جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب شهرو

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط Negin jamali با نام شهرو ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 223 بازدید, 8 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع شهرو
نویسنده موضوع Negin jamali
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Negin jamali
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,060
2,383
مدال‌ها
2
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,060
2,383
مدال‌ها
2

معرفی کتاب شهرو​

مرسده کمالی، نویسنده‌ی نوقلم ایرانی، در کتاب شهرو، داستان دختری به همین نام را روایت می‌کند که در پانزده‌سالگی عاشق پسرعموی خلافکار خود می‌شود، و این‌چنین است که زندگی این دختر امروزی ناگهان دستخوش تحول می‌شود و با آنچه در خیال خود تصور کرده بود فاصله‌ی زیادی پیدا می‌کند.​
 
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,060
2,383
مدال‌ها
2

درباره‌ی کتاب شهرو:​

نامش شهرو است. پانزده‌ سال دارد و دختری امروزی و مدرن است. در خانواده‌ای بزرگ شده که همیشه میان مادر و پدرش عشق و احترام جریان داشته. عاشق نقاشی و عکاسی است و می‌خواهد در دانشگاه رشته‌ی عکاسی را دنبال کند. تصویرش از همسر آینده‌اش شاهزاده‌ای سوار بر اسب سفید است. اما با دیدن پسرعموی بیست‌وهفت‌ساله‌اش، بالاچ، همه‌چیز دستخوش تغییر می‌شود. کتاب شهرو ماجرای آشنایی شهرو با بالاچ و اتفاق‌هایی است که در ادامه پیش می‌آید. (۱)​
 
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,060
2,383
مدال‌ها
2
شهرو در خانواده‌ی محترمی بزرگ شده است. پدرش پلیسی مسئول و وظیفه‌شناس است. اما بالاچ خلافکار است. درواقع، درآمد همه‌ی خانواده‌ی پدری شهرو از راه کارهای غیرقانونی است. پدر بالاچ در یک درگیری کشته شده و همه پدر شهرو را مقصر می‌دانند. آیا در شرایط این‌چنینی عشق شهرو و بالاچ می‌تواند سرانجام خوشایندی داشته باشد؟ (۲)​
 
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,060
2,383
مدال‌ها
2
مرسده کمالی، در رمان شهرو، داستان عاشقانه‌ای را روایت می‌کند میان دو فردی که هیچ شباهتی با یکدیگر ندارند، داستان عاشقانه‌ای که با فراز و نشیب‌های بسیاری همراه است و عاقبت آن ممکن است جوری که انتظار دارند نباشد. (۳)​
 
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,060
2,383
مدال‌ها
2

کتاب شهرو برای چه کسانی مناسب است؟​

اگر علاقه‌مند به خواندن رمان‌های عاشقانه و عامه‌پسند هستید، این کتاب مناسب شماست.​
 
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,060
2,383
مدال‌ها
2
- فک نمی‌کنی سن عروسیت گذشته؟

برگشتم دیدم بالاچ پشت سرم ایستاده به خاطر عروسی لباس رسمی بلوچ پوشیده بود و ابهت دو‌چندانی پیدا کرده بود منم به‌زور مادربزرگم لباس بلوچی پوشیده بودم اما نذاشتم منو آرایش کنن خودم خودمو آرایش کرده بودم و راضی بودم می‌خواستم به خاطر همه بی‌توجهی‌هاش بهش لبخند نزنم اما نمی‌شد و دهنم تا بناگوش کش اومد.

- من می‌خوام برم دانشگاه تیرماه کنکور می‌دم خدارو شکر بابام هم نیاز نداره یار و وفادار جمع کنه منو بده به کسی که اون‌ها باهاش هم‌پیمان شن.

- تو دانشگاه به کجا می‌رسی؟ آخرش باید ازدواج کنی و بچه بیاری و بشوری و بپزی از شوهرت فرمان ببری.​
 
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,060
2,383
مدال‌ها
2
بهم برخورد و ناراحت گفتم:

- فرمان ببرم! مگه من اسبم، می‌خوام رشته‌ی عکاسی بخونم الان هم بابام دوربین حرفه‌ای برام خریده یه دقیقه بی‌حرکت وایسا ازت عکس بگیرم.

رفتم عقب و چندتا عکس با کادر خوب ازش انداختم بردم جلو نشونش دادم.

- ببین چقد باحاله تو عکس لحظه‌ها ثبت می‌شه خیلی حس خوبیه.

خندید و شیطنت‌بار گفت:

- می‌خواستی ازم عکس بگیری این بهونه‌ها چیه!

از اینکه مچمو گرفته بود سرخ شدم و جلوش عکس‌ها رو پاک کردم البته بعدش بلد بودم دوباره بازیابیشون کنم.

- بیا پاک کردم خودشیفته، چقدر توهم داری تو پسرعمو، چی فکر می‌کنی با خودت!

لباش کج شد و معلوم نبود داره می‌خنده یا داره سعی می‌کنه جلو روم نخنده مثلاً پررو شم یهو باهاش احساس راحتی کردم بهش گفتم:

- بالاچ یعنی تو دل خواهرت الان چی می‌گذره؟

- چی باید بگذره، اطاعت و شوهرداری.​
 
موضوع نویسنده

Negin jamali

سطح
0
 
مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
ناظر تایید
فعال انجمن
Feb
3,060
2,383
مدال‌ها
2
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: کیان
بالا پایین