موضوع نویسنده
- Jul
- 1,274
- 3,390
- مدال‌ها
- 7
روش پلکانی
1- در این روش معمولا جملۀ دوم توضیح دهندۀ جملۀ اول است و در خودش کلمه یا موضوع مهم جملۀ قبل را دارد. در این روش ما یک عمل یا یک شخصیت داریم که جملۀ بعد توضیح در مورد اوست که گاهی این جمله تبدیل می شود به جملۀ دوم یا سوم مثلا: امروز به خانۀ کاشانی ها رفتیم. خانۀ کاشانی ها شبیه روستاهای قدیمی است که خوانین مهربانتری داشته است. خوانین البته دوست داشتند چهرۀ شبیه ناصرالدین شاه از خود به جا بگذارند. مملکت ایران بود و یک سلطان صاحب قران.
خانۀ کاشانی ها – خوانین- ناصرالدین شاه- سلطان صاحب قران
از این روش می توانیم تکست بنویسیم و داستان را جلو ببریم. اگر بین این جملات از توصیفات محرک و متحرک استفاده کنیم یا از تشبیه جاندار استفاده کنیم و همراه با طمانینه باشد داستان جذابتر می شود.
2- بعد از بازی پلکانی متن را غنی کنیم.
3- بازی مجهول به معلوم راه بیاندازیم و ضربآهنگ داستان طوری باشد که بعد از چهار خط اول شخصیت غریبه نباشد. لذا از ضمائر نشان دهنده و ظاهر کننده استفاده می کنیم. مثلا: به جای اینکه بگوییم چای را برداشت بگوییم؛ با اینکه دستش می لرزید و می دانست دو تا از پزشکان تمام حرکاتش را زیر نظر دارند استکان چای را برداشت و ریخت پای گلدان.
1- در این روش معمولا جملۀ دوم توضیح دهندۀ جملۀ اول است و در خودش کلمه یا موضوع مهم جملۀ قبل را دارد. در این روش ما یک عمل یا یک شخصیت داریم که جملۀ بعد توضیح در مورد اوست که گاهی این جمله تبدیل می شود به جملۀ دوم یا سوم مثلا: امروز به خانۀ کاشانی ها رفتیم. خانۀ کاشانی ها شبیه روستاهای قدیمی است که خوانین مهربانتری داشته است. خوانین البته دوست داشتند چهرۀ شبیه ناصرالدین شاه از خود به جا بگذارند. مملکت ایران بود و یک سلطان صاحب قران.
خانۀ کاشانی ها – خوانین- ناصرالدین شاه- سلطان صاحب قران
از این روش می توانیم تکست بنویسیم و داستان را جلو ببریم. اگر بین این جملات از توصیفات محرک و متحرک استفاده کنیم یا از تشبیه جاندار استفاده کنیم و همراه با طمانینه باشد داستان جذابتر می شود.
2- بعد از بازی پلکانی متن را غنی کنیم.
3- بازی مجهول به معلوم راه بیاندازیم و ضربآهنگ داستان طوری باشد که بعد از چهار خط اول شخصیت غریبه نباشد. لذا از ضمائر نشان دهنده و ظاهر کننده استفاده می کنیم. مثلا: به جای اینکه بگوییم چای را برداشت بگوییم؛ با اینکه دستش می لرزید و می دانست دو تا از پزشکان تمام حرکاتش را زیر نظر دارند استکان چای را برداشت و ریخت پای گلدان.
