شاهدخت
سطح
10
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
- Jun
- 12,891
- 39,332
- مدالها
- 25
نویسنده | افسانه نوروزی |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحات | 488 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | بالک |
شابک | 9786227215267 |
«نیلوفر صبوری» در پس روزهای سخت بیپولی و نبودِ همسر، مسئولیت مادر بیمار و پسر نوجوانش را بر عهده دارد.
او زنی تنها و سختیکشیده است که از پانزده سالگی ازدواج کرده و حالا در آستانه سی سالگی مادری جوان است؛ با کوله باری از ترس و آرزوهای لگدمال شده.
همه چیز از روزی شروع میشود که نیلوفر برای کار پا به گلخانه انتظام میگذارد؛ گلخانه ای که فردی به نام عمران انتظام صاحبش است.
برشی از کتاب:
صورتش غرق خوشی بود و گویی در هوای بهشت نفس میکشید. نفسش را نزدیک صورتم فوت کرد و بی آنکه چشم باز کند، زمزمهوار گفت:
-پابندت شدم صبوری. بند نگاههات، خندههات، بند حجب و حیات… رفتارت… اصلا همین مدل خاصته که گیرم انداخته.
چشم گشود و میان دو انگشت فاصلهی نگاههایمان آهستهتر اقرار کرد:
-یه عمر ماهی دلمو تو مشتم نگه داشته بودم؛ اومدی و ماهی سر خورد. اومدی و همه چیز شد تو!