به نام خدا.
نقد مجموعه شعر سایهسار خاطرات
ــــــــــــــــ
نام اثر: نام اثر از دو قسمتِ «سایهسار + خاطرات» ایجاد شده بود. نمای اول نام، نماییست تکراری که بارها در هرکجا به چشم میخورد، اگرچه میزان کلیشهی سایهسار به نسبت خاطرات کمتر است اما متاسفانه شاعر نتوانسته است عنوانی که در نگاه اول مخاطب را به خواندن جذب کند ایجاد کند و از ترکیب واژگانی تکراری، عبارتی نو و خلاقانه ایجاد کند. نام از ارتباط کاملی با بدنهی اثر برخوردار بود اما همانطور که ذکر کردم بسیار تکراری بود و عدم نوآوری باعث میشود مخاطب رغبتی به خواندن اثر نکند. در مبحث دیگر، اندازهی عنوان مناسب بودـ پیشنهاد من به شما استفاده از واژگان نوی تکبخشی و یا عباراتیست که اگرچه از کلمات تکراری تشکیل شدهاند: یک ترکیب جدید را ایجاد کنند. باتوجه به ایدهی شما میتوانید از ترکیباتی مانند "هجرتِ ریشهگان" یا " آوندها نمیمیرند" یا ترکیباتی اینچنینی که با ایدهی درختی که شاهد داستانهای عاشقانهی بسیاریست مرتبط باشد و در عین حال جذابیت بصری و مفهومی برای خواننده داشته باشد، استفاده کنید.
ـــــــــ
زبان شعر:
در این بحث، ما به روش انتخاب واژه ها و چگونگی چیدن و کنار هم گذاشتن آنها و همچنین نوع زبان اثر(قدیمی بودن یا عامیانه بودن، نوآورانه بودن زبان شعر و...) خواهیم پرداخت. در اثر پیشرو، هیچ ردی از دستور زبانی کهن یا واژگان سنگین نیست، همچنین متاسفانه هیچ ردی از واژگانی که هنگام قرار گرفتن در یک متن، آوای خوشایندی ایجاد کنند نبود. متن اثر بیشتر به نثر شباهت داشت و اگر کسی به شما نگوید که این یک متن تحت عنوان شعر است، متوجه این موضوع نمیشدید. صنایع تکراری، واژگان تکراری و متنی که بیشتر به قصههای کودکانه شباهت دارد تا یک شعر نیمایی. شاعر حتی به خودش زحمت جابجایی ارکان جمله را نداده است و تمام افعال شعر به شکلی که میشود یک مقالهی ادبی نوشت، در آخر جملات آمده اند. هیچ اثری از بازی آواها و واجها نیست، احساسات نتوانستهاند به شکل عبارات زیبای یک نظم دربیایند. شاعر مقداری کلمات تکراری و ثابت مانند "عشق" "خاطرات" "اشک" "درخت" و... را چون آبی که در دهان میگردانند بارها در مجموعه اثر چرخانده است و هر قسمت از اثر، علنا یک کپی از قسمتهای دیگر اثر است. عنصر خیال یکی از مهم ترین عناصر ایجاد شعر است اما در اثر شما ما شاهد روایتی بدون شرح جزییات بودیم، شما به صورت مختصر فقط بیان کرده بودید که چه اتفاقاتی افتاده است و هرگز شرح نداده بودید که چگونه آن اتفاقات رخ داده است، درواقع شما جز یک درخت و چند فرد بینشانی تصویر خیالانگیز دیگری به خواننده نشان نداده بودید، انگار که گفته بودید جایی از دنیا کسی مرده است، هرگز نشان نداده بودید که آن فرد پیش از مرگ چه زجری کشید یا چند دست به بالینش افتاده است، بستر آن مرده کثیف بود یا اشرافی و آیا او آرزوهایی داشت یا نه، متاسفانه شما یک نمای دور و روایتی پندآموز منتشر کردهاید و نه یک شعر عاشقانه.
ــــــــ
صنایع شعر شامل آرایههای استفاده شده در شعر، میزان استفاده و نحوهی استفادهی آنهاست، همچنین از آنجایی که زیبایی شعر بر پایه این صنایع است، دقت، مهارت و کمیت استفاده از آرایهها بیشتر است. متاسفانه این اثر از آرایههای کم و فوق تکراری بهره برده بود، تشبیهات و استعارههای تکراری سراسر متن شعر را فرا گرفته بودند و تشخیصهای تکراریتر، زیبایی شعر را به کلی نابود کرده بودند. گاهی نیز آرایهها به طور کلی ناپدید میشدند. در مبحث نوآوری به جزییات این آرایهها خواهم پرداخت.
ــــــــــ
ــــــــــــــ
تعیین حد نوآوری، ابداعات و خلاقیت شعر: متاسفانه شعر خالی از ترکیبات نو، عبارات نو و هنجارگریزی بود. چند نمونه از ترکیبات به کار رفته در اثر را میبینم:
- در هر برگ، قصهای نهفته است، در هر شاخه، رازی پنهان.
عبارت بالا خواننده را یاد اشعار معروف ابوالقاسم سعدی نمیاندازد؟ و یا مثالهای تکراری دیگر:
- پسرک، سکوتش فریادی رساست.
«سکوتِ فریادین» از کلیشهترین ترکیبهای ادبیست که در آثار مختلف قابل مشاهده است.
- نسیم آرامی میوزد، برگها به نجوا در میآیند، قصههای نگفته، رازهای پنهان، درون هر ریشه.
دوباره همان عبارت تکراری، در یک تکرار دیگر!
ــــــــــ
پیام و مضمون شعر: شعر دارای پیام اجتماعی نبود، ایدهی اثر در باب عشق صادقانهی دو کودک است که به زودی بزرگ میشوند و در ناکامی و دوری، به درختی که زیر آن بودهاند پناه میبرند، درخت نسلهای زیادی را میبیند و این داستانهای عاشقانه به فرزندان آنها منتقل میشود، ایده دارای ابهاماتیست: چه کسی برای فرزندان آنها داستان این عشق را بازگو میکند؟ چرا آنها به یکدیگر نرسیدند؟ و پرسشهایی این چنینی که نشان میدهد ایده به خوبی اجرا نشده و به همهی جنبههای آن پرداخته نشده است.
ـــــــــ
ساختار شعر: هیچ اثری از وزن در اشعار نبود، شاید به ندرت قافیهای در متن اثر پیدا میشد و ساختار اثر بیشتر شبیه به داستان کوتاهی که در خطوط کوتاه خلاصه شده است و هیچ آهنگی در آن وجود ندارد بود. نمایی از اثر را ببینیم:
"و درخت، با تکانهایی خفی،
صدای کودکانهاش را میشنود،
گویی میگوید: «عزیزانم، همیشه بیاد من باشید،
چون عشق من، در هر دل زنده است.»
کودکان، با دلهایی پر از پرسش،
زیر سایهام مینشینند و صحبت میکنند،
چگونه عشق و دوستی،
همچون آب حیات در ریشهها جاری است."
باتوجه به قالب شعر، هیچ قافیهی درونی، نه حتی بازی با واجها و نه چینش درستی از کلمات وجود دارد که با آن شعر ساختار خودش را حفظ کند و نه میتوان فرق این متن را از یک اثر غیرنظم تشخیص داد.
ـــــــــ
ترکیب و تالیف شعر: اعضای شعر از لحاظ زبان و محتوا با هم تناسب داشتند، جملگی یکدست بودند اما برخی مراحل مانند چگونگی بزرگ شدن، ازدواج کردن و برگشتن شخصیتها مبهم است، اثر با کودکی آنها شروع میشود و بدون پرداخت کافی به دوران عاشقانه یا تراژدیهای جوانی آنها به پیری شخصیتها میرسد. پایان اثر بسیار سریع و دارای ابهامات زیاد بود. به طور کلی شاعر در این بحث ضعیف عمل کرده است.
ــــــــ
نوع شعر: شعر نو یا نیمایی، برخلاف تصور بسیاری از مردم، دارای آهنگ زیادی است، متاسفانه اثر هیچ شباهتی به اشعار نو نداشت. یک شعر نو به صورت آزاد اما پیوسته از قافیه بهره میبرد، چنین چیزی به هیچ وجه در اثر مشاهده نشد.
ـــــــ
پیشنهاد منتقد: پیشنهاد من این است که پیش از نوشتن اثر، اشعار نو و نیمایی بیشتری بخوانید و حتما به اموزشهای قرار داده شده در تالار سر بزنید، چندین لغتنامه نیز میتواند راه رسیدن شما به هدفتان را کوتاه تر کند.