جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

چالش شعر با کلمات اجباری | پارت 1

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط SOLEMN با نام شعر با کلمات اجباری | پارت 1 ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 73 بازدید, 5 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع شعر با کلمات اجباری | پارت 1
نویسنده موضوع SOLEMN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط yeganeh2025
موضوع نویسنده

SOLEMN

سطح
1
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,552
10,596
مدال‌ها
4


با کلمات:
پنجره، دروغ، ماهی و غروب
شعری حداقل 2بیت یا 4مصرع بنویسید که تمام کلمات بالا را داشته باشد و سبک شعر آزاد هست.



"اختصاصی اینجانب"
 
موضوع نویسنده

SOLEMN

سطح
1
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,552
10,596
مدال‌ها
4
در دل پنجره، آهی‌ست که پیداست هنوز
قصه‌ی ماهی و دریا که پا برجاست هنوز

دروغ گفتی و غروب آمد و باران نزد
دل بی‌چتر من اما به تو دل هنوز
 

STARLET

سطح
3
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,517
15,248
مدال‌ها
9
ز پنجره دیدم افسانه‌فروغ،
که ماهی افتاده در دامِ دروغ.

غروب آمد و رنگ شب را زدند،
به آیینه‌ها وهم و تردید بستند.
 

هوروس

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jun
80
834
مدال‌ها
2
غروب افتاد بر چشمان پنجره، غمی تار
دروغ گفتیم، ولی ماند دلی صادق و بی‌یار
دلِ ماهی به هوای تو تپید و نفهمید
که جهان تُنگ قشنگی‌ست، ولی بی‌دریاست
 

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
789
12,476
مدال‌ها
2
ماهی از عشقش به دریا توی تنگ افتاده است
نقشی از تصویر تو در پنجره افتاده است
حیف که این عشق میان ما دروغی بیش نیست
حیف که در این فال بخت من غروب افتاده است
 
آخرین ویرایش:

yeganeh2025

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار عکس و فیلم
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
ناظر ادبیات
فعال انجمن
Jul
154
343
مدال‌ها
2
پنجره‌ای مانده ز تو، بر دلِ خاطره‌ها
ماهی دل خسته شد از موجِ دروغ و بلا

در غروب فاصله‌ها بغضِ دلم باز شد
عشقِ ما رها شده در سایه‌ی بی‌انتها
 
بالا پایین