جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد آثار کاربران [ رمان برکه‌ی مرغابی‌ها] اثر «Lili.khnom کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد کتاب کاربران توسط ida با نام [ رمان برکه‌ی مرغابی‌ها] اثر «Lili.khnom کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 572 بازدید, 18 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد کتاب کاربران
نام موضوع [ رمان برکه‌ی مرغابی‌ها] اثر «Lili.khnom کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع ida
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ~swampflower~
موضوع نویسنده

ida

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Dec
121
950
مدال‌ها
2

نام اثر: برکه‌ی مرغابی‌ها
نویسنده: لیلی محمدحسینی @Lili.khnom
ژانر: اجتماعی
عضو گپ نظارت S. O.W (2)
خلاصه: روزی باد را می‌شکافتم و تا خورشید پرواز می‌کردم. همان وقتی که کفش‌هایم در آب برکه فرو می‌رفتند و دستانم دور طناب حلقه می‌شدند. همان زمانی که درخت پیر عزیزم تکیه گاه تابم بود صد حیف که امروز، درخت کمر خم کرده‌است و آن طناب در میان جلبک‌ها تاب می‌خورد.


لینک اثر
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,741
45,665
مدال‌ها
7
•نام: برکه مرغابی‌ها، با این‌که تقریبا سه صفحه از داستان پیش رفته اما درباره علت نام گذاری به این اسم چیزی نوشته نشده غیر از اون برکه‌ای که توی روستایی که خاله ارکیده در اون زندگی می‌کنه نوشته شده. به نظر من اسم داستان با همه سادگیش جذابه و شاید باید منتظر علت این نام‌گذاری بمونیم.
•ژانر اجتماعی تا حدی در متن داستان دیده میشه مثل اثراتی که رفتارهای مادر ارکیده روی شخصیت اول گذاشته و اون رو تا حد زیادی ساکت و منزوی بار آورده. اما ژانر اجتماعی با عکسی که برای جلد انتخاب شده همخونی نداره. تصویر جلد یک صحنه کاملا عاشقانه‌ است. هر چند شاید پارت‌های بعدی بتونه ژانر اجتماعی رو بیشتر به چشم بیاره. اما اگر قرار هست عاشقانه‌ای رخ بده بهتره ژانر عاشقانه هم اضافه بشه
•خلاصه: زیبا نوشته شده و جذابیت کافی رو برای جذب مخاطب داره. با ژانر انتخابی همخونی نداره و همین‌طور با جلد. اما با اسم اثر همخوانی داره روند داستان نشون میده باید منتظر بمونیم تا دلیل انتخاب این متن رو متوجه بشیم.
•مقدمه: زیباست و جذب کنندگی خوبی داره. به نظرم مثل قسمت خلاصه بخشی از زمان آینده‌ست از زبان ارکیده داستان.
آغاز: بسیار جذاب و خوب نوشته شده. قلم زیبای نویسنده و توانایی اون در به کار بردن کلمات و جملاتی که ساده اما زیبا در کنار هم قرار گرفتند، می‌تونه خواننده رو به خوبی جذب کنه.
داستان بیشتر با مونولوگ‌ها پیش میره و این شاید در ابتدای داستان که دیالوگ خاصی وجود نداره، کمی خواننده رو خسته و یا نا‌امید کنه اما در ادامه داستان متوجه می‌شیم شخصیت خاص قهرمان اول داستان(ارکیده) این مونولوگ نویسی رو باعث میشه. این که ارکیده یه دختر درون‌گرا با روحیات افسرده و انزواطلبانه است این حجم از مونولوگ نویسی رو توجیه می‌کنه. چون افراد درون‌گرا مدام در افکارشون پرسه می‌زنن و درگیری‌های فکری زیادی دارن که می‌تونه شامل ساده‌ترین اتفاق‌ها و یا پیچیده‌ترین‌ها باشه.
روند داستان خیلی خوب پیش میره. سریع یا کند نیست. قلم نویسنده توانایی این رو داشته که آرام و قدم به قدم خواننده رو با خودش همراه کنه و همه چیز رو خیلی خوب و زیبا براش توصیف کنه.
شخصیت سازی درست شکل گرفته، همه شخصیت‌هایی که تا این‌جا توی داستان حضور دارن برای خودشون رفتارها، علایق و کنش‌ها و واکنش‌های مشخص دارن و این رو نویسنده به خوبی به تصویر کشیده.
نویسنده خیلی خوب دلیل انزواطلبی ارکیده رو شرح میده و از عدم اعتماد به نفس و افسردگی‌‌اش صحبت می‌کنه که بی‌شک در راس اون مادرش و رفتارهاش هستن. مادری که خودش شخصیت ضعیفی داره و با پرخاشگری این شخصیت رو کاور کرده که مربوط به ژانر انتخابی هست.
دلیل این‌که چرا کاملا ناگهانی خاله ارکیده تقاضا می‌کنه ارکیده یک ماه پیش اون بمونه مشخص نیست. شاید در ادامه داستان بشه جواب این سوال رو پیدا کرد البته خاله ارکیده در جایی با خودش از کار کردن روی شخصیت ضعیف ارکیده حرف می‌زنه اما چرا یک دفعه این تصمیم رو گرفته؟ شاید جواب این سوال همون چیزی باشه که ادامه داستان روی اون پی‌ریزی میشه. و دلیل این چرایی، همون چیزیه که خواننده رو به خواندن اثر تشویق می‌کنه.
توصیفات مکان، زمان و صدا به خوبی صورت گرفته و با شخصیت ارکیده هم‌خوانی داره مثلا جایی که از کوچه‌شون رد میشه و همه خونه‌ها رو بی‌روح و زشت و مثل دندان‌های کج و کوله می‌بینه غیر از خونه خاله بانو چون صاحب مهربونی داره. محبت همون چیزیه که ارکیده بهش نیاز داره و انگار فقط تو وجود خاله بانو اون رو دیده. و به خاطر همین شخصیت و حتی خونه خاله بانو رو زیبا می‌بینه.
ایرادات نگارشی در متن وجود داره و به نظر می‌رسه تا حالا ویرایش نشده مثل: "بی مسیو لیتی" که مسئولیت نیاز به فاصله نداره و "بی" برای وصل شدن به کلمه بعد نیاز به نیم فاصله داره، و "اینقدر" که نیاز به نیم فاصله داره و کلمات تنوین داری که تنوینشون گذاشته نشده.
علائم نگارشی هم خیلی جاها استفاده نشدن مثل ":" بعد از کلمه گفت یا (-) در اول دیالوگ‌ها که خیلی جاها فراموش شده و همین‌طور نقطه در پایان خیلی جملات وجود نداره. بهتره متن داستان یه بار بازخونی بشه و ایرادات برطرف بشه.
در آخر خطاب به لیلی عزیز: قلم بسیار خوبی داری و ذهنی که خیلی خوب می‌تونه یک داستان رو رهبری کنه و به قلم تحریر دربیاره. بابت برخورداری از چنین نعمتی بهت تبریک میگم. قلمت توانا و موفق باشی.
 

Raaz67

سطح
4
 
منتقد ارشد کتاب
منتقد ارشد کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
فعال انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Apr
1,369
19,094
مدال‌ها
7
نام رمان از دو کلمه‌ی برکه‌ی مرغابی‌ها تشکیل شده که به دور از کلیشه بودنه و خواننده رو جذب می‌کنه و تا حدودی حس عاشقانه به مخاطب دست میده؛ چون مسئله پرنده خصوصاً مرغابی و قو برای عشق و عاشقی نمادن. من دوست داشتم.
ژانر اجتماعی و با جلد رمان تا حدودی هم‌خوانی نداره، جلد از دختر و پسریه که عاشقانه دست هم‌دیگه رو گرفتن؛ اما ژانر فقط به اجتماعی بودن اشاره کرده که یکم مخاطب رو سر در گم می‌کنه، پیشنهادم به نویسنده عزیز اینه که اگه قراره دختر رمان ما بعد مسئله عشق و عاشقی براش مطرح بشه، بهتر عاشقانه رو به ژانرت اضافه کنی، ولی اگه عاشقانه‌ایی در کار نیست بهتر جلدت رو عوض کنی.
خلاصه و مقدمه هم عاشقانه و هم اجتماعی درش دیده میشه که بسیار زیبا نوشته شده بود و من دوست داشتم؛ اما دوباره با ژانر تا حدودی ارتباط داره. به دور از کلیشه و جذب کننده بود و کشش برای ادامه خواندن رو داشت و اندازه‌اش مناسب بود.
راوی، سوم شخص بود که تا اون‌جایی که من خوندم رعایت شده بود و این نقطه مثبته؛ اما گلم یه جاهایی جمله‌‌هایی که به کار بردی یه بی‌حسی به خواننده موقع خوندن میده این یه پیشنهاده می‌تونی روش فکر کنی و اگه دوست داشتی تغییر بدی. مثلاً در توصیف زری بهتر بود وقتی نوبتش میشه به جای جمله‌ی نفر بعدی... بنویسی که (زن بغل دستی‌اش، زن عمو زری بود که...) یا ارکیده در دل گفت بهتر بود بنویسی( با خود زیر لب زمزمه کرد یا جمله‌ی فلان در سرش جولان می‌داد که...) این‌جوری کلمه "گفت" کمتر استفاده می‌کنی و قشنگ‌تره. یا یکی از دخترها با نگاهش در صورتش کنکاش می‌کرد، بهتر بود بنویسی یکی از آن دو دختر چشم فلان با دقت بیشتری در صورتش کنکاش می‌کرد... . یا (زیرا کنار گذاشتن عادتی که خودش... بهتر بود بنویسی هر چند که کنار گذاشتن عادتی که خودش... .) یا( کافی‌نت روی کوچه... کافی‌نت سر کوچه...) یا (مادرش بسیار تند و تیز بود، بهتر بود حالت پرخاش یا لحن تند مادرش رو توصیف می‌کردی) این‌جوری مخاطب حسش می‌پره و فکر می‌کنه داره نمایشنامه می‌خونه.
توصیف مکان و حس و حالی که از دید دختر رمان به مخاطب نشون می‌دادی خیلی قشنگ بود و آدم دقیقاً حس انزوا بودن و حتی حس نفرتی که از اون ننه قنبر و زن عمو زری رو داشت رو درک می‌کرد.
چون قلم خوبی داری یه پیشنهاد، کلمه‌ی "گفت" که بین مکالمه دو نفر انجام میشه رو خیلی تکرار کردی، قشنگ‌تر میشه اگه با حالش که فلان کار رو می‌کنه یا حالت نگاهش قطع کنی و دیالوگش رو بگی اون‌جوری مخاطب خسته نمیشه.
سیر رمان خوب پیش می‌رفت و مخاطب رو با خودش همراه می‌کرد که سر از احوالات این دختر در بیاره و حتی دلیل حس بدش رو از ننه قنبرو ... بفهمه و حتی کشش این رو داشت که در آینده قرار چه اتفاقی بیفته.
علائم نگارشی به خوبی رعایت نشده بود( -) برای دیالوگ‌ها یه جاهای فراموش کرده بودی استفاده کنی.
برای این کلمات باید از نیم فاصله استفاده کنی. من درستش رو برات می‌نویسم.
جلسه ای (جلسه‌ای)، پروژه‌ اش( پروژه‌اش)
جمله‌ی، این‌قدر، ناممکن‌تر، می‌نشست، سر به، گوشه‌ایی‌ترین، می‌زد، خورده‌ایی، بی‌توجه، رگه‌های، بی‌شماری، پیاده‌رو، می‌شد.
این کلمات( ً ) یادت رفته بود بذاری. احتمالاً، اصلاً، حقیقتاً.
لیلی عزیزم رمان قشنگی داری، من قلمت رو دوست داشتم و حتی ترغیب شدم رمانت رو بخونم با رعایت علائم نگارشی و یه سری نکات و رعایت و اصلاحشون رمانت عالی‌تر میشه. صرفاً قصدم کمک بود قلمت مانا، موفق باشی.
 

