- Feb
- 5,845
- 8,853
- مدالها
- 5
خلاصهای از داستان شیرین و فرهاد
در میانه داستان عشق خسرو و شیرین چنین روایت میشود که شیرین، شاهزاده ارمنی، مرتبا هوس نوشیدن شیر میکرد و گله گوسفندان از قصر محل زندگی شیرین دور بود. خدمتکاران برای آوردن شیر باید راهی دراز را میپیمودند و شیرین دوست نداشت آنها را به زحمت بیندازد. همچنین به خاطر طولانی بودن مسیر، شیر تازه در راه طولانی کهنه میشد.وقتی شاپور متوجه این مسأله شد، فرهاد را به او معرفی کرد و گفت او استاد سنگتراشی است و در این کار مهارت بسیاری دارد. او میتواند از کوهستان محل نگهداری گوسفندان تا قصر شیرین جویی در دل سنگ بکند تا شیر دوشیده شده در آن روان شود و مستقیما به کاخ شیرین برسد.
آخرین ویرایش: