جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

خبری روایت نویسنده‌ مصری از پیامبر در «چهره تو قبله هر شاعر است»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب و ادبیات توسط Puyannnn با نام روایت نویسنده‌ مصری از پیامبر در «چهره تو قبله هر شاعر است» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 279 بازدید, 1 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب و ادبیات
نام موضوع روایت نویسنده‌ مصری از پیامبر در «چهره تو قبله هر شاعر است»
نویسنده موضوع Puyannnn
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Puyannnn
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,512
21,981
مدال‌ها
3
«چهره تو قبله هر شاعر است» اثر کمال السید، نویسنده مصری با ترجمه حسین سیدی در انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.

در این کتاب با فصل هایی از حیات وجود عظیم الشان پیامبر روبه رو می‌شویم و نویسنده زندگانی پیامبر اسلام را از تولد تا زمان وفات به تصویر می کشد.

کمال السید از شیرینی‌های دوران کودکی تا سختی‌های زمان رسالت حضرت محمد (ص) می‌گوید. حادثه‌های کمتر شنیده شده از پیامبر (ص)، دشمنی یهود و جنگ‌های مهم دوران زندگی حضرت محمد (ص) با کفار از جمله مطالبی است که در کتاب با آن مواجه می‌شویم.

در گزیده‌ای از کتاب می‌خوانیم:

«عروس که باردار بود، از شنیدن خبر درگذشت ناگهانی همسرش درحیرت فرو می‌رود، همان‌گونه که عبدالمطلب و مکیان ناباورانه خبر تلخ را می‌پذیرند. از عبدالله پنج شتر به میراث مانده است و گلۀ کوچکی از گوسفند وکنیزی به نام «ام ایمن». ماه‌ها می‌گذرد و لحظۀ زایمان فرا می‌رسد تا نوۀ عبدالمطلب چشم به این جهان بگشاید. سرور مکیان درخدمت کعبه بود که بدو خبر دادند؛ خبری که چشمه‌های محبت را در دلش جوشانید. پیرمرد نوه را در آغوش گرفت و فریاد زد: «او را محمد نامیدم.» این نام شگفت، در خانۀ مکیان سفر کرد. نامی زیبا، باحلاوت، همانند نغمه‌ای رؤیایی. برخی پرسیدند: «چرا عبدالمطلب نام پدران و نیاکانش را براو ننهاد؟ چرا محمد؟»
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,512
21,981
مدال‌ها
3
و پیرمرد زمزمه کرد: «تا در آسمان و زمین ستایش شود!» و این‌سان، تولد محمد با «عام الفیل» پیوند خورد. توفان زمستان عقب نشست و «بهار» در فصل بهار متولد شد.»
 
بالا پایین