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,469
مدال‌ها
8
نام رمان: برکه‌ی مرغابی در عین سادگی قشنگه و باعث میشه جویا بشیم که علت انتخاب این اسم چیه.
ژانر: ژانرت فقط اجتماعیه بهتره که ژانر مکمل هم داشته باشی هر چند از جلد مشخصه که رمان عاشقانس باید ژانر عاشقانه هم اضافه کنی؛ ژانر اجتماعی در رمانت دیده میشه مثل دلیل گوشه گیر شدن ارکیده به دلیل رفتار‌های نادرستی که مادرش باهاش داشته... درباره‌ی جلد هم ژانر اجتماعی تداخلی با جلدی که انتخاب کردین نداره و فقط یک توصیف عاشقانه داره.
خلاصه: خلاصه زیبایی دارین و باعث جذب مخاطب میشه ولی با جلد انتخابیتون تداخلی نداره.
مقدمه: رمانتون مقدمه نداره.
داستان هم از زبان سوم شخص عالی توصیف شده و این نقطه قوته ولی تو بعضی از جمله‌ها بهتره که حالتش رو تغییر بدی برای مثال از جمله مثل: زیر لب زمزمه کرد... آرام لب زد و ...
آغاز: آغاز قشنگ و زیبایی دارین... آغاز رمانتون نشون میده که چه نویسنده خوش قلمی هستین و قراره رمان جذابی در پیش باشه، استفاده از جمله‌های به دور از کلیشه و جذاب.
در ابتدای رمانتون از دیالوگ تقریباً استفاده نشده و بیشتر با مونولوگ داستان رو پیش می‌برین که این برمی‌گرده به شخصیت داستان که با شخصیتی که ارکیده داشت این موضوع کاملاً هم‌خوانی داشت چون یه دختر ساکت و گوشه گیر و درون‌گرا بود و معمولاً آدم‌های درون گرا درباره همه چیز خیلی فکر می‌کنن پس در نتیجه به خوبی عمل کردین.
سیر رمان: سیر رمانتون خوبه نه خیلی کنده نه خیلی سریع، حس رو به مخاطب انتقال میده، مثلاً دلایل گوشه گیری ارکیده دقیقاً با حسی که از حرف‌های مادرش دریافت میشه توضیح داده شده. شخصیت پردازی درستی انجام دادین و خواننده به راحتی می‌تونه با شخصیت هاتون خو بگیره و تو ذهنش تصور کنه.
توصیف مکانتون هم خوبه به راحتی میشه تو ذهن مکان رو تصویرسازی کرد.
اشکال‌های نگارشی در رمانت دیده میشه مثلاً برای بعضی از کلماتت حشو نذاشتی.
یا مثلاً بعضی از کلمات این‌طور اشتباه دارن: جلسه ای که این اشتباه ای با نیم فاصله گذاشته میشه.. جلسه‌ای و بقیه کلمه‌های مانندش هم این‌طور نوشته میشن.
یا مثلاً کلمه‌ی بی مسئولیتی این‌جا نباید بین بی و مسئولیتی فاصله کامل بذارین... از نیم فاصله باید استفاده شه مثلاً: بی‌مسئولیتی
تمام کلمه‌هایی که اولشون بی دارن همین‌طور نوشته میشن. حتماً دوباره رمان رو روخوانی کن و اشکالاتت رو صحیح کن.
نقطه قوت: شخصیت پردازی، توصیف مکان، آغاز رمان.
نقطه ضعف: ژانر، جلد و اشکالات نگارشی.
قلم زیبایی داری گلی مطمئنم نویسنده موفقی خواهی شد.
قلمت مانا و موفق باشی🌹
 

~swampflower~

سطح
1
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
924
3,501
مدال‌ها
3
🕊️ 🌹 ✍️👌👏

