STARLET
سطح
4
୧(ارشد بخش ادبیات)୨
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
- Feb
- 3,530
- 15,441
- مدالها
- 10
سواره از پیاده خبر ندارد سیر از گرسنه
در زمانهای نه چندان دور، مردی سوار بر شتر از بیابان داغ و خشکی میگذشت. مرد سواره دلش میخواست هر چه زودتر به شهر برسد. اما راه طولانی بود و مقصد دور. سواره رفت و رفت تا در پای تپهای به مردی پیاده رسید. مرد پیاده خسته بود، به مرد سواره گفت: «برادر خستهام! جان به دست و پایم نمانده، مرا هم سوار شتر کن و به شهر برسان.»
در زمانهای نه چندان دور، مردی سوار بر شتر از بیابان داغ و خشکی میگذشت. مرد سواره دلش میخواست هر چه زودتر به شهر برسد. اما راه طولانی بود و مقصد دور. سواره رفت و رفت تا در پای تپهای به مردی پیاده رسید. مرد پیاده خسته بود، به مرد سواره گفت: «برادر خستهام! جان به دست و پایم نمانده، مرا هم سوار شتر کن و به شهر برسان.»