جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی شب‌های روشن داستایفسکی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته گفتگو متفرقه کتاب توسط حنا نویس با نام شب‌های روشن داستایفسکی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 336 بازدید, 11 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته گفتگو متفرقه کتاب
نام موضوع شب‌های روشن داستایفسکی
نویسنده موضوع حنا نویس
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط حنا نویس
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,511
مدال‌ها
3
کتاب شب های روشن با عنوان اصلی Belye Nochi یک داستان عاشقانه از خاطرات یک رویاپرداز است. داستان این رمان کوتاه هم مانند بیشتر داستان‌های داستایفسکی از زندگی خود او مایه گرفته است. داستانی که اگر زندگی‌نامه داستایفسکی را خوانده باشید، می‌دانید به نحوی زندگی‌اش کرده است.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,511
مدال‌ها
3
عنوان کتاب به یک پدیده فیزیکی اشاره دارد. در تابستان، در نواحی شمالی کره زمین نزدیک به قطب شمال، به علت زیادی عرض جغرافیایی شب تا صبح هوا مثل آغاز غروب روشن است.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,511
مدال‌ها
3

خلاصه کتاب شب های روشن​

سروش حبیبی – مترجم کتاب – می‌نویسد: شب‌های روشن دو فریاد اشتیاق است که طی چند شب در هم بافته شده است. پژواک ناله‌ی دو جان مهرجوست که در کنار هم روی نیمکتی به ناله درآمده‌اند و راهی به‌سوی هم می‌جویند و درِ گشوده‌ی بهشت خدا را به خود نزدیک‌تر می‌یابند.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,511
مدال‌ها
3
داستان کتاب شب های روشن در مورد جوان رویاپردازی است که تنهایی را به خوبی درک می‌کند. کسی که سال‌هاست تنها زندگی می‌کند و مانند دیگر شخصیت‌های اصلی داستایفسکی با مردم عادی متفاوت است. این جوان ۲۶ ساله مدام تنهایی خود را با شهر پترزبورگ تقسیم می‌کند. با دیوارها و در و پنجره‌‌های شهر در دل می‌کند و ادعا دارد بهتر از هرکسی آنان را می‌فهمد.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,511
مدال‌ها
3
وقتی از خیابان رد می‌شوم هر یک مثل این است که به دیدن من می‌خواهند به استقبالم بیایند و با همه‌ی پنجره‌های خود به من نگاه می‌کنند و با زبان بی‌زبانی با من حرف می‌زنند. یکی می‌گوید: «سلام، حالتان چطور است؟ حال من هم شکر خدا بد نیست. همین ماه مه می‌خواهند یک طبقه رویم بسازند.» یا یکی دیگر می‌گوید: « حالتان چطور است؟ فردا بنّاها می‌آیند برای تعمیر من!» یا سومی می‌گوید: «چیزی نمانده بود آتش‌سوزی بشود. وای نمی‌دانید چه هولی کردم!» و از این جور حرف‌ها. (کتاب شب‌ های روشن – صفحه ۱۱)
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,511
مدال‌ها
3
من جایی نداشتم بروم و کاری هم نداشتم که برای آن پترزبورگ را ترک کنم. حاضر بودم که همراه هر یک از این گاری‌ها بروم، با هر یک از این آقایان محترم و خوش‌سر و پز سوار کالسکه بشوم و شهر را ترک کنم اما هیچ‌ک.س، مطلقا هیچ‌ک.س، دعوتم نمی‌کرد؛ انگاری همه فراموشم کرده بودند، مثل این بود که همه‌شان مرا حقیقاً بیگانه می‌شمردند. . (کتاب شب‌ های روشن – صفحه ۱۵)
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,511
مدال‌ها
3
شخصیت اصلی رمان، یک روز وقتی با دلی خوش آواز می‌خواند و به سمت خانه می‌رفت، متوجه چیزی می‌شود: «زنی کنار راهم ایستاده، به جان‌پناه آبراه تکیه داده بود. بر طارمیِ جان‌پناه آرنج نهاده بود و پیدا بود که به آب تیره خیره شده است. کلاه زردرنگ بسیار قشنگی بر سر داشت با روسریِ توری سیاه دلفریبی روی آن.» در ادامه متوجه می‌شود که زن در حال گریه کردن است و به هیچ‌وجه متوجه حضور او نیست. جوان ناخودآگاه به سمت دختر کشیده می‌شود و طی یک اتفاق با او آشنا می‌شود. آن‌ها برای روز بعد قرار ملاقات می‌گذارند، داستان زندگی خود را برای همدیگر تعریف می‌کنند و…
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,511
مدال‌ها
3

درباره کتاب شب های روشن​

داستایفسکی این رمان را قبل از رفتن به سیبری نوشته است و منتقدان آن را جزء آثار دوران بلوغ نویسنده قرار نمی‌دهند. اما با این حال، مخاطب با یک عاشقانه کوتاه و خواندنی روبه‌رو است که هر خواننده‌ای به متفاوت بودن آن رای می‌دهد.

جوانی که در عمر خود با هیچ زنی رابطه‌ای دوستانه و عاشقانه نداشته است، ناگهان با یک دختری رویایی آشنا می‌شود که حاضر است با او وقت بگذراند. هیجان و خوشحالی که به جوان دست می‌دهد هرچند کوتاه، اما به خوبی در این کتاب توصیف شده است. شب‌ها به راستی برای او روشن می‌شود و او با همه وجود عاشق دختر می‌شود. تصور کنید چه حالی پیدا می‌کنید وقتی بعد از سال‌ها هم‌صحبتی با ساختمان‌ها و مکان‌های شهر ناگهان دختر بی‌نظیری کنار خود داشته باشید. اما این همه ماجرا نیست.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,511
مدال‌ها
3
در اولین ساعات برخورد، دختر شرط عجیبی برای جوان تعیین می‌کند. دختر که ناستنکا نام دارد، در همان برخورد اول می‌گوید:

نباید عاشق من بشوید. باور کنید ممکن نیست. حاضرم دوست شما باشم و حقیقتا دوست شما هستم. اما باید مواظب دلتان باشید و عاشق من نشوید. خواهش می‌کنم. (کتاب شب‌ های روشن – صفحه ۲۷)
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,511
مدال‌ها
3

جملاتی از متن کتاب شب های روشن​

من دستپاچه شدم و با تعجب گفتم: «داستان زندگی‌ام؟ چه داستانی؟ کی به شما گفت که زندگی من داستانی دارد؟ من هیچ داستانی ندارم که…»
حرفم را برید که: «چطور زندگی‌تان داستانی ندارد؟ پس چجور زندگی کرده‌اید؟»
«چطور ندارد! بی داستان! همینطور! به قول معروف دیمی! تک و تنها! مطلقا تنها! شما می فهمید ‘تنها’ یعنی چه؟»
«یعنی چه؟ یعنی هیچ‌وقت هیچ‌ک.س را نمی‌دیدید؟»
«نه، دیدن که چرا! همه را می‌بینم. ولی با این‌همه تنهایم!» (کتاب شب‌ های روشن – صفحه ۳۰)
 
بالا پایین