سلام دارم وخسته نباشی نویسنده ی خوش ذوق وقلم

نام رمان: عالی وجذاب
طرح جلد زیباست
مقدمه نداره عزیزم متن خلاصه بسیارزیباست واسه مقدمه مناسبه
خوبه که یه خلاصه از داستانت رو بزاری مثله اسم رمانت درلفافه اشاره به داستانت داشته باش لو نده داستان روتا انتها...
ژانر: نوشتی اجتماعی ، فک کنم درام عاشقانه اجتماعی مناسبتره
شروع داستان یه فلش بک داره به اونچه در ذهنت میگذره یا خاطره ای تداعی میشه واست عالیه
تصویر سازی ، نشون دادن حالات روحی وفیزیکی عالی ومناسب بود
روند داستان عالیه نه سریع نه خسته کننده
فقط در پارت۱۲ و۱۳ متوجه نشدم که بالاخره اون پسر وگوشی در دستت به کجارسید گریزی زدی ورد شدی ،حالات فیزیکی جسمی وروحی اون پسر و اولین برخورد اشنایی ونجات دادن ارکیده توصیف نشده وخواننده سردرگم میشه وعلامت سوال در ذهن...
پارت ۸
توصیف بارش باران
نوشتی
چن ساعت نبار
این بنظرم اول غلط املایی اومد بعد مطلبو گرفتم ، به نظرم جمله بهتری جایگرین کن
گلم ،بسیار داستان جالبی رو به قلم دراوردی
ادامه بده ،دراوج باشی تاابد*☆♡
 

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,501
مدال‌ها
3
سلام به تارای عزیزم :)

عنوان: برکه‌ی مرغابی‌ها، نام بسیار جذاب و عجیبی هست که میتونه خواننده رو به سوی خوندن این رمان جذب کنه.

خلاصه: خلاصه خیلی خوب داشتی و از جملات و کلمات خاص و قشنگی هم استفاده کردی.

جلد رمان: جلد قشنگی هست اما فکر می‌کنم با عنوان تداخل داره.

روند رمان: شروع رمان یک شروع ناگهانی و غیر منظره هست. از خراب شدن کامپوتر تا معرفی شخصیت‌ها و آشنایی خواننده با اون‌ها. یه جاهایی رو من اصلا نتونستم ارتباط خوبی با شخصیت بگیرم و درکش کنم.
«زنی هیکلی و چاق که دماغی عقابی داشت و عادت داشت به ارکیده یاد آوری کند دخترش هانا برخلاف او با آب و رنگ است و اصلا رنگ پریده نیست. البته خیلی هم بی راه نبود زیرا هانا یک میز آرایش تخصصی داشت و کلی هم آبرنگ در بساطش پیدا میشد.» این جمله به نظرم ایراد داره، میگه با آب و رنگ و بعدش میگه میزش آبرنگ داره.
«باد دماغش را به یک فین محکم وادار ساخت.» این جمله هم ایراد داره و به نظرم قشنگ نیست، اگه باد بیاد ما معمولا آب بینی‌مون رو بالا میکشیم نه پایین!

شخصیت‌ها: ارتباط برقرار کردن با ارکیده کمی دشوار هست. این شخصیت به نظر میرسه یکم خوددرگیری هم داشته باشه. همچنین ارتباطش با خانواده سخت و دور از باور هست. توصیف از شخصیت‌های داستان و مکان کم هست، اگه توضیح بیشتری راجبش بنویسی بهتر میشه.

نگارش: علائم نگارشی اصلا رعایت نشده بود و باعث می‌شد خوندن مطلب سخت و دشوار بشه.

قلمت جاوید بانو♡
 

ن. عادل

سطح
1
 
م.نگار
فعال انجمن
Sep
177
1,395
مدال‌ها
4
ما باید مجال بدیم که قصه‌هامون تا آخر ادامه پیدا کنه، قصه امکان نداره بد باشه اگه تو آدم خوبی باشی.
نقد رمان برکه‌ی مرغابی‌ها
باسلام
از آغاز:
در شروع کار باید اعتراف کرد که اثر جلد زیبایی داره و اگر نخواهیم از حق بگذریم نام اثر نیز بسیار برازنده است.( برکه‌ی مرغابی‌ها، بکار بردن دو واژه‌ی برکه و مرغابی‌ها رنگ تازه‌ای به اثر بخشیده است. هر چند ساده به نظر می‌رسد.) رمانی اجتماعی که متشکل از حوادث روزگار شخصیت داستان است، فانتزی‌هایی که نویسنده‌ی عزیز با قلم معجز خود به رشته‌ی تحریر در آورده است. خلاصه‌ی شما توانست من منتقد را به صفحه‌ی دوم اثر هل دهد. نیروی محرکه‌ای که برای شروع خوبه. در کنارش مقدمه‌ای که به داستان تزریق شده است، همه چیز را ساخت تا من فصل اول را بخوانم.
در داستان شما نقاط اوج کم و بیش هستند.
جمله‌های کوتاه، جاذبه‌های ماندگار ( آنچه که یک اثر را معرفی می‌کند و برای مردمی با آن آداب و رسوم و ادبیات آشناتر است.):
(مادر همیشه به دنبال چیزی می‌گشت تا بخاطرش عصبانی باشد.)
(از همه بدتر او داشت رشته‌ی کامپیوتر می‌خواند.)
(او از زیر باران ماندن می‌ترسید.
)

کنکاش در اثر( چند خط):
من به انتخاب دو عبارت از داستان را بررسی می‌کنم.
(یک روز شبیه روزهای بیست و چهار سال گذشته شروع شده بود اندیشیدن به این ماجرا باعث شد خودش را بیشتر به دست گرانش زمین بدهد و با انزجار از دیوار کرم رنگ ساختمان همسایه چشم بگیرد.) اندیشیدن شما در این چند خط مرا هم به اندیشیدن واداشت، به تصویرسازی. من هم پشت پنجره‌ دیوار همسایه را دیدم. او هم مرا دید. ما برای هم دست تکان دادیم و بعدش داشت حالم از دیوارشان بهم می‌خورد شاید نه فقط از آن، از همه‌ی دیوارهای شهر، همه‌ی شهر همسایه‌مان بودند و ما در میان انبوهی از دیوار گیر افتاده بودیم، در حصار آدمیان.
(این وضع تا زمانی دوام می‌آورد که پدر از سرکار به خانه برگردد و ادامه‌ی گفت و گو‌ها تا پاسی از شب به این می‌گذشت که چرا پدر به عنوان یک فرزند به عنوان یک برادر به عنوان یک همسر یک شهروند یک مستاجر یک مخلوق و یک سوپر‌من به وظایف خود که همه را برای آن بیچاره تعیین کرده بودند عمل نمی‌کند.)
حس خوب. پدر مهربان. روز پدر. قدردانی از پدر. توصیف پدر در اینجا فوق العاده است. من خیلی دوستش دارم. اینکه شما از قلمتان برای توصیف پدر استفاده کرده‌اید نه آنطور که همه پدر را معرفی می‌کنند و می‌نویسند: (( پدر آب داد.))

اضافه:
در اثر شما غلط نگارشی و ویرایشی مشاهده نکردم. اگر هم باشد دیگر دوستان گفته‌اند و تکرار بر آن را مهم نمی‌شمارم.
بیوگرافی شخصیت‌ها و توصیف آنها خوبه، ولی می‌تونه بیشتر باشه. مثلا درباره‌ی اینکه چندتا بچه دارند، اسم شوهرشون چیه و... ریزتر شدن در نقش‌ها و طرح‌ها و خرد کردنشان به قسمت‌های نامساوی.

زاویه‌ی دید: ما با داستانی روبه رو هستیم که از بالا به آن نگاه نمی‌کنیم. شخصیت اصلی ما را با خودش به درون داستان می‌کشد. جاذبه او نه آنقدر زیاد است که ما را مجبور کند نه آنقدر کم که ولش کنیم. به خواسته‌ی نویسنده در بند‌هایی به داستان چاشنی طنز اضافه شده است تا مخاطب خوشش بیاید. ( الکی خوش باشه.)

از قبل چندین بار به او گفته بودند باید ترمزش را بکشد: ( شوخی‌هایی با نویسنده)
اوایل داستان فکر می‌کردم منظورش از ارکیده‌ گل‌های توی باغچه‌ است.
شخصیت پردازی: مخاطب با اسامی داستان در زندگی روزمره روبه است. ( ننه قنبر، زن عمو زری) اسم‌ها از فضا نیامده‌اند و نیازی به معادل‌سازی ندارند. سلیقه‌ی نویسنده چنین بوده‌ است که شخصیت‌ها نزدیک به هم باشند و بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند. در مقابل نام‌های امروزی هم به چشم می‌خورد. ( تفاوت نسل‌ها): هانا- ارکیده- هدیه

باشه، خداحافظ

حرف‌هایی با خود خود نویسنده:)
اینکه شما جرقه‌ای در ذهنتان بخورد و نوشتن را شروع کنید، خیلی خوب است اما ادامه دادن داستان سخت‌تر از شروع کردن آن است. من به شخصه شما و قلمتان را تحسین می‌کنم که توانسته‌اید داستان را جلو بکشید و در عین حال مخاطب این ژانر را معطل نگه دارید تا پای بقیه‌ی صحبت‌های شما بنشیند.

سخن پایانی:
من معتقدم ساده‌ نویسی می‌تواند یک شاهکار خلق کند.

یک بی‌باک پر از غلط املایی
 

سانیا

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Mar
141
1,262
مدال‌ها
2
سلام جانا:)
عنوان رمان:
به نظر من عنوانش خیلی زیبا بود و به دل می‌شینه.
ژانر:
ژانر یکی انتخاب شده و اگر دوتاه بود بهتر می‌شد.
خلاصه رمان:
خلاصه رمان توضیحی از رمان نیست و ادبی و زیبا نوشته شده، لو دهنده هم نیست و مخاطب رو جذب رمان می‌کنه
علائم نگارشی:
از علائم نگارشی تو پارتا اصلا استفاده نشده مثلا از ، و یا! خیلی کم استفاده شده و توی پارت اول کلا استفاده نشده.
پارت‌ها:
شروع رمان خوب بود و آدم رو برای خوندن ادامه رمان مشتاق می‌کنه.
ولی یکم ،یج کننده بود و ارتباط گرفتن با شخصیت کمی سخت بود.
پارت ها از نظر علائم نگارشی و نیم فاصله مشکل زیادی داشتن و رعایت نشده.
نیم فاصله:
بیهوده❌️
بی‌هوده✅️
بیچاره❌️
بی‌چاره✅️
میشد❌️
می‌شد✅️
غمگینش❌️
غمگین‌اش✅️
نمیشد❌️
نمی‌شد✅️
خیلی از جاهای نیم فاصله رو رعایت نکردی.
افعال "می" دار باید با نیم فاصله نوشته بشن مثل مثال بالا.
وقتی برای جمع بستن از "ها" استفاده می‌شه، با نیم فاصله نوشته می‌شه
مثل مثال پایین:
درد ها❌️
درد‌ها✅️
زخم‌ ها❌️
زخم‌ها✅️
دیالوگ:
برای مثال دیالوگ توی پارت#۶
ننه قنبر بدون جواب دادن به سلامش گفت
چرا در رو باز نکردی؟❌️
ننه قنبر بدون جواب دادن به سلام‌اش گفت:
- چرا در رو باز نکردی؟✅️
دیالوگ باید این‌جوری نوشته شه جانا.
شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی از لحاظ ظاهر دیده می‌شه.
روی شخصیت درونی شخصیت‌های رمانت بیشتر کار کن.
موضوع رمان:
موضوع جالبی داره و به ژانر رمان ربط داره.
و جذب کننده مخاطب های طرفدار ژانر اجتماعی هست.
......
موفق باشی جانانم:)
قلمت مانا.
 

Roma ce

سطح
0
 
Dena_Soren
گوینده انجمن
Jan
21
46
مدال‌ها
2
✨به نام تک نویسنده سرنوشت✨

نام اثر:جالب و تأمل بر انگیزه

خلاصه:کمی مبهم اما خاص و نو بود

مقدمه:واقعا مخاطب رو جذب می کنه و باعث کنجکاوی برای خوندن ادامه داستان میشه!

مقدمه:با خود متن و موضوع داستان کمی در تضاد بود!

