جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نقد آثار کاربران [رمان خاطرات وارونه] اثر« فاطمه ترکمان کاربر انجمن رمان بوک »

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته نقد کتاب کاربران توسط شاهدخت با نام [رمان خاطرات وارونه] اثر« فاطمه ترکمان کاربر انجمن رمان بوک » ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 373 بازدید, 5 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته نقد کتاب کاربران
نام موضوع [رمان خاطرات وارونه] اثر« فاطمه ترکمان کاربر انجمن رمان بوک »
نویسنده موضوع شاهدخت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط pen lady
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,893
39,331
مدال‌ها
25
نام اثر: خاطرات وارونه

نویسنده: فاطمه ترکمان کاربر انجمن رمان بوک @ژولیت

ژانر: اجتماعی، عاشقانه

عضو گپ نظارت: (8)S.O.W

خلاصه: "خاطرات وارونه" حکایت عشقی است که تسلیم جبر زمانه شده و سال‌ها در خاکسترهای زمان مدفون گشته اما بار دیگر در سالهای دور این خاکستر خاموش شعله می‌‌کشد و با شوری بی‌وصف می‌کوشد تا بر جبر زمانه غلبه کند اما آیا می‌تواند آنچه در گذشته به ناکامی رفته را به سرانجام برساند؟!
رمان خاطرات وارونه
 

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,469
مدال‌ها
8
عنوان رمان:
عنوان داستان از دو کلمه‌ی خاطرات + وارونه تشکیل شده‌. کلمات انتخابی ثقیل نیستن و ساده‌ان‌. با هم ترکیب زیبایی درست می‌کنن و در ذهن مخاطب تا حدودی کنجکاوی ایجاد می‌کنن.
کلمه‌ی خاطرات دارای ۴۰ درصد کلیشه و کلمه‌ی وارونه دارای ۲۰ درصد کلیشه هست که با هم ۶۰ درصد کلیشه رو تشکیل میدن و عنوان داستان از کلیشه‌ی زیادی برخوردار هست. که البته با ترکیبشون انتخاب قشنگیه.
با ژانر عاشقانه ارتباط داره اما با ژانر اجتماعی ارتباط چندانی نداره.
عنوان با محتوا و مقدمه هم‌خوانی داره اما ارتباطی با جلد داستان نداره‌.

ژانرها:
برای
انتخاب ژانر از دو ژانر اجتماعی و برای مکمل اون‌طوری که من حدس می‌زنم عاشقانه چون تا حال حاضر توی میانه ژانر عاشقانه دیده نشده و احتمالاً جلوتر شاهدش هستیم.
خلاصه و مقدمه بیشتر با ژانر عاشقانه ارتباط داشتن اما با ژانر اجتماعی ارتباط نامحسوسی می‌تونن داشته باشن. در رابطه با میانه ژانر اجتماعی مرتبط هست اما عاشقانه خیر. اجتماعی مثل استبداد پدر، مرگ غم‌انگیز‌ مادر، اختلافات و ... عاشقانه هم فعلاً که درباره‌ی عاشق شدن سوسن چیزی گفته نشده، احتمالاً که باید منتظر ادامه‌ش بمونیم.

خلاصه رمان:
توی خلاصه بازی با کلمات به خوبی انجام شده و استفاده از کلمات ثقیل اونقدر زیاد نیست که موجب آزرده شدن خواننده شه. ترکیب کلمات و جمله سازی باعث شده خلاصه‌ی زیبایی تشکیل بدین. البته خلاصه تا حدودی کلیشه‌ای هست اما بازی با کلمات این رو پوشش داده.

جلد رمان:
جلد انتخاب زیبایی هست. دختریه که در حال اشک‌ریختنه و ویولون و دفتر موزیکش. در رابطه با ویولون میشه اشاره کرد به ویلون زدن حمید. اما با خلاصه که عاشقانه هست و جلد و تقریبا عنوان و ژانرها ارتباط نداره. ژانری که بیشتر بهش میخوره ژانر تراژدی هست و بیشتر احساسی هست.

مقدمه:
مقدمه‌ی انتخابی نوشته‌ی فرد دیگه‌ای هست و خودت هم ذکر کردی که نوشته‌ی چه کسی هست. بهتره مقدمه رو خودت بنویسی اما مقدمه انتخابی رابطه‌ی خوبی با خلاصه، محتوای داستان، ژانرها و عنوان اما در رابطه با جلد خیر. ارتباطی با جلد داستان نداره‌.

