
شابک :978-9647928250
قطع :رقعی
تعداد صفحه :416
سال انتشار شمسی :1396
نوع جلد :زرکوب
سری چاپ :3
معرفی رمان
بچه های تیم ملی بسکتبال نیز برای شرکت در مسابقه ای مهم و بعد از آن اعزام به تورنتو برای مسابقات المپیک همسفر آن ها هستند. حداقل یک ساعت و نیم تا یزد مانده است که قطار می ایستد و مسئولین خبر از آمدن گردبادی ویران کننده و توقف به مدت دو روز در این مکان می دهند.
قسمتی از رمان
دیگر حتی دل و دماغ حرکت نداشت. امیدش را به یکباره از دست داده بود و ناامیدی در وجودش چنگ میانداخت و از ادامه راه منصرفش میکرد. کسی در وجودش زمزمه میکرد؛ همین جا بمان تا ببینی چه زمانی او متوجه غیبتت میشود. اما هیچ خبری نبود و آنها در نوری غلیظ محو میشدند و دور و دورتر میرفتند. به سختی از جای برخاست و قدمی سنگین برداشت. اما بار دیگر مقاومتش را از دست داد و به زمین افتاد. ذرات داغ خاک به صورتش اصابت کرد و پوستش را سوزاند. مایوسانه انتهای صف را نگریست، اما چیزی ندی
با سلام و احترام فراوان. رمان را نخوانده ام اما در همین چند سطر نمونه کتاب نکته ای به نظرم رسید که بد ندیدم با شما مطرح کنم. به این عبارات دقت کنید:«امیدش را به یکباره از دست داده بود و ناامیدی در وجودش چنگ میانداخت و از ادامه راه منصرفش میکرد.» تمام این عبارت را می توان این طور نوشت:«امیدش را به یکباره از دست داده بود.». جمله های بعد توضیحات اضافه ای هستند که باید از متن حذف می شدند. نویسنده باید کوتاه و موجز بنویسد. روی هر کلمه و جمله اش دقت کند و متن را چنان پاک کند که اگر هر جمله یا کلمه ای از ان حذف شود، معنای خود را از دست بدهد. متاسفانه نویسندگان جوان به نکات ریز دقت نمی کنند. داستان خوب مجموعه ای به هم پیوسته از عناصر است. صرف داشتن طرح خوب یا شخصیت پردازی و ... لزوما داستان خوب ایجاد نمی کند. نویسنده باید بارها و بارها متنش را ویرایش کند و بتراشد.
نظر شما محترمه امید وارم نویسنده در کتاب های بعدی خودش دقتش رو در این موضوع بالا ببرهبا سلام و احترام فراوان. رمان را نخوانده ام اما در همین چند سطر نمونه کتاب نکته ای به نظرم رسید که بد ندیدم با شما مطرح کنم. به این عبارات دقت کنید:«امیدش را به یکباره از دست داده بود و ناامیدی در وجودش چنگ میانداخت و از ادامه راه منصرفش میکرد.» تمام این عبارت را می توان این طور نوشت:«امیدش را به یکباره از دست داده بود.». جمله های بعد توضیحات اضافه ای هستند که باید از متن حذف می شدند. نویسنده باید کوتاه و موجز بنویسد. روی هر کلمه و جمله اش دقت کند و متن را چنان پاک کند که اگر هر جمله یا کلمه ای از ان حذف شود، معنای خود را از دست بدهد. متاسفانه نویسندگان جوان به نکات ریز دقت نمی کنند. داستان خوب مجموعه ای به هم پیوسته از عناصر است. صرف داشتن طرح خوب یا شخصیت پردازی و ... لزوما داستان خوب ایجاد نمی کند. نویسنده باید بارها و بارها متنش را ویرایش کند و بتراشد.
اما همیشه قرار نیست متن ها بینقص باشن
گاهی نقص ها میتونن زیبایی رو ایجاد کنن