موضوع نویسنده
- Dec
- 4,118
- 24,760
- مدال‌ها
- 6
صدای گنجشک هایی که روی شاخه ی درخت پشت پنجره نشسته اند مرا از عالم خواب و رویا بیرون می کشد، چشم باز می کنم و نگاهم را به آن ها می دوزم.
پنجره باز است و خورشید از میان برگ های سبز و شاخه های پر از برگ درخت بهاری راهی به درون اتاق پیدا کرده و روی فرش پهن شده است.
چند گنجشک روی طرح و نقش فلزی پنجره نشسته اند و آواز سر می دهند و هرزگاهی جای خود را با یکی دوتا از آن ها که روی شاخه ها جا خوش کرده اند عوض می کنند.
همیشه این موقع از صبح صدای آواز خواندنشان در تمام حیاط و فضای اتاق می پیچید، همین که صبح می شود و خورشید خود را به آسمان می رساند آن ها دسته دسته پرواز می کنند و خود را به درخت حیاط می رسانند و بعد روی شاخه های درخت می نشینند و شروع به خواندن می کنند .
مهم نیست که این موقع از صبح کسی در این خانه قصد ادامه ی خواب داشته باشد آن ها هیچ یک از ساکنان این خانه را بی نصیب از آوازشان نمی گذارند و حتی گاهی آواز خواندن شان ساعت ها طول می کشد و خواب را از چشم ساکنان خانه می گیرد.
پنجره باز است و خورشید از میان برگ های سبز و شاخه های پر از برگ درخت بهاری راهی به درون اتاق پیدا کرده و روی فرش پهن شده است.
چند گنجشک روی طرح و نقش فلزی پنجره نشسته اند و آواز سر می دهند و هرزگاهی جای خود را با یکی دوتا از آن ها که روی شاخه ها جا خوش کرده اند عوض می کنند.
همیشه این موقع از صبح صدای آواز خواندنشان در تمام حیاط و فضای اتاق می پیچید، همین که صبح می شود و خورشید خود را به آسمان می رساند آن ها دسته دسته پرواز می کنند و خود را به درخت حیاط می رسانند و بعد روی شاخه های درخت می نشینند و شروع به خواندن می کنند .
مهم نیست که این موقع از صبح کسی در این خانه قصد ادامه ی خواب داشته باشد آن ها هیچ یک از ساکنان این خانه را بی نصیب از آوازشان نمی گذارند و حتی گاهی آواز خواندن شان ساعت ها طول می کشد و خواب را از چشم ساکنان خانه می گیرد.
