- May
- 2,440
- 31,941
- مدالها
- 3
زنگ انشا شد عزیزان دفتر خود وا کنید
ساعتی را با معلم صحبت از بابا کنید
صحبت خود را معلم با خدا آغاز کرد
کهنه زخمی از میان زخمها سر باز کرد
ساعتی رفت و تمام بچه ها انشا به دست
هر کسی پیش آمد و دفتر نشان داد و نشست
ناگهان چشم معلم بر سعید افتاد و گفت
گوش ما باید صدای دلنوازت را شنفت
دفتر خود را نیاوردی عزیزم پیش ما
نازنین حرفی بزناینگونه غمگینی چرا
سر به زیر و چشم نم آهسته پیش آمد سعید
از غم هجران بابا زیر لب آهی کشید
دفتر اندوه و غم یکبار دیگر باز شد
ساعتی را با معلم صحبت از بابا کنید
صحبت خود را معلم با خدا آغاز کرد
کهنه زخمی از میان زخمها سر باز کرد
ساعتی رفت و تمام بچه ها انشا به دست
هر کسی پیش آمد و دفتر نشان داد و نشست
ناگهان چشم معلم بر سعید افتاد و گفت
گوش ما باید صدای دلنوازت را شنفت
دفتر خود را نیاوردی عزیزم پیش ما
نازنین حرفی بزناینگونه غمگینی چرا
سر به زیر و چشم نم آهسته پیش آمد سعید
از غم هجران بابا زیر لب آهی کشید
دفتر اندوه و غم یکبار دیگر باز شد