آغاز:
آغاز رمان در رابطه با دختری هستش که با ماشین پدرش و راننده‌ی پدرش از کوچه و خیابان ها عبور میکنه و در مسیر خونه هست و بغض با دلیل نامعلومی داره و وقتی به خونه می‌رسه درباره اختلافات پدرش و خاله‌ش و استبداد و سختگیری و تعصب پدرش. اما توصیفات ابتدای رمان خیلی زیاد بود. آغاز خوبی داره اما برای ابتدای رمان توصیفات خوبه تا خواننده با داستان آشنا بشه اما این مقدار از توصیفات هم خیلی زیاده و باعث دلزدگی خواننده میشه. به عنوان یه خواننده مایل به ادامه‌ی رمان نمی‌شم.

میانه:
میانه خوب و جذابه. مثل اصرار فروغ و فروزان در رابطه به رفتن به خونه‌ی خالشون و مخالفت پدرشون. استبداد پدرشون و تعصبات بی‌حد و مرز و دست و پا گیر و به میان کشیدن حکومت شاهی و... یه ایرادی که وجود داره اینه ژانر عاشقانه هنوز در داستان تا به اینجای کار دیده نشده. میانه با جلد همون‌طور که گفتم حلد تقریبا تراژدی مانندی دارین هم‌خوانی داره اما با مقدمه و خلاصه که درباره‌ی عشق و عاشقی هست خیر. تا به الان رمان قسمت اوجی نداشته که به نظر جذاب بیاد و تنها قسمتی که از باقی بهتر نواختن ویولون توسط حمید هست.

لحن و بافت:
بافت رمان ادبیه و به خوبی رعایت شده. البته بعضی قسمت‌های میشه دید که کلماتی که باید ادبی نوشته بشن به صورت محاوره‌ای نوشته شدن. درباره‌ی لحن هم
دیالوگ‌های ادبی و مونولوگ‌های ادبی. این هم رعایت شده البته باز هم این اشکال محاوره‌ای نوشتن کم و بیش دیده میشه. مثل نوشته (رو) توی جمله‌های ادبی.

سیر رمان:
سیر رمان از حالت متعادل خارجه و خیلی کند پیش میره و باعثش توصیفات بیش از حدی که در رمان قرار داره هست.
به عنوان یه خواننده ترجیح میدم اتفاقات رو پیش از این بخونم و انقدر درگیر توصیفات و حاشیه‌ها نباشم. و بعد از سی پارت هنوز شاهد ژانر عاشقانه‌لی که ذکر کردین نشدیم.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
میشه گفت تعادل بین دیالوگ و مونولوگ برقرار شده اما مونولوگ‌ها خیلی زیادترن و توصیفات زیادی رو توی خودشون جا دادن که از اندازه‌ی مناسب خارجه.
شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی درونی و ظاهری به خوبی و تقریباً غیر مستقیم انجام شده. شخصیت درونی مثل استبدادی بودن پدر فروغ و احساس تعصبی که داره و شخصیت ظاهری مثل هیکل چاق و سر تاسی که دورش موی گندمی پوشیده شده و چشم‌های زاغ و سبز.
گاهی اوقات هم شخصیت پردازی مستقیمی داشتی مثل همون توصیف ظاهر پدرش.

توصیف مکان:
توصیفات مکان بیش از حد هست و باعث دلزدگی خواننده میشه توصیفات مکان می‌تونه کمتر و غیر مستقیم‌تر باشه. این توصیفات بعضی جاها خیلی زیاد میشن مثل آغاز رمان که فروغ در مسیر رفتن به خونه‌ست.

توصیف صداها و آوا:
توصیفات صداها و آواها به اندازه‌ی کافی و به خوبی رعایت شده.

توصیف احساسات:
از نظر من توصیف احساسات در رمانتون باز جا داره و میشه بیشترش کرد.

زاویه دید:
زاویه دید اول شخص هست و در طول رمان این به خوبی رعایت شده.

کشمکش و تعلیق:
کشمکش و تعلیق به خوبی در رمانت دیده میشه و رعایت شده. مثل اختلافات پدر فروغ با خاله‌ی فروزان که دلیلش مجهول هست و در حال حاضر مشخص نیست. سختگیری های پدرشون و تعصبات و استبدادی که نسبت به فروغ و فروزان داره. گستاخی ها و رفتارهای حمید نسبت به فروزان. اما اون‌طوری که در خلاصه گفته شده باید یک عشقی به میان بیاد که تا به الان نیومده و این یه نکته‌ی منفیه که حتی اشاره‌ای هم بهش نشده‌.

