چه کنم با دل سرد تو بجز خو کردن؟
برف دی را چه نیازیست به پارو کردن؟
صبر در عشق طبیعیست به من خرده مگیر
عطسه ای هست در آرامش گل بو کردن
هر کسی پشت سر از تلخی رفتارت گفت
قطع کردم سخنش را به هیاهو کردن
یاد دادند به من پاسخ سیلی بوسه ست
عاشقی چیست بجز امر به نیکو کردن
دلبری از تو بعید است، تو خود زیبایی
که روا نیست پس از معجزه، جادو کردن