متن رمان:اول اینکه داستان با مرور اتفاقات گذشته و حال شروع شد...و اینکه من متوجه نشدم که الان گوینده این داستان راوی سوم شخصه یا دوم شخص؟
یعنی الان در پارت های اول خواهر دیگر ارکیده داره داستان را روایت می کنه یا شخص سوم، و اگه خواهر یا یکی از اعضای خانواده اش پس از کجا میدونه که در دل ارکیده چه میگذره؟و بنظرم اگه قبل از شروع داستان یاد آوری کنید که راوی کیه داستان قابل فهم تر میشه.و یه ضعف دیگه که توی کار خیلی مشخصه طرز فکر کردن نقش اصلیه که به خوبی مديريت نشده.رمانی که نویسنده جاهایی از گذشته اش را روایت می کند مخاطب باید بفهمه که کی به زمان حال برمیگرده..مثلا بعضی از نویسنده ها برای مرور خاطرات از (فلش بک)استفاده می کنند..و شما هم باید بین حال و گذشته در روایت مرزی قرار بدی که مخاطب متوجه اش بشه...من خودم به شخصه که اصلا متوجه تفاوت حال و گذشته نشدم!
و اینکه در اون جایی که گاری نزدیک بود به ارکیده بخوره...من اصلا نفهمیدم چی شد!چند بار اون تیکه رو خوندم اما بنظرم ضعیف به قلم کشیده ‌شده..و اصلا من درکش نکردم.؟ چه نوع گاری؟ ملات چی؟ خب برای من این بخش خیلی مبهم بود.
بجز طرز غلط روایت کردن در صحنه های مهم رمان دیگه اشکالی نمیبینم...
امیدوارم که در ديگر رمان هاتون درخشان تر ظاهر بشید 🌿
موفق باشید🌼
 

abrak

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
May
390
497
مدال‌ها
2
به نام آنکه جان را فکرت اموخت"
سلام به نویسنده توانا
اگر در طول نقد اهانتی به نوشته شما شد، پیشاپیش عذرخواهی میکنم.

●عنوان: قابل تامل بود! و در نظرم اندازه‌ی مناسبی داشت، با ژانر اجتماعی هماهنگ و جدید بود.



●ژانر: از ابتدای اثر وجود ژانر اجتماعی محسوس و مانوس بود، به جا انتخاب میشد. اما خالی از لطف نبود که ژانر دیگری وابسته به شروع رمان مثل درام اضافه می‌کردید.


●خلاصه: خلاصه کوتاه، مختصر و زیبا بود. اینکه فقدان حضور انسانی‌ در زندگی اش حس می‌شد رو میسد فهمید که خب به درخت تشبیه کرده بودید.


●مقدمه: مقدمه رو فکر کنم ننوشته بوديد اما اگر مقدمه همون بند قبل از فصل اول بود به نظرم کم بود، پیشنهاد می‌کنم یک بیت کوچیک اضافه کنید، حتی از قالب شعر نو، مثل شعر های نیما یوشیج چون چند تا از شعر هاشون که الان حضور ذهن ندارم اسمشون چیه، به اسم رمان تون میاد.

●هدف: هدفی رو درک نکردم نتونستم با مقصودتان انس بگیرم اما منظورم این نیست که لذت نبردم از اثرتون...

●انسجام: انسجام مناسب بود و پارت ها تقریبا اندازه هم بودن.

لحن و بافت: لحن غمگین با ژانر اجتماعی هماهنگ بود و مونولوگ ها مربوط به گذشته، در کل خوب بود.


●ایرادات نگارشی:
علامات نگارشی رعایت شده بود. اما گفت و گفتم و اینجور کلمات بعدش که دیالوگ ها میان زیاد مشخص نبود.

مونولوگ ها و دیالوگ ها:
اینکه بین دیالوگ ها مونولوگ به کار رفته بود خوب بود، فاصله بین دیالوگ ها و مونولوگ ها تنظیم بود.

نقاط ضعف:
نقطه ضعف به نظرم این بود که ابهام اولیه که در پارت اول اصولا میگذارن تا خواننده ترقیب به خواندن بشه طولانی شده بود.

نقاط قوت:
قلم شما به صورتی بود که به نظرم واقعا ملیح و با ژانر اجتماعی هماهنگ بود.




هرچیزکه‌درجستن‌آنی
-ابرک
 
بالا پایین