مجموعه اشعار [شه مات شده]

[-pariya-]

عنوان: شه‌مات شده
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
پاک بازم من به رخسار تو ای شه‌رخ
شه مات شده بنمایان آن ماهرخ
به سرو زلف پریشان روی پیشانی‌ات دادم همه‌چیز
که کند چاره دردی که ندارد پاسخ​

 

[-pariya-]

فصل اول: شه مات

من که هر شام و سحر نام تو آرم به زبان
چه شود باز کنی آن چهره وبنمایی ماهرخ
به چمن و لاله و رز سرخ همه درجلوه و ناز
سر به زیری مه جبین بنفشه گر و شیوه زیبارخ

 

[-pariya-]

بلبل ازباغ غزل خوان شد وقمری به چمن
نسترن خوش روی خنده کنان آمدو نسرین فرخ
هرجا نگری جلوه عشق است‌ هم از شوکت گل
ساقی و جام و می و شاهد شیرین طعم پاسخ

 

[-pariya-]

آن ستم دیده منم که شکوه کنم کز غم‌ او
او‌ به رسوایی من بسته به شادی خلخ
غم هجران و عطرآگین پریشانی بنگر
دل ما شاد کن از آن رخسار شوخ

 

[-pariya-]

دل‌ها به غارت‌ می‌بری تو بنمای فرزانه، رخ
خوبان همه‌ پنهان شوند زان قامت‌ چشمان‌ شوخ
دل دادم اندر این نبرد با اشک گرم و آه سرد
من عشق بازیدم چون نرد ازمن مگردانی تو رخ

 

[-pariya-]

من سگ به دامن پرورم سردر فریضه می‌برم
برحق چسان رو آورم می‌پرسم از شیخ و شیوخ
جویای تو درهر دیار هستم ز هجرت بی‌قرار
جان در رهت کردم نثار ای مه‌جبین چهره شوخ

 

[-pariya-]

برداشت زاهد هرچه کشت او‌ چون صنم اندر کنشت
تحت‌الحنک وصف بهشت گرید به سنگی آن کلوخ
پروانه پرسوخته رمزی ز من آموخته
در شعله‌ی افروخته افتادم ای ماه رخ

 

[-pariya-]

نفس پلید کینه جو با آز و شهوت رو به‌ رو
من شکوه می‌کردم از او پیش ادبیان شیوخ
عطری قمارزن نکو ناری پریشانی از او
دربازی شطرنج او شاه من آمد کیش رخ

 

[-pariya-]

از نشاط تو شده سرو به قامت فرخ
مقدمش باد مبارک که چمن شد خلخ
تیر مژگان تو از کمان ابرو خوردم
باکه گویم ز غمت عشق ندارد پاسخ

 

[-pariya-]

فصل دوم: مشک ختن
آن که این خال وخط و جلوه به رخسار تو داد
باری از هجر به دوش من دیوانه نهاد
آن که آن قوس و قزَح چون مه ابروی تو بست
پا که در حلقه‌ی عشق تو آن دام نهاد