- Apr
- 2,951
- 6,745
- مدالها
- 6
همین که اول پاییز رفته ای…
یعنی هجوم غربت من را کشانده تا دشت!
به جان هر دوی ما را قسم نخور عشقم…
به جان هردوی ما باز برنخواهی گشت!
بارون نیاد پاییز نخواد؛ بغض منو کی میتونه خالی کنه؟
بی زخم و زهر به کل شهر ؛ حال منو کی میتونه حالی کنه؟
هم گریمی هم خندمی! چشای تو مرز بین مرگ و بودنه!
میفهممت قد غمت؛ فهمیدن تو مث گلوله خوردنه!
نه جونمو بگیر نه پای من بمیر؛ منو همیشه زندگی زده
مثل چشامی مثل نفس کشیدن
شدی برام هوامی
برو از هرکی پرسید
ازت چرا باهامی بگو خدامی
تن تو باغه تو
توی هر پلکی که میزنی اتفاقه
تو که تو خونمی کل این
جهان به چشمم همین اتاقه
مث قلبم مث رویام مث جوونم مث چشمام
میدونم باورش سخته
من اینجوری تو رو میخوام
تو همه لحظه هام
من از وقتی تو رو دیدم زمان یک ثانیه هم نگذشت
مگه میشه تو رو دیدو به قبل دیدنت برگشت
مگه میشه تو رو دیدو از این رویا گذشت
تو یه پناهی تو مث فرصت آخری تو ته راهی
واسه من که شب دنیامو گرفته ماهی
سقف رویای من قلب دنیای من فردای من
مثل قلبم مثل رویام مثل جونم مثل چشمام
میدونم باورش سخته
من اینجوری تو رو میخوام
تو همه لحظه هام
من از وقتی تو رو دیدم
زمان یک ثانیه هم نگذشت
مگه میشه تو رو دیدو به قبل دیدنت برگشت
مگه میشه تو رو دیدو از این رویا گذشت