- Mar
- 6,023
- 26,591
- مدالها
- 12
این کار چه کمکی به او خواهد کرد و در زندگی او چه تاثیری خواهد گذاشت ؟
هنگامی که یک کودک بتواند این نم و تفکر و تمرکز را در متن های خودش جای دهد ، به مرور با یک تسلط ذهنی در عمیق ترین لایه های ذهن خودش مواجه می شود ، چرا که نوشتن بر اساس تحقیقاتی که پیش تر در باب آن در سایر مقالات ها صحبت کرده ایم ، از عمیق ترین و دور ترین و تاریک ترین نقطه ی ذهن انسان به سمت روشنایی جریان می یابد.
از این رو وقتی نویسندگی و یا همان نمونه ی ساده اما تاثیر گذار آن انشا نویسی در یک فرد نهادینه شود ، آنگاه شاهد خواهیم بود که وی در تمام تصمیم گیری های ذهنی خویش قادر به یک جمع آوری داده و سپس تمرکز بر روی مرتبط کردن آن و یک نتیجه گیری خواهد شد.
یکی دیگر از ویژگی های این کار این است که هنگامی که بتواند یک کوودک بتواند میان داده های ذهنی و پروسه ی ذهنی برای تصمیم گیری ارتباط منطقی پیدا کند ، طبیعتا شخصی خواهد شد که در عملکرد نیز بسیار قوی خواهد بود.
چرا که عملکرد انسان کاملا به ذهن انسان بستگی دارد. وقتی شما بتوانید میان کارهایی که باید انجام دهید ( یعنی داده ها) و چگونگی انجام دادن آن ( پروسه ی ذهنی برای اتصال داده ها) ، یک ارتباط برقرار کنید ، آنگاه نظم بیشتری بر روی انجام کارها خواهید داشت و این باعث می شود که یک کودک زمانی که روی انشا نویسی تمرکز داشته باشد ، تمام زندگی اش را به مثابه یک برگه ی سفید کاغذ با یک موضوع انشا بییند.
ب ) در شمایی دیگر ، تحقیقات نشان داده است که کودکان و نوجوانان تسلط ذهنی برای شناخت داده ها و مقیاس ها را ندارند. اگر دیده باشید ، بسیاری از کودکان دبستانی و حتی در سن و سالی بزرگتر ، بسیاری از کودکان راهنمایی ، مقیاس اندازه گیری هایشان کاملا حسی است.
بگذارید دو مثال عینی برایتان بزنم که در زندگی شخصی خودم با آن روبرو بوده ام. روزی در خانه مهمان داشتم و به درخواست مهمانان تصمیم به خرید بستنی برای کودکان گرفتیم. هنگامی که بستنی ها را خریدم ، متوجه شدم که یکی از کودکان این جمع مدام بستنی اش را با دیگران مقایسه می کند و بستنی ها را اندازه می گیرد و به همه می گوید که من بستنی بیشتری خورده ام و بستنی من بزرگ تر است.
در واقع آن کودک که حدودا ده سال هم سن داشت ، نمی توانست و این درک ذهنی و تسلط ذهنی بر روی مقیاس های اندازه گیری را در اختیار نداشت که بتواند این نکته را درک کند که همه ی بستنی ها یک وزن و یک اندازه دارند و همه در نهایت به یک مقدار بستنی می خورند.
یا در مثال دیگری ، در ایام عید هنگامی که به بچه ها عیدی می دادم ، متوجه شدم که بچه ها به ارزش پولی که در اختیار آن ها می گذاریم توجهی ندارند بلکه تنها به تعداد اسکناس ها توجه می کنند.
فرض کنید شما به دو کودک هردو مبلغ پنجاه هزار تومان عیدی میدهید ، اما با این اوصاف که آن ها مفهوم پول را آموخته اند و می دانند که رقم ها و ارزش پول به چه صورت است ، اما اگر به یکی از آن ها یک اسکناس پنجاه هزار تومانی بدهید و به یکی دیگر پنجاه اسکناس هزار تومانی بدهید ، خواهید دید که هر کدام از آن ها چه رویه ی متفاوتی را در قبال این دو مطلب در پیش می گیرند و آن کودکی که یک اسکناس پنجاه هزار تومانی گرفته است به طبع ناراحت تر از آنی است که یک حجم از اسکناس های هزار تومانی به مبلغ پنجاه هزار تومان گرفته است.
هنگامی که یک کودک بتواند این نم و تفکر و تمرکز را در متن های خودش جای دهد ، به مرور با یک تسلط ذهنی در عمیق ترین لایه های ذهن خودش مواجه می شود ، چرا که نوشتن بر اساس تحقیقاتی که پیش تر در باب آن در سایر مقالات ها صحبت کرده ایم ، از عمیق ترین و دور ترین و تاریک ترین نقطه ی ذهن انسان به سمت روشنایی جریان می یابد.
از این رو وقتی نویسندگی و یا همان نمونه ی ساده اما تاثیر گذار آن انشا نویسی در یک فرد نهادینه شود ، آنگاه شاهد خواهیم بود که وی در تمام تصمیم گیری های ذهنی خویش قادر به یک جمع آوری داده و سپس تمرکز بر روی مرتبط کردن آن و یک نتیجه گیری خواهد شد.
یکی دیگر از ویژگی های این کار این است که هنگامی که بتواند یک کوودک بتواند میان داده های ذهنی و پروسه ی ذهنی برای تصمیم گیری ارتباط منطقی پیدا کند ، طبیعتا شخصی خواهد شد که در عملکرد نیز بسیار قوی خواهد بود.
چرا که عملکرد انسان کاملا به ذهن انسان بستگی دارد. وقتی شما بتوانید میان کارهایی که باید انجام دهید ( یعنی داده ها) و چگونگی انجام دادن آن ( پروسه ی ذهنی برای اتصال داده ها) ، یک ارتباط برقرار کنید ، آنگاه نظم بیشتری بر روی انجام کارها خواهید داشت و این باعث می شود که یک کودک زمانی که روی انشا نویسی تمرکز داشته باشد ، تمام زندگی اش را به مثابه یک برگه ی سفید کاغذ با یک موضوع انشا بییند.
ب ) در شمایی دیگر ، تحقیقات نشان داده است که کودکان و نوجوانان تسلط ذهنی برای شناخت داده ها و مقیاس ها را ندارند. اگر دیده باشید ، بسیاری از کودکان دبستانی و حتی در سن و سالی بزرگتر ، بسیاری از کودکان راهنمایی ، مقیاس اندازه گیری هایشان کاملا حسی است.
بگذارید دو مثال عینی برایتان بزنم که در زندگی شخصی خودم با آن روبرو بوده ام. روزی در خانه مهمان داشتم و به درخواست مهمانان تصمیم به خرید بستنی برای کودکان گرفتیم. هنگامی که بستنی ها را خریدم ، متوجه شدم که یکی از کودکان این جمع مدام بستنی اش را با دیگران مقایسه می کند و بستنی ها را اندازه می گیرد و به همه می گوید که من بستنی بیشتری خورده ام و بستنی من بزرگ تر است.
در واقع آن کودک که حدودا ده سال هم سن داشت ، نمی توانست و این درک ذهنی و تسلط ذهنی بر روی مقیاس های اندازه گیری را در اختیار نداشت که بتواند این نکته را درک کند که همه ی بستنی ها یک وزن و یک اندازه دارند و همه در نهایت به یک مقدار بستنی می خورند.
یا در مثال دیگری ، در ایام عید هنگامی که به بچه ها عیدی می دادم ، متوجه شدم که بچه ها به ارزش پولی که در اختیار آن ها می گذاریم توجهی ندارند بلکه تنها به تعداد اسکناس ها توجه می کنند.
فرض کنید شما به دو کودک هردو مبلغ پنجاه هزار تومان عیدی میدهید ، اما با این اوصاف که آن ها مفهوم پول را آموخته اند و می دانند که رقم ها و ارزش پول به چه صورت است ، اما اگر به یکی از آن ها یک اسکناس پنجاه هزار تومانی بدهید و به یکی دیگر پنجاه اسکناس هزار تومانی بدهید ، خواهید دید که هر کدام از آن ها چه رویه ی متفاوتی را در قبال این دو مطلب در پیش می گیرند و آن کودکی که یک اسکناس پنجاه هزار تومانی گرفته است به طبع ناراحت تر از آنی است که یک حجم از اسکناس های هزار تومانی به مبلغ پنجاه هزار تومان گرفته است.