ایده و پیرنگ:
پیرنگ در حقیقت به اسکلت و اصل داستان گفته میشه. یعنی ایده‌ی اولیه داستان که به اون شاخ و برگ داده میشه.
ایده‌ی رمان شما تا به پارت سی رمان مشخص نیست و تنها پردازش به اون هست که تا به الان صورت گرفته. البته تا وقتی ایده مشخص نباشه پردازش هم مشخص نیست که به چه صورتی پرداخته میشه. با این حال میشه گفت ایده بد و پردازش خوب.

ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی به ندرت در رمانتون دیده میشه مثل استفاده از بعضی علائم نگارشی اشتباه و استفاده نکردن از اونا. ایرادات نگارشی مثل کلمات می دار چهار حروفی و حدا کردن اونها مثل
میشد✔ می‌شد✖️
️ایراداتی مثل محاوره‌ای نوشتن در ادبی هم هست.

نقاط ضعف‌:

ژانر
آغاز
جلد
و...

نقاط قوت:
خلاصه
مقدمه
و...
 

MAHRO.

سطح
1
 
منتقد آزمایشی کتاب
منتقد کتاب آزمایشی
ناظر آزمایشی
ناظر تایید
مولف تیم روزنامه
کاربر ممتاز
Oct
1,269
3,171
مدال‌ها
4
بسمه تعالی
نقد رمان خاطرات وارونه
عنوان اثر نشانگر خاطراتی‌ست که به صورت وارونه نمود کرده است، گرچه کلمه‌ی خاطرات کلیشه‌ی نسبتاً بالایی را شامل می‌شود؛ اما پسوند وارونه که نویسنده برای خاطرات برگزیده درصدی از کلیشه بودن آن می‌کاهد.
ارتباط عنوان اثر با ژانر اجتماعی داستان هماهنگی دارد؛ ولیک نشانه‌ای از ژانر عاطفی اثر در عنوان نمود ندارد.
جلد اثر که ترکیبی از تصاویر ویلون و دختری که در پس‌زمینه خودنمایی می‌کند ارتباط مستقیم و محکمی با داستان دارد؛ ویلونی که بر روی جلد نقش بسته است کمی به ژانر عاشقانه مرتبط است اما اثری از ژانر اجتماعی در جلد به چشم نمی‌خورد. لیکن نویسنده برای اثری که بنیانش بر روی ژانر عاشقانه استوار است باید تصویری رمانتیک‌تری برای جلد برمی‌گزید.
خلاصه‌ی داستان، زاویه دید سوم شخص دارد که با زبان ساده کلیتی از داستان را بیان می‌کند؛ کلیتی که بخش اعظمی از داستان را برای مخاطب افشا می‌سازد؛ شاید بهتر بود خلاصه مبهم‌تری برای داستان برگزیده میشد.
نویسنده، مقدمه‌ای عاشقانه از ابیات شعر «حمید مصدق» برای اثرش برگزیده که انتخابی مناسب و مرتبط با اثر است.
آغاز داستان دخترکی که از پس‌کوچه‌های پاییزی ایران قدیم عبور می‌کند. تبریکات فراوان به قلم قوی نویسنده که از زاویه دید اول شخص و ادبی توصیفاتی قوی از خیابان‌های تهران قدیم را بدون اشاره‌ی مستقیم در ذهن مخاطب تداعی کرده بود.
آغاز داستان بیشتر از آن‌که به جذب مخاطب توجه داشته باشد به معرفی کارکتر‌ها پرداخته بود. شاید برای بعضی یک‌نواخت و آرام بودن فضای آغاز داستان خوش‌آیند نباشد؛ اما شخصاً آغازی این‌چنینی را پسندیدم و به نظرم شروعی این‌چنینی نشان از ذهن خلاق نویسنده دارد.
نکته‌ی مهمی که در داستان به چشمم خورد عدم رعایت پاراگراف‌بندی در داستان بود که چشم مخاطب را آزار می‌داد و از سویی ایرادات علائم نگارشی نیز در بعضی موارد به چشم می‌خورد که توصیه می‌شود ویرایشی کلی از این باب انجام شود.
قلم روان نویسنده جمله‌بندی‌هایی با کلمات خوش‌آوا را در مونولوگ‌های داستان به نمایش گذاشته بود؛ ولیکن زیبایی مونولوگ‌های ادبی با دیالوگ‌های محاوره بیشتر نمود می‌یافت که با تاسف بسیار این نکته رعایت نشده بود و داستان با دیالوگ‌های ادبی به سوی مصنوعی بودن سوق داده شده بود.
شخصیت‌پردازی کارکتر‌ها با قلم قوی نویسنده ذهنیتی جذاب را از آن‌ها به نمایش گذاشته و شخصیت‌های متفاوتی خلق گشته بود.
از تبحر نویسنده در توصیفات آوایی داستان همان بس که صدای پسرک روزنامه فروش در خیابان لاله‌زار، آوای ناکوک ویالون در ابتدا و نوای خوشی که از میان سیم‌ها بلند شد به خوبی در ذهن تداعی میشد و حتی شاید پس از سال‌ها از خاطر نخواهد رفت.
توصیف احساسات در داستان به گونه‌ای بود که مخاطب درون هیجانات ملموس نویسنده غوطه‌ور می‌شد و گاهاً حتی خود را درون فضای داستان می‌یافت.
داستان کلیتی حساب شده و روند جذابی را دنبال می‌کرد و نویسنده توانسته بود پیرنگ جذابی که درون ذهنش داشت را به خوبی به نمایش دربیاورد.
از آن جهت که زمان اندک بود و داستان طولانی از باب باز و بسته بودن پیرنگ به دشواری برخوردم؛ اما از آن جهت که گره‌ و معمایی در داستان به چشمم نخورد شاید بهتر باشد از داستان دریافت که پیرنگی باز در اثر به چشم می‌خورد.

