رمان: تو ارباب من نیستی
نویسنده:
@Mobinaa
عنوان:
عنوان رمان شما تو ارباب من نیستی بود. این عنوان جذابیت خاصی را دارا نبود و بیشتر کلیشهای بود. استفاده از ارباب در عنوان رمان، جذابیت نام را خیلی پایین آورده بود. نوع عنوان جملهوارانه بود و با رمان کاملا در ارتباط بود. همچنین با بدنه ارتباط خوبی را برقرار کرده بود. بخاطر کلیشهای بودن اسم کسی به سمتش کشیده نمیشد. رمانهای زیادی با این اسمها وجود دارند که جذابیت خاصی را دارا نیستند در حالی که منظور اسم رمان شما همچین چیزهایی نبود. هدف شما از انتخاب این عنوان در متن رمان کاملا مشهود بود.
ژانر:
ارتباط ژانر ها با بدنه رمان مناسب بود. ژانر عاشقانه در رمانتان کاملا به چشم میآمد. همچنین ژانر تراژدی در بیشتر رمان شما قابل مشاهده بود. در واقع ژانرهای اجتماعی و تراژدی ژانر غالبتری را به رمان ارائه میدادند. اسیر شدن خزان در عمارت رایان و دور شدن خزان از خانوادهاش نشانگر ژانر تراژدی بود.
خلاصه:
کلمات خلاصه تقریبا ساده بودند و کلمهی ثقیلی مشاهده نمیشد. آرایهی ادبی خاصی استفاده نشده بود و خلاصه کاملا جنبه معرفی داشت. جملات باز یا گنگ نداشت ولی انگار که بیش از حد خلاصهی بازی داشتیم. بهتر بود کمی از خلاصه کم میکردید و اطلاعات را کمی کمتر میکردید.
آغاز:
رمان، آغاز خوبی را در پیش گرفته بود. آغازی زیبا و نو. ژانر اجتماعی بیشتر در آغاز به چشم میآمد که این نکتهی مثبتی بود. آغاز جذابی را در پیش گفته بودید که غرور خزان بیشتر در آن به چشم میآمد.
مقدمه:
رمان فاقد مقدمه بود. مقدمه در رمان نقش اساسی دارد. پیشنهاد میشود حتما مقدمه به رمانتان اضافه شود.
جلد:
رمانتان فاقد جلد بود. در اولین فرصت درخواست جلد دهید.
میانه:
میانه رمانتان پر از کشمکشهای زیبا و اتفاقات جذاب بود که خواننده برای خواندنش هر لحظه مشتاقتر میشد. میانه رمانتان فاقد هرگونه پرش زمانی بود و همه چیز خیلی دقیق نوشته شده بودند.
لحن:
لحن رمانتان عامیانه بود. پرشی در بافت شما دیده نمیشد و این نکته مثبتی بود. کلمات ثقیل به علت بافت عامیانه در رمان دیده نمیشدند و همه چیز خیلی خوب پیش رفته بود. در بعضی مواقع البته پرش کوچکی دیده میشد که زیاد مهم نبود.
سیر:
سیر جذاب و عالی بود. خسته کننده نبود ولی اتفاقات کمی تند پیش رفته بودند. بهتر بود سرعت رمان کمی پایین بیاید. هر روز اتفاق جدید و پر دغدغه افتادن زیاد جذابیت خاصی را ایجاد نمیکرد. هر شخصیت در رمان هم باید یک روز بی دغدغه و آرام داشته باشد. زمان هضم اطلاعات برای خواننده کافی نبود.
شخصیت پردازی:
شخصیت خزان و رایان کمی نزدیک به هم بود. هر دو شخصیت مغرور و خودخواهی داشتند. چیزی که این دو را از هم متمایز میکرد، شخصیت مردم دوستانه و مهربان رایان بود که در خزان دیده نمیشد. البته شخصیت خودخواه و خشن رایان را هم نباید نادیده گرفت.
نحوه شناخت شخصیتها از روی رفتارشان قابل تشخیص بود. میتوانیم شخصیت چند بعدی رایان را هم مثال بزنیم.
از یک طرف رایانی را میدیدیم که با کودکان مهربان است و از طرف دیگر رایان را میدیدیم که با مردمش نیز مهربان است. از بعد سوم رایان خشن و مغرور را میدیدیم که اصلا با خزان خوب نبود. این، شخصیتها را با هم متفاوت میکرد و این نکته خیلی خوبی بود.
دیالوگ و مونولوگ:
دیالوگها و مونولوگها در رمان شما نقش مهمی را ایفا میکردند. حجم دیالوگها و مونولوگها تقریبا مناسب بودند. نادیده نگیریم که کمی هم کوتاهی در نوشتن مونولوگها شده بود. ولی انقدر زیاد نبود که به چشم بیاید.
فضاسازی:
فضا سازی در رمان کمی ضعیف ایفا شده بود. اغلب در رمان ما تصور خاصی از مکان ها نداشتیم. بهتر است روی این نکته بیشتر تمرکز شود.
توصیفات:
مکان:
همانطور که گفته شده مکان در رمان ضعیف بود. توصیفات مکان کمی باید بیشتر توجه میشد.
ظواهر
ظواهر در رمان شما هم می ضعیف ایفا شده بود. تقریبا ما هیچ تصوری از صورت شخصیتها نداشتیم. بهتر است این توصیف مهم را نیز به رمانتان اضافه کنید.
احساسات:
توصیفات احساسات خوشبختانه در وضع مطلوبی قرار داشت. ما از احساسات هر شخصیت با خبر بودیم با اینکه توصیف این احساسات مستقیم بودند ولی سطح توصیفات احساسات شما بالا بود.
حالات:
توصیفات حالات هم جزو توصیفات خوب شما به شمار میرفت. این توصیف تقریبا همه جا در قبل از دیالوگها وجود داشت و مستقیم بیان شده بود.
زاویه دید:
زاویه دید شما از زبان اشخاص بود. این زاویه دید پرش داشت، با اینکه میتوانست بدون پرش نیز باشد. بهتر بود زیاد پرشی در این زاویه دیده نمیشد تا رمان جلوهی خوبی به خود میگرفت.
کشمکش:
کشمکش ها در رمان شما بسیار پررنگ بودند. کشمکشهای عاطفی و معماهای درون رمان این گزینه از رمان را بهتر و خوبتر کرده بود. طوری که آدم از خواندن معماهای درون رمان و این کشمکشها لذت میبرد.
پیرنگ:
اتفاقات در رمان تماماً پشت سر هم بودند و ما در این پیرنگ زیبا پرشی نمیدیدیم. اینکه اتفاقی رد شود اصلا در رمان نمیدیدیم چرا که هر چیزی سر جای خودش بود و هیچ اتفاقی جلوتر یا عقبتر هم نبود.
ایده:
ایده رمان شما به این صورت بود:
خزان دختری مغرور و خودخواه که بر اثر یک اشتباه مجبور میشود که مدت معینی پیش رایان کار کند.
این ایده نو نبود ولی پردازش ایده مناسب و سطح خوب ایده شما باعث بهتر شدن رمانتان شده بود. انتخاب این ایده کار جالبی بود.
هدف:
تا اینجا در رمان هدفی مشخص نیست.
ایرادات نگارشی:
ایرادات زیادی در رمان شما اعم از رعایت نکردن نیمفاصله ها و جای بدون نیاز بعضی از علامتها و غلطهای نگارشی و املایی برخی کلمات، زیبایی متن رمان شما را کمی پایین آورده بود.
سخن آخر:
قطعا هیچ نوشتهای بدون ایراد نیست و ما فقط با تلاش میتوانیم متن زیبا خلق کنیم. از رمانتان لذت بردم و برای شما آرزوی موفق بی پایان دارم.
موفق باشید