جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

ادبیات فارسی سیر تحول واژه دل در ادبیات فارسی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات کهن توسط Serenya با نام سیر تحول واژه دل در ادبیات فارسی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 74 بازدید, 10 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات کهن
نام موضوع سیر تحول واژه دل در ادبیات فارسی
نویسنده موضوع Serenya
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Serenya
موضوع نویسنده

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,354
8,817
مدال‌ها
5
واژه‌ی «دل» در زبان فارسی فقط نام یک عضو بدن نیست؛
دل در فرهنگ ایرانی مرکز انسان است:
جایگاه احساس، اندیشه، ایمان، تردید، عشق و حتی شناخت.
تحول معنایی این واژه، در واقع بازتابی از تحول نگاه ایرانیان به «انسان» است.
 
موضوع نویسنده

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,354
8,817
مدال‌ها
5
۱. دل در ایران باستان؛ مرکز جان و آگاهی
در متون کهن ایرانی و زبان‌های باستانی (اوستایی و پهلوی)، دل چیزی فراتر از احساس است.
دل جایگاه جان، خرد و تصمیم است.
در اندیشه‌ی ایران باستان:
دل = جایگاه نیروهای حیاتی
دل = محل پیوند جسم و روان
دل = مرکز اراده و شناخت
 
موضوع نویسنده

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,354
8,817
مدال‌ها
5
برخلاف نگاه امروزی که «عقل» را در مغز می‌دانیم، در فرهنگ کهن:
دل هم می‌فهمد، هم احساس می‌کند، هم انتخاب می‌کند.
به همین دلیل، هنوز هم در فارسی می‌گوییم:
دل گواهی داد
دل نخواست
دلم روشن است
این‌ها بازمانده‌ی همان نگاه باستانی‌اند.
 
موضوع نویسنده

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,354
8,817
مدال‌ها
5
۲. دل در حماسه؛ دل به‌مثابه شجاعت و اراده
در شاهنامه فردوسی، دل اغلب به معنای جرأت، شهامت و نیروی درونی است.
دل، موتور حرکت پهلوان است.
مثلاً:
«دلیران ایران همه دل‌افروز
به دل‌ها پر از مهر و جان‌ها پر سوز»
اینجا دل:
جای ترس یا احساس صرف نیست
نیروی ایستادن در برابر خطر است
در حماسه:
دل داشتن = نترس بودن
بی‌دل بودن = زبونی و شکست
پس دل در این دوره، فعال و جنگاور است، نه صرفاً عاشق.
 
موضوع نویسنده

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,354
8,817
مدال‌ها
5
۳. دل در ادبیات عاشقانه؛ مرکز رنج و دلبستگی
با رشد غزل و ادبیات عاشقانه (قرن ۵ و ۶)، دل آرام‌آرام از میدان نبرد بیرون می‌آید و وارد میدان عشق می‌شود.
در شعر عاشقانه:
دل = محل دلبستگی
دل = قربانی عشق
دل = چیزی که «می‌رود»، «می‌شکند»، «می‌لرزد»
مثلاً در سعدی:
«دل می‌رود ز دستم، صاحبدلان خدا را»
اینجا دل:
چیزی مستقل از عقل است
از کنترل انسان خارج می‌شود
موجودی لطیف و آسیب‌پذیر است
دل دیگر ابزار قدرت نیست؛ محل ضعف شیرین انسان است.
 
موضوع نویسنده

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,354
8,817
مدال‌ها
5
۴. دل در عرفان؛ دل به‌عنوان جایگاه خدا
در عرفان اسلامی–ایرانی، دل به اوج معنایی خود می‌رسد.
اینجا دل دیگر فقط عاشق نیست؛ خانه‌ی حقیقت است.
عارفان معتقدند:
عقل می‌فهمد،
اما دل می‌بیند.
مولوی می‌گوید:
«دل، ز آینه‌ی صاف‌تر است
چون زنگ از او بشویند»
 
موضوع نویسنده

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,354
8,817
مدال‌ها
5
در عرفان:
دل = آیینه‌ی خدا
دل = محل تجلی حقیقت
دل = جایگاه شهود، نه استدلال
به همین دلیل است که:
دل باید پاک شود
دل باید شکسته شود
دل باید تهی شود
تا بتواند حقیقت را در خود بپذیرد.
 
موضوع نویسنده

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,354
8,817
مدال‌ها
5
۵. دل در برابر عقل؛ دوگانه‌ی معروف ادبیات فارسی
از همین‌جا، یکی از مهم‌ترین دوگانه‌های ادبیات فارسی شکل می‌گیرد:
دل ↔ عقل
در ادبیات عرفانی و غنایی:
عقل = حسابگر، محتاط، محدود
دل = عاشق، بی‌پروا، آزاد
حافظ می‌گوید:
«عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد
دست غیب آمد و بر سی*ن*ه‌ی نامحرم زد»
اینجا دل نماینده‌ی راهی‌ست که عقل اجازه‌اش را نمی‌دهد.
دل، راه خطرناک اما حقیقی را انتخاب می‌کند.
 
موضوع نویسنده

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,354
8,817
مدال‌ها
5
۶. دل در نثر اخلاقی و تعلیمی؛ محل نیت و اصلاح
در نثرهایی مثل گلستان، کلیله و دمنه و متون اخلاقی، دل جایگاه نیت و اصلاح درونی است.
مثلاً:
«دل اگر پاک باشد، گفتار پاک آید.»
در این متون:
دل = سرچشمه‌ی کردار
فساد دل = فساد جامعه
اصلاح دل = اصلاح انسان
دل اینجا نه شاعرانه است، نه عارفانه‌ی محض؛
بلکه معیار اخلاقی انسان است.
 
موضوع نویسنده

Serenya

سطح
3
 
سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
1,354
8,817
مدال‌ها
5
۷. دل در ادبیات متأخر و معاصر؛ هویت فردی
در دوره‌های جدیدتر، دل کم‌کم شخصی‌تر می‌شود.
دل دیگر حقیقت مطلق نیست؛ تجربه‌ی فردی انسان است.
در شعر معاصر:
دل = تنهایی
دل = تردید
دل = زخم‌های شخصی
اما همچنان بار تاریخی خود را حفظ کرده.
یعنی دل هنوز هم:
می‌فهمد
رنج می‌کشد
انتخاب می‌کند
فقط حالا صدایش انسانی‌تر و فردی‌تر شده.
 
بالا پایین