معرفی کتاب روح پراگ

['Nika]

نویسنده: ایوان کلیما
مترجم: خشایار دیهیمی
راوی: حامد فعال
ناشر صوتی: استودیو نوار
ناشر: نشر نی

 

['Nika]

رمان نویس برجسته چکسلواکی، ایوان کلیما در کتاب صوتی روح پراگ (The Spirit of Prague: And Other Essays) تاریخ آشفته پنجاه سال گذشته پراگ، تجربه کودکی‌اش در یک اردوگاه کار اجباری در زمان جنگ جهانی دوم، زندگی و آثار فرانتس کافکا و معنای امید و صداقت را بررسی می‌کند.

 

['Nika]

کتاب روح پراگ بیست مقاله دارد که در طول پانزده سال جمع‌آوری و منتشر شده است و از موضوعات متفاوتی همچون تاریخ، سیاست، ادبیات و هنر صحبت می‌کند. کلیما درباره نوشتن این اثر می‌گوید که باید این مجموعه، شهادتی بر تاریخ آشفته کشورش می‌شد و در آن روح شهرش پراگ را به تصویر می‌کشید که پر از فرهنگ، تمدن و امید است.

 

['Nika]

در فصل اول کتاب، با دوران کودکی نویسنده در اردوگاه نازی‌ها آشنا خواهید شد؛ جایی که سایه مرگ و وحشت همواره بر روی ساکنین آن افتاده بود و کلیما به خوبی آن را توصیف کرده است.

 

['Nika]

در فصل دوم مقالاتی درباره فرهنگ، محیط زیست، طبیعت و نویسندگی می‌شنوید و ایوان کلیما برای شما از زادگاهش پراگ سخن می‌گوید. همچنین در این فصل به علاقه وافر نویسنده به کتاب‌های ممنوعه اطلاع پیدا می‌کنید؛ آثاری که در زمان حکمرانی ایدئولوژی استالینیستی دور از دسترس مردم بوده و کلیما در زمان دانشجویی به دنبال آن‌ها بوده است.

 

['Nika]

در فصل سوم کتاب صوتی روح پراگ ویژگی‌های حکومت‌های توتالیته و دیکتاتوری را بیان می‌کند و پس از آن نویسنده به نظام حاکم بر کشورش اشاره می‌کند که کاملا استبدادی اداره می‌شود و همین امر موجب بروز انواع محدودیت‌ها و سانسورها برای مردم عادی و روشنفکران شده است.

 

['Nika]

در فصل چهارم مقالاتی درباره مذهب، سکولاریسم، سنت، فقر فرهنگی و ادبیات می‌شنوید و به طور مفصل به ارتباط دین و سیاست و فرهنگ حاکم بر شهر پراگ پرداخته می‌شود.

 

['Nika]

در فصل پنجم که قسمت آخر کتاب روح پراگ است، ایوان کلیما به فرانتس کافکا نویسنده مورد علاقه‌‌اش می‌پردازد که با خواندن کتاب در سرزمین محکومان با او آشنا شد و با قهرمان داستانش به شدت هم‌ذات پنداری کرد. او در این مقاله، پژوهش مفصل خود را در مورد کافکا با رویکردی جدید و متفاوت ارائه می‌دهد.

 

['Nika]

جملات برگزیده از کتاب صوتی روح پراگ:

- در این کشور همه احساس می‌کنند که کلاه سرشان رفته ‌است و بنابراین فکر می‌کنند که حق دارند سر دیگران کلاه بگذارند.
- آدم می‌نویسد تا مرگ را انکار کند. مرگی که این همه چهره‌های مختلف به خودش می‌گیرد و هرکدام از این چهره‌ها واقعیت سرنوشت بشری، رنج، تمرد و صداقت را از معنا تهی می‌کند.

 

['Nika]

- در میان ضعفا، آن‌هایی که رؤیای نجات دادن جهان و رهانیدن آن (و خودشان) از ترس را از طریق حکومت خود در سرمی‌پرورانند، خودشان را گول‌می‌زنند. نوع بشر توسط قدرتی که ضعفای پیشین در اختیار قرار گرفته‌اند آزاد نخواهد شد، زیرا ضعفا در همان روزی که به قدرت می‌رسند، بی‌گناهی خود را از دست خواهند داد.