***
هر سخن کز دل برآید لاجرم بردل نشیند...
نویسنده رمانی جذاب و زیبا در ژانر عاشقانه نگاشته بود که از خواندنش لذت بردم، با آرزوی موفقیت برای خاطرات وارونه و نویسنده‌ی محترم.
 

(:Shaparak

سطح
1
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Apr
1,123
2,907
مدال‌ها
4
ضمن عرض خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز❤️
اول از همه اسم رمان بود که در جایگاهی قرار داشت که خواننده را مشتاق برای خواندن رمان کند، خلاصه رمان موضوع کلی رمان را به نظر بنده لو میده ببین جانم رمان از نظر بنده برای جذب خواننده باید تا پارت های انتهایی موضوع کلی آن مخفی باشه، در غیر این صورت خواننده میدونه سر انجام چه اتفاقی می‌افته، به نظرم با اندکی ویرایش خلاصه، میشه خلاصه یکم مبهم تری خلق کرد.
داخل پارت‌ها چندین غلط املایی رؤیت شد و از همه مهم تر لحن رمان ادبی بود ولی هر از گاهی دیالوگ یا مونولوگ های عامیانه ای مشاهده میشد که باید ویرایش بشن.
در کل موضوع رمان قبل از انقلاب اتفاق افتاده بود و برای بنده تازگی داشت اما به نظر من تقریباً هشتاد درصد رمان های عاشقانه ای که مشاهده میشن همه یه راز مخفی این وسط هست که دارن دنبال اون راز میگردن، به نظرم این یه موضوع تکراریه اما نحوه بیان شما و شاخ و برگ دادنت به موضوع تونسته موضوع را جذاب تر کنه.
توصیف بسیار بسیار عالی از مکان داشتن، و رمان هم با توصیف عالی مکان شروع شد. در کل توصیفاتشون چه زمان،مکان، صدا و... همه بسیار عالی بودن‌
کلا قلم زیبا و همراه با گنجایش بالا دارین.
زاویه دید اول شخص هست و در تمام پارت ها رعایت شده.
جلد رمان با رمان ارتباط دقیق دارد و حس تنهایی و درد درون رمان را به تصویر کشیده است.
سیر رمان متعادل هست( البته چون بنده خیلی عجولم از نظرم خیلی کنده، اما عقل حکم میکنه متعادل و جذاب باشه!)
نقاط قوت: توصیفات، مقدمه، سیر رمان، جلد رمان، زاویه دید ثابت
نقاط ضعف: موضوع تکراری، غلط املایی و کمی هم لحن تعویضی

این نقد نظر شخصی من بود و قصد هیچگونه بی احترامی رو نداشتم، و بی صبرانه منتظر بقیه پارت ها هستم❤️🫠
 
𝓃ℯ𝓋ℯ𝓇 𝓂𝒾𝓃𝒹.
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
May
2,231
21,182
مدال‌ها
5
بسم هو؛
عوان: خاطرات وارونه

عنوان از دو قسمت «خاطرات» و «وارونه» تشکیل شده است، کلمات انتخاب شده هر دو ساده و قابل فهم هستند و در کنار هم رفته عنوانی احساسی را تشکیل میدهند که ذهن خواننده را سمت ژانرهای عاشقانه یا به اصطلاح رمانتیک سوق می‌دهند.
پنجاه درصد قسمت اول عنوان، یعنی «خاطرات» و بییت درصد قسمت دوم عنوان «وارونه» دارای کلیشه است که می‌شود هفتاد درصد.
عنوان با محتوای رمان همخوانی دارد و با توجه به سرگذشت تقریبا مشابه فروغ و مادرش ارتباط معنایی دارد.

ژانر:
داستان از دو ژانر عاشقانه و اجتماعی تشکیل شده است. ژانر عاشقانه میان احساس فروغ و حمید کاملا مشهود است. با توجه به تاریخی بودن داستان و ماجراهای خارج از دایره‌ی احساسات فروغ، تظاهرات و به تصویر کشیده شدن مشکلات و ماجراهای سیاسی انقلابی دیگر توسط نویسنده می‌توان ژانر اجتماعی را به خوبی در رمان احساس کرد.
ژانرها با محتوای داستان، خلاصه و عنوان هماهنگی دارند.

جلد:
عکس جلد رمان ترکیبی از رنگ‌های گرم و تیره‌ی پاییزی است که در آن نور شمع کوچکی‌ بر کتاب‌ها و ویولن سایه انداخته است و می‌تواند احساسات فرد مقابل را تحریک کند، ویولن با محتوا ارتباط دارد.
گوشه‌ی‌ دیگر‌ عکس تصویر دخترکی که چشم بسته شمعی در دست دارد خودنمایی می‌کند و در کل، ترکیب، رنگ.بندی و مضمون عکس فضای شاعرانه و کلاسیکی ارائه می‌دهد.
در جلد اثر یا نشانه‌ای از ژانر عاشقانه به چشم نمی‌خورد و می‌شد گفت نویسنده در انتخاب عکس حرفه‌ای عمل نکرده است.

خلاصه:
نویسنده در نگارش خلاصه به طرز ماهرانه‌ای پیچش و نگاشتن کلمات را به تصویر کشیده است و به خوب توانسته است با کلمات بازی کرده و ذهن خواننده را درگیر کند.
خلاصه داستان رمان را لو نمی‌دهد و همچنان موضوع اصلی و چارچوب کلی داستان را سر بسته به خواننده منتقل می‌کند. خواننده با خواندن خلاصه به این یقین می‌رسد که با داستان و حکایتی عاشقانه سر و کار دارد و از سوز و حس کلمات رمانتیکی که در چکیده قرار گرفته است می‌توان به نیت نویسنده که نگاشتن اثری احساسی است پی برد.

مقدمه:
نویسنده مقدمه‌ای احساسی و عاشقانه‌ای را به تصویر کشیده است که با ژانرها و خلاصه مرتبط است.
مقدمه به دور از کلیشه است و با ژانر، محتوا و خلاصه ارتباط تنگاتنگی دارد.

آغاز داستان:
داستان با جملات شگفت انگیزی که نویسنده برای توصیف پاییز به کار برده است آغاز می‌شود و از همان ابتدا می‌توان فهمید که با داستانی سرشار از حس و عاطفه سر و کار خواهیم داشت.
داستان از خیابان لاله زار تهران و توصیفات زیبای «فروغ» از خیابان‌های پاییز گرفته‌ی‌ آن‌جا آغاز می‌شود که ممکن است برای خواننده زیبا و دوست داشتنی باشد.
آغاز داستان بدور از کلیشه است و می‌تواند مخاطب را به خواندن ادامه‌ی رمان تشویق کند. شروع داستان عاری از کلیشه است.

سیر رمان:
سر رمان نه آن‌قدر تند بود که اتفاقات پشت سر هم حجومی پدیدار شوند و نه‌ آن‌قدر کند که خواننده از دنبال کردن نوشته‌ها خسته شود.
نویسنده در این مورد به خوبی عمل کرده بود و روند متعادلی در اتفاقات رمان ایجاد کرده بود.

میانه:
میانه‌ی رمان بیشتر به کشمش و کل‌کل‌های میان «فروغ» و «حمید» می‌پرداخت. در واقع دیدار فروغ با خانواده‌ی خاله‌اش آغازی برای شروع قسمت نسبتاً مهم رمان به حساب می‌آمد. دیدار فروغ با پسرکی به نام حمید و سپس ماجراهای بعد از آن مقدمه‌‌ای برای ظهور ژانر احساسی داستان به حساب می‌آمد.
بخش قابل توجه و بیشتذ اتفاقات داستان بدور از کلیشه بود اما باز هم ردپای کمرنگی از کلیشه‌ دیده می‌شد.
در کل نویسنده توانسته بود میانه‌ی جذابی را ارائه دهد.

