جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

در حال تایپ [رمان زندگی‌ام با عشق تغییر کرد] اثر « آندیا کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تایپ رمان توسط aelen kal با نام [رمان زندگی‌ام با عشق تغییر کرد] اثر « آندیا کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 424 بازدید, 4 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته تایپ رمان
نام موضوع [رمان زندگی‌ام با عشق تغییر کرد] اثر « آندیا کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع aelen kal
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط HAN
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

aelen kal

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Apr
3
26
مدال‌ها
1
نام رمان: زندگی‌ام با عشق تغییر کرد
نام نویسنده: آندیا
ژانر: عاشقانه، تاریخی، ماجراجویی، اجتماعی

عضو گپ نظارت: S.O.W (۵)
خلاصه:دختری هستم اهل سلسله مانگ، دختر وزیر جو هستم و اسمم هانگ سوهست! خیلی علاقه به ماجراجویی دارم؛ یک روز مخفیانه دور از چشم پدرم به همراه شو سام ندیمه‌ام رفتم بیرون که اتفاقی تو شلوغی فستیوال ماه از ندیمه‌ام جدا شدم و...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,433
12,584
مدال‌ها
6
negar_۲۰۲۲۰۸۲۷_۲۲۰۴۳۴_ogx.png




"باسمه تعالی"


نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان


و برای پرسش سوالات و رفع اشکالات خود در رابطه با رمان، به لینک زیر مراجعه کنید.
پرسش و پاسخ تایپ رمان


قبل از ارسال پارت تاپیک آموزشی درست نویسی را با دقت مطالعه کنید.
درست نویسی- مطالعه این آموزشات اجباری است.
مدیران در صورتی که متوجه اشکالات شما در درست نویسی شوند برای شما ناظر تعیین می‌کنند.

شما می‌توانید با ارسال دو پارت ابتدایی اثر تاپیک نقد کاربران را ایجاد کنید.
پس از ارسال پست اول، از کاربران بخواهید تا نظرات خود را در قالب نقد درباره هر جز از رمان بازگو کنند.
«درخواست نقد توسط کاربران»

دوستان عزیز برای سفارش جلد رمان خود بعد ۱۵ پست در تاپیک زیر درخواست دهید.
درخواست جلد


چنان‌چه قصد دارید اثرتان را با تیزر تبلیغ کنید، درخواست تهیه کلیپ توسط تیم تدوین دهید.
«درخواست تیزر»

پس از 30 پارت در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.
درخواست نقد شورا


می‌توانید پس از ویرایش اثر خود با توجه به نقد، به تاپیک زیر مراجعه کنید و بعد از خواندن شرایط و با داشتن شرایط، درخواست تگ دهید.
درخواست تگ


و پس پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید. حتماً تمامی پارت‌ها باید تایید ناظر را دارا باشند.
اعلام پایان رمان




با تشکر از همراهی شما
|کادر مدیریت بخش کتاب|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

aelen kal

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Apr
3
26
مدال‌ها
1
قسمت ۱
اسم من هانگ سو هست دختری زیبا و بازیگوش اهل سلسله مانگ عاشق ماجرا جویی ام پدرم وزیر جو است که فردی سختگیر است مادرم فردی مهربان است یک برادر کوچک تر از خودم دارم که اسمش جانگ سو است شو سام ندیمه شخصی من است که هنر رزمی یاد گرفته است وکمی هم به من یاد داده امشب قرار است مخفیانه همراه شو سام بریم فستیوال ماه رو تماشا کنیم جمعیت خیلی شلوغه من از شو سام جدا شدم داشتم دنبال شو سام میگشتم که صدای درگیری شنیدم از روی حس کنجکاوی نزدیک شدم و دیدم که مردی خوش قیافه با مردانی سیاهپوش می جنگد اونیاز به کمک داشت پس سریع دست به کار شدم و به او کمک کردم و انها فرار کردند ان مرد خوش قیافه از من تشکر کرد قبل از اینکه برود اسم اورا پرسیدم و او گفت اسمش کیم نام هست او رفت وپس از مدتی شو سام رو دیدم که با صدای بلند من رو صدا می زد بانوی من کجایین سریع خودم رو به صدا رسوندم واورو دیدم به من گفت بانوی من خیلی نگرانتون شدم، سریع باید به عمارت بگردیم وگرنه، ارباب ما رو سخت تنبیه می کنن و حتی مادرتون هم نمی توانند کاری کنند.
سریع به عمارت برگشتیم اما پدرم که همه ماجرا را فهمیده بود خیلی عصبانی شده بود و خواست شو سام رو به شدت تنبیه کنه، اما از پدر خواهش کردم وخواستم که او رو تنبیه نکند که اگر به اینکار ادامه بدهد من هم باید تنبیه شوم پدرم با لحنی خشمگین دستور داد هر دو ده ضربه شلاق بخوریم که من از شدت ضعف چشمانم یک لحظه تار شد.......
 
موضوع نویسنده

aelen kal

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Apr
3
26
مدال‌ها
1
قسمت2
چشمانم یک لحظه تار شد وقتی چشمانم رو باز کردم دیدم سو شام سرش روی دست منه وخوابیده می خواستم بیدار نشه پس خیلی اروم دستم رو از زیر سرش برداشتم ورفتم تا ببینم اوضاع درچه حال است و تو این مدتی که خواب بودم چه اتفاقی افتاده است وقتی داشتم در حیاط مخفیانه راه میرفتم دیدم پدرم با یک نفر درحال صحبت قیافه ان مرد خیلی برام اشنا بود اما چیزی رو یادم ننداخت خواستم برمنزدیک تابتوانم صورت او را کامل ببینم شاید فهمیدم کی بود که یک لحظه چشمام تارشد وخیلی محکم خوردم زمین تا اومدم به خودم دیدم که همه سریع دور من جمع شدند ولی فقط یک نفر است که دستم را گرفت که بلند شم خب حدس بزنید کی بودهمونی که دیشب بهش کمک کردم تا از دست ادمکشا نجات پیدا کنه پدرم با لحنی سرزنشگر به من گفت:تو اینجا چیکار می کنی و باصدای بلندی شوسام رو صدا زد"شوسام که من رو دید خیلی جا خورد وسریع از پدرم درخواست بخشش کرد وپدرم برای اینکه جلوی مهمانش سنگدل به نظر نیاید بخشید بعد رو به من کرد و گفت به شاهزاده کیم نام احترام بزار در لحظه ای که احترام میذاشتم یک لحظه جا خوردم شاهزاده کیم نام!؟
بعد شاهزاده از من تشکر کرد بابت اینکه دیشب به او کمک کردم و خواست که به من پاداش دهد که پدرم که معلوم بودخیلی فکرش مشغول است با لحن سوالی پرسید چه کمکی کرده است دختر من به شما سرورم واو در جواب به پدرم گفت:............
 

HAN

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
فعال انجمن
Mar
4,361
20,974
مدال‌ها
9
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.

[..کادر مدیریت بخش کتاب..]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین