SHAHDOKHT
سطح
10
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
- Jun
- 12,818
- 39,051
- مدالها
- 25
رمان ماج مهدیه شکری
عنوان | رمان ماج |
نویسنده | مهدیه شکری |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1603 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |

پاییز خوش بین یه دختر سرسخت و کوشاست، مادرش رو از دست داده و وضعیت خونه و زندگیشون خوب نیست، چند سال جاهای مختلف کار کرده و هر جایی رفته با زیرآبزنی و حرفای مفت اخراجش کردن، حالا با توصیهی یکی از استاداش میره جایی سرکار که همکار یه آدم سرد و خشک میشه، یه نخبهی علمی که به خاطر یه پروژهی خفن از پژوهشکده اخراج شده، حافظ دادگر زمانی که پاییز داره به بهار زندگیش نزدیک میشه و رابطه عاشقانه اش تو اوج خودشه، یه اتفاق عجیب میوفته که حافظ …
خلاصه رمان ماج
دنیا دور سرم می چرخد! چند سال گذشته است؟ پس چرا عادت نمی کنم؟ این صبح بیدار شدن ها و منگ بودن ها از سر نفهمیدن که کجا هستم و برای چه تا کی قرار است، ادامه داشته باشد؟ نگاه به اطراف می اندازم. تمام سالن در تاریکی مطلق فرو رفته است مثل من… مثل روزگار من! دانه های عرق را که از تیره ی کمرم پایین می ریزند، حس می کنم. سر بال می برم.تلالو کریستال های چلچراغ را در تاریکی می بینم و فکر می کنم چقدر به درخشش چیزی در جهان سیاهم، محتاج هستم. مور مور می شوم. رعشه وار از ترسی که تمام وجودم را تسخیر کرده، سر تکان می دهم و آن را پایین می اندازم. «نه پاییز… نه جانم، تو اشتباه نکردی… باز دوباره شروع نکن… باز با حرفات خودزنی نکن. پاییز نشکن… تو رو به جان هیچ کسی که نداری نشکن.»
از پیام هایی که در ذهنم موج سواری راه انداخته اند، بغض می کنم. برای خود دل می سوزانم. اگر کمی مردمک چشمانم را تکان بدهم او را می بینم. پسرک حاضر آماده در جین آبی یخی کوتاه و پیراهن چهارخانه سورمه ای سفید را که درازکش روی کاناپه خوابیده است، می بینم. موهای به هم ریخته و حالتدارش را که خیس از عرق است و آتش به جانم می زند، می بینم. عاشق موهایش هستم. دست روی پیشانی عرق زده ام می کشم و “ آخ “ می گویم.
دانلود رمان ماج از رمان بوک