واژه شانس چنین معنا شده است : شانس همان اقبال یا بخت است؛ چه بد باشد یا خوب. آنچه بهعنوان شانس رخ میدهد، خارج از کنترل فرد است و بدون توجه به اراده، قصد، یا نتیجهٔ مورد نظر است. دیدگاه فرهنگها نسبت به شانس از احتمال و تصادف تا ایمان و خرافه متفاوت است. برای نمونه، رومیان برای تجسّم شانس به الهه فورتونا معتقد بودند.بخت و شانس از واژههایی است که گاهی در بین مردم بهکار میرود و بیشتر ریشه در ادبیات و شعر و فرهنگ عامه دارد. اما آیا شانس و بد شانسی واقعیت دارد؟
بیشتر ما انسان ها فکر میکنیم همیشه بدشانسیم و بقیه همیشه خوش شانس!
اما آیا این واقعیت دارد؟
واقعا چند بار از عبارت خوششانس برای «دیگران » و بد شانس برای «خودمان» استفاده کردهایم؟
ما عادت کرده این هر وقت اتفاق خوبی برایمان افتاد بگوییم که نتیجه تلاش و زحمت خودمان بوده است ، اما اگر اتفاق بدی بریمان افتاد بگوییم به خاطر بد شانسی است . شاید دلیلش این باشد که میخواهیم از زیر بار مسئولتی اشتباهاتمان فرار کنیم .
در مورد دیگران اما قضاوت ما کاملا برعکس است .
اگر برایشان اتفاقات خوبی بیافتد میگوییم ببین چقدر فلانی خوش شانس است ، و فراموش میکنیم همان فلانی چقدر برای زندگی و اهدافش تلاش و کوشش کرده است ولی اگر برایش اتفاق بدی بیافتد میگوییم تقصیر خودش است ، احتیاط نکرد ، تنبلی کرد، تلاش نکرد ، تحقیق نکرد.
به همین خاطر است که ما معمولا دیگران را خوش شانس و خودمان را بد شانس میدانیم .
اما بهتر است این را بپذیریم که بیشتر عوامل خارجی ( مشکلات و سختی ها و … ) برای همهی انسانها یکسان است، و ما بر اساس میزان آمادگیمان برای استفاده از فرصتها ، تلاش و کوشش و اراده مان در زندگی و البته خوش بینی و داشتن دید مثبت نیست به خودمان، خوششانسی یا بدشانسی را برای خودمان به ارمغان میآوریم.
باور داشتن به شانس، یعنی راحت کردن خودمان از پذیرفتن اتفاقاتی که در زندگی مان می افتد .
یعنی قبول نکردن اینکه خودمان مسولیت زندگی خودمان را برعهده داریم.