جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب سرود کریسمس

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط |Queen| با نام سرود کریسمس ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 212 بازدید, 5 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع سرود کریسمس
نویسنده موضوع |Queen|
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط |Queen|
موضوع نویسنده

|Queen|

سطح
4
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Nov
2,550
13,786
مدال‌ها
3
IMG_۲۰۲۲۰۱۳۱_۰۳۴۹۱۸.jpg
نام کتاب: کتاب سرود کریسمس

نویسنده: چارلز دیکنز

مترجم : بهارک قهرمان

ناشر چاپی: انتشارات دادجو

سال انتشار: ۱۳۹۸

تعداد صفحات۸۸
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

|Queen|

سطح
4
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Nov
2,550
13,786
مدال‌ها
3
فهرست مطالب کتاب
فصل اول: روح مارلی
فصل دوم: اولین روح از سه روح
فصل سوم: دومین روح از سه روح
فصل چهارم: آخرین روح
فصل پنجم: پایان داستان
 
موضوع نویسنده

|Queen|

سطح
4
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Nov
2,550
13,786
مدال‌ها
3
معرفی کتاب سرود کریسمس
چارلز دیکنز در کتاب سرود کریسمس که یکی از مشهورترین و پرفروش‌ترین آثارش به شمار می‌آید، ماجرای پیرمردی خسیس و بداخلاق به اسم اسکروج را روایت می‌کند. او به چیزی جز پول فکر نمی‌کند و به دلیل افکار نامناسبش همیشه تنهاست.
 
موضوع نویسنده

|Queen|

سطح
4
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Nov
2,550
13,786
مدال‌ها
3
موضوع اصلی کتاب سرود کریسمس چیست؟

اسکروج فردی لجول است که کارفرما، دوست و همراه خوبی نیست. او در شب کریسمس که همه‌ی مردم دور هم جمع می‌شوند و شاد و خوشحال کنار هم هستند، تنهاست. او به خانه‌ی یکی از اقوامش دعوت است اما از رفتن به آن‌جا هم امتناع می‌ورزد. به همین دلیل تنها در خانه می‌ماند. در همین شب روح دوستش به سراغ او آمده و به او می‌گوید که امشب سه روح پیش او می‌آیند.
این موضوع اسکروج را می‌ترساند، اما منتظر آن‌ها می‌ماند. هر کدام از روح‌ها تنها به سراغ او می‌آیند و سه زمان گذشته، حال و آینده‌ی زندگی‌اش را در برابر چشمانش ظاهر می‌کنند. ماحصل این کار تحول و دگرگونی شخصیت اسکروج است. اما باید دید در این سفر حیرت‌انگیز چه اتفاقاتی برای اسکروج می‌افتد که سبب تغییر زندگی‌اش می‌شود؟

شاید یکی از دلایل جذابیت آثار دیکنز توصیف دقیق و ماهرانه‌‌اش است. کتاب سرود کریسمس (A Christmas Carol) قصه‌ای جذاب است که به همه‌ی زبان‌های دنیا ترجمه شده و سعی دارد تا موضوعاتی نظیر عواطف انسانی را به شکلی شگرف، همراه با تخیل برای شما به تصویر بکشد. چارلز دیکنز (Charles Dickens) با بیان فاخر و توصیف‌های شگفت‌انگیزش که بدون تردید تنها مختص خودش است، در حقیقت به تمام افرادی که رذالت‌های اخلاقی بسیاری دارند و برای دیگران ارزشی قائل نیستند، زندگی فردی را نشان می‌دهد که همین ویژگی‌ها او را به انزوا کشانده است.

بر اساس این قصه‌ی حیرت‌انگیز، به عنوان یکی از محبوب‌ترین داستان‌های تاریخ، فیلم و انیمیشن‌های بسیاری ساخته شده که تحسین بسیاری از نویسندگان و منتقدان را به خود جلب کرده است.
 
موضوع نویسنده

|Queen|

سطح
4
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Nov
2,550
13,786
مدال‌ها
3
چارلز دیکنز را بیشتر بشناسیم:

چارلز دیکنز، در سال 1812 در انگلیس متولد شد، او کتاب سرود کریسمس را در 31 سالگی و در اوج شهرت نوشت. اما قبل از آن آثار پرفروش دیگری نیز داشت. دیکنز با وجود خانواده‌ای مرفه به دلیل ولخرجی‌های بی‌قید و شرط پدرش کودکی سختی را گذراند.

بدون اغراق و بزرگ‌نمایی بعد از شکسپیر، دیکنز اثرگذارترین و شاخص‌ترین نویسنده عصر ویکتوریایی است. در اکثر آثار او تلفیقی از خیال‌پردازی و واقعیت‌های اجتماعی که گره کوری با دوران کودکی‌اش خورده را می‌توان دید.
 
موضوع نویسنده

|Queen|

سطح
4
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Nov
2,550
13,786
مدال‌ها
3
در بخشی از کتاب سرود کریسمس می‌خوانیم:

شبح آهسته، با سنگینی و در سکوت به او نزدیک شد. وقتی به نزدیکی او رسید، اسکروج به زانو افتاد؛ چون انگار هوایی که روح در آن حرکت می‌کرد، ملالت و بدبختی می‌افشاند.

روح در لباس سیاه قیرگون پنهان بود. لباس همه‌چیز را پنهان می‌کرد، به‌جز دستی که جلو آمده بود. اگر به‌خاطر این دست نبود، به دشواری می‌شد شبح را از تاریکی شب تشخیص داد.

حضور اسرارآمیز شبح اسکروج را لبریز از وحشت کرد. او چیزی از روح نمی‌دانست؛ چون نه حرکت می‌کرد و نه حرف می‌زد.

اسکروج پرسید: «من در حضور کریسمسی هستم که قراره بیاد؟»

روح پاسخ نداد. با دستش به سمت جلو اشاره می‌کرد.

«قراره توی سایه‌های چیزهایی رو نشونم بدی که هنوز اتفاق نیفتاده‌؛ اما در زمان خودش اتفاق میفته. این طور نیست، روح؟» بخش بالایی لباس یک لحظه چروک خورد، انگار روح سرش را تکان داد. آن تنها پاسخی بود که اسکروج دریافت کرد.

گرچه اسکروج تا آن هنگام به همنشینی با ارواح عادت کرده بود؛ ولی چنان از آن هیکل خاموش ترسید که پاهایش به لرزه افتاد. در حالی که داشت آماده می‌شد تا او را تعقیب کند، به‌زحمت توانست سرپا بایستد. روح لحظه‌ای مکث کرد، انگار پاهای لرزان او را تماشا می‌کرد و به او فرصت داد تا حالش جا بیاید.

این کار اسکروج را حتی بیشتر ترساند. او از اینکه فهمیدن چشمان روح از پشت آن پوشش تیره می‌توانست اسکروج را ببیند، بیشتر ترسید؛ اما او نمی‌توانست چیزی جز سیاهی ببیند.
 
بالا پایین