جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی رمان در سایه سار بید از پرن توفیقی ثابت

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب الکترونیک توسط SHAHDOKHT با نام رمان در سایه سار بید از پرن توفیقی ثابت ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 827 بازدید, 0 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب الکترونیک
نام موضوع رمان در سایه سار بید از پرن توفیقی ثابت
نویسنده موضوع SHAHDOKHT
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SHAHDOKHT
موضوع نویسنده

SHAHDOKHT

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,818
39,051
مدال‌ها
25

dar_saye_sar_bid-600x338.jpg

رمان در سایه سار بید​


عنوانرمان در سایه سار بید
نویسندهپرن توفیقی ثابت
ژانرعاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحه1732
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک


آن وقت ها که دخترک سرخوش خانه باغ بودم ،صبح های بهاری برایم رنگ و بوی دیگری داشت، به باغ که میرفتم، از دیدن شکوفه های تازه جوانه زده جیغ شادی سر میدادم، اولین کسی هم که با فریادم خبر می کردم ،آقاجان بود، تا بیاید و به شکوفه ای که تازه از دل شاخه ی خشک دیروز سر برآورده نگاه کند، آقاجان هم هر بار با متانت مخصوص خودش می آمد؛ آسه آسه و عصا زنان، خاطره ی لبخند مهربان و دستی …

خلاصه رمان در سایه سار بید​

امروز از آن روزهای بلند شدن از دنده چپ است از آن روزها که بین من و آلان جرو بحث غوغا می کند و هر کداممان به نوعی منتظر اشاره ایم تا دندان تیز کرده نشان آن یکی دهیم از وقتی بلوغ مرا دخترکی زودرنج تر از اطرافیانم کرد، ترکش این فراز و فرودهای هورمونی بیشتر از همه دست و پای نزدیکانم بالاخص آلان را زخمی کرده، البته بحث های دیشب هم مزید بر علت شد تا تمام خواب های پریشانم، لبریز باشد از کابوس های بی در و پیکر نتیجه و از شانه راست به چپ شدن هایی که هیچ سودی نداشت و تلاش نفهمیدم کی صبح آمد و صدای آلان با جمله ی “اگر واسه
بیدار کردنت قرار نیس فحش بخورم، پاشو” بیدارم کرد؟ از همین جمله پیدا بود که شمشیرش را حسابی از رو بسته، من هم به تلافی جمله اش، خیلی لفت دادم برای حاضر شدن در پوشیدن مانتو خوش برش طوسی روشنم حسابی دست و دلبازی کردم چون آلان معتقد است استفاده از رنگ روشن برای شرکت مناسب نیست شال طوسی گلبه ای هم کادوی تولد پارسالم، از طرف یکی از شاگردان با محبتم است. خوب که حرصم می خوابد به سمت پله ها روان می شوم. دیدن سه مشین چی در کنار هم لبخند را به لبانم بر می گرداند. آلان با حفظ اخم ابروهایش تلاش دارد عمو
سهراب را متقاعد کند و آراز تکیه داده به در شیشه ای آشپزخانه خیره مانده به حیاط پشتی. نزدیک عمو می شوم و نیمرخ با محبتش را می بوسم صبح بخیرم پشت نگاه خیره آلان و چشمک آراز گم می شود بی توجه برای خودم چای میریزم و جواب سوال های عمو را در مورد اتفاق دیشب و وضیعت پایم می دهم. آراز از منظره دل می کند و روی صندلی های نیمکت مانند آشپزخانه سر می خورد بغل دستم. عمو بعد از سوال ها می رسد به این گله همیشگی اش که موش و گربه بازی های ما او را از مادرش دور کرده وگرنه امروزش در کنار عزیز، وسط بازار تجریش و کوچه
مروی و شلوغی آدم ها می گذشت. آراز طبق معمول همیشه با بدجنسی عمو را دست می اندازد که صدها حوری بهشتی هم اگر کنار عمو صف بکشند باز او عزیز جانش را به همه عالم ترجیح می دهد؛ از بس که بچه ننه بار آمده. صدای شوخی و خنده های عمو و آراز، ذره ای از سنگینی نگاه آلان کم نمی کند دستم سمت ظرف مربا می رود که دقیقا جلوی آلان قرار دارد.با کمال بدجنسی دستش را می گذارد روی ظرف تا بالاخره راه چشمانم به سمت نگاهش باز شود. _حواست هست ما امروز با کی جلسه داریم؟ -به مربا خوردنم ربطی داره؟ عمو با خنده می نوازد پشتم…


دانلود رمان در سایه سار بید از رمان بوک
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: mobina01
بالا پایین