- Jul
- 41
- 93
- مدالها
- 2
نام رمان: زردک
نام نویسنده: bahar.zr
ژانر: طنز، عاشقانه
عضو گپ نظارت: S.O.W (۳)
خلاصه:
کی گفته بدبختی در خونه آدم رو میزنه؟
درست روزی این رو فهمیدم که بدبختیم در خونم رو از جا کند و من رو مثل یه گونی برنج، چفت بسته، رو کولش انداخت و برد.
اصلا صد رحمت به جایگاه یه گونی برنج! جوری تو روز روشن من رو دزدید که کف خودمم برید.
از اینها که بگذره، یارو گوشهاش کره، هرچی من میگم بابا اشتباه اومدی، من منم، اون اونه!
کو گوش شنوا؟
مقدمه:
سؤتفاهم چیست؟
یه چیز سمج شبیه آدامس که هرچی میجوییش تموم نمیشه!
اصلا دقیقا خودِ خودِ آدامسِ، هی کش میاد، آخرشم تقی کوفته میشه یه جا!
فقط خداکنه تو سر من کوبیده نشه!
نام نویسنده: bahar.zr
ژانر: طنز، عاشقانه
عضو گپ نظارت: S.O.W (۳)
خلاصه:
کی گفته بدبختی در خونه آدم رو میزنه؟
درست روزی این رو فهمیدم که بدبختیم در خونم رو از جا کند و من رو مثل یه گونی برنج، چفت بسته، رو کولش انداخت و برد.
اصلا صد رحمت به جایگاه یه گونی برنج! جوری تو روز روشن من رو دزدید که کف خودمم برید.
از اینها که بگذره، یارو گوشهاش کره، هرچی من میگم بابا اشتباه اومدی، من منم، اون اونه!
کو گوش شنوا؟
مقدمه:
سؤتفاهم چیست؟
یه چیز سمج شبیه آدامس که هرچی میجوییش تموم نمیشه!
اصلا دقیقا خودِ خودِ آدامسِ، هی کش میاد، آخرشم تقی کوفته میشه یه جا!
فقط خداکنه تو سر من کوبیده نشه!
آخرین ویرایش توسط مدیر: