جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی رمان ماج از مهدیه شکری

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب الکترونیک توسط SHAHDOKHT با نام رمان ماج از مهدیه شکری ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 398 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب الکترونیک
نام موضوع رمان ماج از مهدیه شکری
نویسنده موضوع SHAHDOKHT
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SHAHDOKHT
موضوع نویسنده

SHAHDOKHT

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,818
39,051
مدال‌ها
25

رمان ماج مهدیه شکری​


عنوانرمان ماج
نویسندهمهدیه شکری
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه1603
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک


رمان ماج

پاییز خوش بین یه دختر سرسخت و کوشاست، مادرش رو از دست داده و وضعیت خونه و زندگیشون خوب نیست، چند سال جاهای مختلف کار کرده و هر جایی رفته با زیرآب‌زنی و حرفای مفت‌ اخراجش کردن، حالا با توصیه‌ی یکی از استاداش میره جایی سرکار که همکار یه آدم سرد و‌ خشک میشه، یه نخبه‌ی علمی که به خاطر یه پروژه‌ی خفن از پژوهشکده اخراج شده، حافظ دادگر زمانی که پاییز داره به بهار زندگیش نزدیک میشه و رابطه عاشقانه اش تو اوج خودشه، یه اتفاق عجیب میوفته که حافظ …

خلاصه رمان ماج​

دنیا دور سرم می چرخد! چند سال گذشته است؟ پس چرا عادت نمی کنم؟ این صبح بیدار شدن ها و منگ بودن ها از سر نفهمیدن که کجا هستم و برای چه تا کی قرار است، ادامه داشته باشد؟ نگاه به اطراف می اندازم. تمام سالن در تاریکی مطلق فرو رفته است مثل من… مثل روزگار من! دانه های عرق را که از تیره ی کمرم پایین می ریزند، حس می کنم. سر بال می برم.
تلالو کریستال های چلچراغ را در تاریکی می بینم و فکر می کنم چقدر به درخشش چیزی در جهان سیاهم، محتاج هستم. مور مور می شوم. رعشه وار از ترسی که تمام وجودم را تسخیر کرده، سر تکان می دهم و آن را پایین می اندازم. «نه پاییز… نه جانم، تو اشتباه نکردی… باز دوباره شروع نکن… باز با حرفات خودزنی نکن. پاییز نشکن… تو رو به جان هیچ کسی که نداری نشکن.»
از پیام هایی که در ذهنم موج سواری راه انداخته اند، بغض می کنم. برای خود دل می سوزانم. اگر کمی مردمک چشمانم را تکان بدهم او را می بینم. پسرک حاضر آماده در جین آبی یخی کوتاه و پیراهن چهارخانه سورمه ای سفید را که درازکش روی کاناپه خوابیده است، می بینم. موهای به هم ریخته و حالتدارش را که خیس از عرق است و آتش به جانم می زند، می بینم. عاشق موهایش هستم. دست روی پیشانی عرق زده ام می کشم و “ آخ “ می گویم.


دانلود رمان ماج از رمان بوک
 
بالا پایین