نقطه‌ی اوج:
داستان زمانی مه فروغ پی می‌برد حمید کسی است که روزهاست زیر تراس اتاقش ساز می‌نوازد به اوج خود می‌رسد، هر دو از احساسات میان همدیگر مطلع می‌شوند و بعد از آن رابطه‌ی احساسی دو طرفه‌ای میان‌شان شکل می‌گیرد.
نویسنده در این قسمت توانسته است به طرز ماهرانه‌ای عمل کند و به خوبی نقطه‌ی اوج و هیجان انگیز داستان را به تصویر بکشد.
اوج داستان به دور از کلیشه است و می‌توان گفت ژانر عاشقانه در این قسمت بیش از دیگر قسمت‌ها پررنگ‌ می‌شود.

دیالوگ و مونولوگ:
بطور طبیعی مونولوگ‌ها باید بیشتر از دیالوگ باشد که این موضوع در رمان کاملاً مشهود است. مونولوگ‌ها احساسات فروغ و کشمکش‌های درونی‌اش را بیان می‌کند و اندازه‌ای استاندارد دارند.
مونولوگ‌ها به زبان ادبی است و قالباً دیالوگ‌ها می‌بایست به زبان عامیانه باشد که متاسفانه نویسنده در این امر به خوبی عمل نکرده است.
دیالوگ‌ها نیز مانند بافت مونولوگ به زبان ادبی است که با توجه به آنچه که عامه است، باعث می‌شود خواننده اذیت شود. اگر چه رمان جنبه‌ی تاریخی‌ نیز دارد اما دیالوگ‌ ادبی بنابه عام، مناسب داستان نمی‌باشد.

توصیفات و شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی خوب بود و با خواندن محتوا می‌شد به روحیه‌ی لطیف و ظاهر مغرور فروغ پی برد، کشمکش‌های درونی فروغ، احساساتس را برای خواننده بیان می‌کرد، همچنین روحیه‌ی خشن پدرش... .
توصیفات ظاهری نیز تقریباً خوب و به دور از کلیشه بود، توصیفات غیر مستقیم و به طرز ماهرانه‌ای به تصویر کشیده شده بود. فروغ دختری چشم و ابرو مشکی با لب‌های برجسته بود، ارسلان‌ چشم‌های سبز داشت و حمید نیز جوانی با چهره‌ی شرقی و چشم و ابروی تیره بود.

توصیفات مکان:
•نویسنده در این مورد فوق‌العاده عمل کرده بود و خواننده به خوبی می‌توانست فضای داخل داستان را تجسم کند، در ابتدای داستات دیدیم که به چه طرز ماهرانه‌ای به توصیف پدیده‌های خیابان لاله زار پرداخته بود.

توصفات صدا و آوا:
•برخلاف فضا سازی و به تصویر کشیدن خارق‌العاده‌ی فضا، نویسنده در این قسمت عملکرد نسبتاً خوبی نداشت و چندان چیز قابل توجهی در رمان به چشم نمی‌خورد یه گونه‌ای که خواننده اطلاعات زیادی درباره تن صدای شخصیت‌های اصلی داستان در اختیار نداشت و قابل تصور نبود.

احساسات و درک موقعیت:
نویسنده توانسته بود به خوبی احساسات شخصیت‌ها را به تصویر بکشد و در موقعیت مناسب با آن احساس فرد داستان را بنگارد.
خواننده می‌توانست حین مطالعه، با شخصیت‌های‌ داستان انس بگیرد و احساسات‌سان را به توجه به عملکرد نویسنده در انتخاب و نگاشتن جملات و واژه‌ها دریابد.

زاویه‌ی دید:
داستان از زبان اول شخص، یعنی به روایت از فروغ اتفاق می‌افتاد.
زاویه‌ی دید یکدست بود و خواننده را گیج نمی‌کرد، خواننده با ذهنیات، افکار و کشمکش‌های درونی فروف انس گرفته بود و گیج نمی‌شد.

ایده:
داستان درباره‌ی دخترکی به نان فروغ بود که پدر سختگیر و متعصبی داشت. فروغ ما بین کشمکش‌های ذهنی و بیرونی‌اش دل در گرو معشوقه‌ی دختر خاله‌اش «سوسن» که نامش حمید است می‌دهد و می‌فهمد «حمید» پسر معشوقه‌ی سابق مادرش است. داستان مربوط به زمان پیش از انقلاب است و می‌توان گفت در کنار ژانر عاشقانه و اجتماعی، جنبه‌ی تاریخی هم دارد.
ایده جذاب و زیباست و خواننده‌ را جذب می‌کند، اما در کنار همه‌ی این امتیازها نمی‌توان از نقطه‌ی کلیشه‌ای ایده که در رمان‌ها دیگری نیز دیده‌ایم چشم پوشی کرد، دل دادن فروغ به معشوقه‌ی یکی از نزدیک‌ترین اشخاص زندگی‌اش و البته لج‌بازی‌های قبلش با او، ضعف در ایده را نشان می‌دهد که هرچند کمرنگ و بسیار ناچیز است اما در رمان به چشم می‌خورد.

ایرادات نگارشی:
هرچند نویسنده در نگاشتن رمان دقت به خرج داده بود و در پارت‌ها ایرادات زیادی به چشم نمی‌خورد، اما در چند پارت ابتدایی رمان ایرادات نگارشی مشهود و چشمگیری احساس می‌‌شد.

نقات ضعف: عنوان دارای کلیشه، بافت دیالوگ‌ها، ضعف و ایراد نگارشی و وجود درصدی کلیشه در ایده.

نقات قوت: شخصیت پردازی قوی، خلاصه‌ی خوب و جذاب، توصیفات به جا و... .

در کل،از خوندن داستان ایشون لذت بردم، قلم خوبشون من رو برای ادامه‌ی داستان مشتاق می‌کنه😉⁦❤️⁩
 

pen lady

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Aug
697
5,950
مدال‌ها
5
عنوان رمان از دو واژه‌ی خاطرات+ وارونه تشکیل شده. کلمه‌ی خاطرات ۴۰ درصد و کلمه‌ی وارونه ۱۰ درصد کلیشه‌ای هست در کل عنوان رمان ۵۰ درصد کلیشه رو به همراه داره. اما انتخاب عنوان خیلی تکنیکی هست به طوری که کل پیرنگ رمان رو در خودش جای داده با ژانر اجتماعی در ارتباطه اما با ژانر عاشقانه خیر. عنوان تا حدودی با خلاصه در ارتباطه اما با مقدمه و جلد خیر و جدالیت کافی رو داره و ترکیب زیبایی رو به نمایش می‌ذاره...
ژانر انتخابی اجتماعی و عاشقانه است ژانر اصلی و قالب اجتماعی هستش که در رمان دیده میشه زندگی فروغ، مرگ مادر، تعصبات پدر و... همین‌طور تا حدودی می‌توان ژانر عاشقانه رو در رمان مشاهده کرد عشق دختر خاله‌ی فروغ نسبت به حمید و اگر کمی جلوتر بریم متوجه عاشقانه‌های خود فروغ و حمید هستیم در ضمن عشق مادر فروغ و پدر حمید رو نباید فراموش کرد اما این عاشقانه رو خیلی دیر می‌خونیم که یک نقص حساب میشه... .
خلاصه‌ی رمان ۶ خطه تا حدودی جذاب و بدون کلیشه هست. از کلمات مناسب و قابل مفهوم استفاده شده زیاد گیج کننده نیست اما همچنان مجهول زیادی در خود جای داده اما مشکل بزرگی که خلاصه‌ی رمانت داره اینکه که هیچ نشانی از ژانر اصلی یعنی ژانر اجتماعی در اون وجود نداره کاملا اشاره به ژانر عاشقانه داره خلاصه با مقدمه و میانه‌ی داستان و عنوان در ارتباطه... .
مقدمه‌ی رمان هم مثل خلاصه ژانر عاشقانه رو نشون میده با این تفاوت که به عنوان ارتباط کمی رو داره مقدمه جذاب و زیبا نوشته شده با میانه و ژانر عاشقانه در ارتباطه کلیشه‌ای هم نیست و توسط فرد دیگه‌ای نوشته شده که اسمش ذکر شده... .
جلد رمان دختری رو نشون میده که یک شمع در دست داره فضای رمان تا حدودی عاشقانه‌ست و به زمان رمان که تا حدودی گذشته رو نشون میده در ارتباطه و شاید بتونیم اون رو به ژانر اجتماعی ارتباط بدیم اما متاسفانه با میانه خلاصه مقدمه هیچ ارتباطی نداره... .
شروع رمان بدور از کلیشه‌ست توصیفات و حس آمیزی عالی هست و شاید گفت کمی بیشتر از حد توصیف شده اما با این حال تصاویر رو کاملا در ذهن خواننده زنده می‌کنه. شروع رمان زاویه‌ی اول شخص و لحن ادبی رو داره و روایت‌گر دختری هست که با سوار بر ماشین از خیابان‌ها گذر می‌کنه سپس وارد خونه میشه در اونجا متوجه‌ی تعصبات پدر و دشمنی اون با خاله‌ی فروغ میشیم.
میانه‌ی رمان زیباست جذابیت کافی داره اما ردی از کلیشه‌ توش وجود داره توصیف و حس آمیزی در طول داستان خوبه اما بعضی جاها بیشتر از حده. موضوعات درون رمان از جمله دشمنی پدر و خاله‌ی فروغ... عشق سوسن... حضور حمید در مهمانی و... از اتفاقاتی هستن که توی میانه وجود داره این ایده‌های فرعی به زیبایی بیان شده اما خواننده رو از ایده‌ی اصلی دور می‌کنه میانه با مقدمه خلاصه عنوان ارتباط داره اما با جلد تا حدودی
میشه گفت وجود ویولن در جلد کمی جلد رو به سمت حمید میبره اما بازم لازم به تعویضه میانه جدابه و نقطه‌ی اوجش از نظرم وقتیه که حمید ویولن می‌زنه.
پیرنگ رمان اسکلت یا ایده‌ی اولیه رمان هست. ایده‌ی رمان شما تا بیست یا سی پارت اول مجهوله چرا چون توصیفات و صد البته ایده‌های فرعی باعث شده نشان کمرنگی از ایده‌ی اصلی به چشم بخوره که با همون نشان کمرنگ خواننده سریع کل موضوع داستان براش رو میشه و این باعث میشه تا نصفه که میخونه داستان رو رها کنه. ایده شما زیباست اما پردازش خیر لازمه که بیشتر روی ایده‌ی اصلی تمرکز کنید
توصیفات: توصیف مکان که خیلی خیلی در رمان دیده می‌شد و گاهی بیش از حد حساب بود و باعث دلزدگی می‌شد.
توصیف صدا و آوا در رمان دیده می‌شد اما هنوز جای کار داشت و لازم بود بیشتر روش تمرکز کرد.
توصیف احساس که در رمان زیاد به چشم نمی‌خورد و میشه گفت نویسنده در آن ضعیف عمل کرده
توصیف کاراکتر هم در رمان دیده می‌شد
توصیف‌ حالات خوب بود ولی هنوز جای کار داره.
کشمکش و تعلیق در رمان به زیبایی وجود داشت یکی از بزرگترین کشمکش‌ها شاید همون ایده‌ی اصلی است که پدر حمید عشق اول مادر فروغ بوده و شاید این دلیل بد رفتاری پدر فروغ بوده و بی‌میلی مادرش اما در کنار تعلیق‌های دیگه‌ای هم به چشم میخوره از جمله عشقی که بین فروغ و حمید ایجاد میشه درحالی که سوسن عاشق حمیده. کشمکش‌های رمان کلیشه‌ی کمی در خود جای داده و زیبا هستن و جذابیت کافی داشته.
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها تا حدودی تناسب دارن اما توصیف بیش از حد باعث شده که مونولوگ‌ها از حد حساب خارج بشن که این کمی باعث دلزدگی میشه
شخصیت پردازی دورنی و بیرونی در رمانت وجود داشت که گاه مستقیم و گاهی غیر مستقیم بیان شده برای مثال شخصیت پردازی بیرونی بیان ظاهر حمید که به یک شخصیت خارجی تشبیه شده یا موهای کوتاه سوسن سر تاس پدر فروغ در کنارش شخصیت پردازی درونی هم دیده می‌شد اما کم مثل روحیه‌ی ظریف فروغ و سوسن عشق سوسن به حمید و عشق حمید به فروغ رفتار خشن پدر و...
لحن و بافت رمان شما اینطوره که دیالوگ‌ها و هم مونولوگ‌ها ادبی هستن که در طول داستان رعایت شده اما در بعضی جاها متاسفانه مونولوگ‌ها محاوره‌ای نوشته شده که لازم به ویرایش کلی داره. شاید اگه دیالوگ‌ها رو محاوره‌ای می‌کردی جذابیت بیشتری داشت.
زاویه دید اول شخص بود از طرف فروغ شخصیت اصلی زن داستان گفته می‌شد و هیچ پرش زاویه‌ای در داستان وجود نداشت.
سیر رمان تا حدودی متعادل بود اما به سمت کندی می‌رفت و این باعث میشد خواننده کمی دل‌زده بشه که به خاطر توصیف بیش از حده. اما اتفاقات زیبای رمان این نقص رو برطرف کرده زیرا در هر لحظه خواننده کنجکاوه که بعدش چی ميشه
نقات قوت:
شخصیت پردازی
خلاصه
و...
نقات ضعف:
توصیفات توصیفات توصیفات ...
عنوان
کلیشه‌ی موجود در میانه
جلد
و...
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین