یادش بخیر! نیمههای شب بود. سقف دنیا مشکی شده بود و چراغهای اسمان هم خاموش بودند. خانه گلی که، بادست پدر بنا شده بود توان مقابله با هیاهوی بادی را که فضای خانه را پر کرده بود نداشت.
خشم عجیبی در باد بود. جرقههای آسمان وحشت و ترس، طفل چند ماهه را دوچندان می کرد، وحشت و ترس در دل کودک شعلهور بود از تاریکی شب؛ از تنهایی بیم داشت.
ناگهان، مویه کردنهای کودک خاموش شد، نجوای خاموشی از کنار گهواره به گوش می رسید. بر چهره معصومش خنده گنگی نقش بسته بود. صدای گامهای کسی ب گوش می رسید با هرقدمی که بر میداشت هیاهوی باد را شرمنده میکرد، مگر آن شخص چه کسی بود؟ ناگهان در چشمان معصومش تصویر مهربانش نقش بست. مادر با چشمهای مهربانش با محبت و هزاران ارزو، باعشق، با عشق خدایی، با عشقی که خدا در دلش گذاشته بود به صورت پاکش مینگریست.
مگر مادر در صورت جگر گوشهاش چه میدید؟ لحظهای در فکر فرو رفتم و با خودم گفتم:
- ایا کسی که تمام امیدهای مادر است اگر روزی مادر پیر و ناتوان شود در نیمههای شب، فرشته مهربانی پرستار کودکیها، درخواست آب کند او با دل و جان آب در دست او میگذارد؟
ایا این شبها را به یاد میآورد؟ نکند فراموش کند؟ وای خدای من نکند تکهای از مروارید درونش بشکند؟ خشم خدا را چه کند. چه کسی جلوی مویه کردنهای اسمان را بگیرد؟
با دیدن مادر تنها میتوان ثابت کرد در جسم ما قلب وجود دارد. وقتی کسی مادر میشود همه از عشق او به پاره وجودش، مهربانیها و فداکاری او سخن میگویند. آیا زمانی هم که اسم فرزندی در میان می یاید یاد عشق فرزندی میافتند؟ یا شاید هم یاد لرزشهای آسمان یا مویه کردنهای آسمان بیفتند؟ نمی دانم!
دلم گرفت و با بغض به مادر مینگریستم، لحظه عجیبی بود مادر کودکش را بر روی پاهایش گذاشت و از شیره وجودش به او طعام داد. همهچیز به سجده به پاهای مادر افتاده بودند!
چه کسی تمامی وجودش متعلق به توست؟
اری، اینجا بود که واژه مادر برایم معنا شد. مادر مانند مادر خورشیدی است که تمام وجودش را وقف فرزندانش میکند. خورشید مادری هیچگاه غروب نخواهد کرد. الان میتوانم درک کنم لالاییهای مادرم برای چه بود؟
برای زمانی بود اگر خواستم درشتی کنم به یاد بیاورم چه کسی تا نیمه های شب در کنارم بود، پرستارم بود؟ چه کسی با من میگریست چه کسی با من میخندید؟ چه کسی زمانی که مریض بودم او هم با من مریض میشد؟
کسی که تمامی وجودش وقف من شد جوانیاش. زیباییاش و تمام زندگیاش. کسی که چین و چروکهای روی صورتش دفتر خاطرات بچگیهایم است. کسی که همیشه وقتی غذا روی سفره کم بود مادرم جلوتر ازهمه کنار میکشید و سیر بود. کسی که لا عشق به به نگاه میکرد و من با خشم به چهره آن مینگریستم!
مادر فرشته روی زمین است که نه تکرار میشود ک نه تکراری. شجاع کسی است که جلو همه دست و پدر و مادرش را میبوسد نه سنگ قبر آنها را! چون میداند سنگ قبر احساس ندارد.
مادر وقتی پیر میشود مانند بناهای قدیمی می شود که ارزشش از همه اپارتمان و برجهای جدید بیشتر است. پس محبتت را به پای کسی به ریز که با تمام بدیهایت صدایت می کند دخترم. دوستت دارم فرشته زمینی.
مادر ای پرواز نرم قاصدک
مادر ای معنای عشق شاپرک
ای تمام نالههایت بی صدا
مادر ای زیباترین شعر خدا