Puyannnn
سطح
4
مهمان
- Sep
- 13,534
- 22,012
- مدالها
- 3
صلح بر دعوی و صلح مستقل
صلح یا ممکن است در مورد رفع تنازع موجود واقع شود مانند اینکه اختلافی پیش آمده یا دعوایی مطرح شده باشد و طرفین آن را به صلح خاتمه دهند.کسی پس از اقامه دعوی مالکیت نسبت به زمینی بر دیگری، دعوی را با او صلح نماید و مبلغی بعنوان مال الصلح از وی بگیرد.ممکن است برای رفع تنازع احتمالی واقع شود مانند اینکه:کسی مالی را از دیگری می خرد و کلیه حقوق احتمالی و فرضیه خود را از هر جهت نسبت به آن مال به دیگری صلح میکند. منشاء تنازع که بخاطر آن صلح اتفاق افتاده است میتواند معامله یا غیر آن باشد.
طبق ماده 755، صلح با انکار دعوی نیز جایز است بنابراین درخواست صلح اقرار محسوب نمی شود.هرگاه مدعی علیه مفاد ادعای طرف را نپذیرد و بعد از آن به صلح بنشینند صلح با انکار دعوی خواهد بود.
ماده 766 قانون مدنی اذعان میدارد: اگر طرفین بطور کلی تمام دعاوی واقعیه و فرضیه خود را به صلح خاتمه داده باشد کلیه دعاوی داخل در صلح محسوب است اگرچه منشا دعوی در حین صلح معلوم نباشد مگر اینکه صلح بر حسب قرائن شامل آن نگردد.
ماده 765 قانون مدنی اذعان میدارد:صلح دعوی ناشی از معامله باطله، باطل است ولی صلح دعوی ناشی از بطلان معامله صحیح است:صلح دعوی مبتنی بر معامله باطله، باطل است.هرگاه معلوم شود معامله ای که صلح بر مبنای آن واقع شده است، باطل بوده، صلح نیز باطل است.
صلح دعوی ناشی از بطلان معامله صحیح است:و آن در صورتی است که در صحت معامله بین طرفین اختلاف باشد چنانکه یکی از طرفین به جهتی از جهات درخواست بطلان معامله را بنماید و دیگری منکر ان باشد مثلاً بایع به استناد آنکه معامله صوری بوده و قصد نداشته خواهان بطلان معامله شود و مشتری منکر آن گردد و متبایعین دعوای مذبور را به صلح خاتمه دهند و بایع مبلغی را بعنوان مال الصلح به مشتری پرداخت کند نتیجه این صلح آن است که مصالح دیگر نمیتواند در دادگاه تقاضای ابطال معامله را بنماید و تقاضای ابطال معامله را به دیگری صلح نموده است.
موارد فسخ عقد صلح
1-فسخ به خیار 2-اقاله
در صلح مانند سایر عقود لازمه دیگر،خیاراتی غیر از خیارات مختص بیع، قابل اعمال است.قانونگذاردر ماده 764 در فصل صلح، فقط به خیار تدلیس اشاره کرده است :تدلیس در صلح موجب خیار فسخ است. والا ممکن است هریک از خیارات مشترک مانند خیار عیب،خیار تبعض سفقه،خیار غبن، خیار شرط، و ... را با کلیه احکام و آثار خیارات را داشته باشد.ماده 761 مستثنی از قاعده فوق است و قانونگذار، صلحی که در مورد تنازع یا مبتنی بر تسامح باشد، قاطع بین طرفین است و هیچ یک نمی تواند آنرا فسخ کند اگرچه به ادعای غبن باشد مگر در مورد تخلف شرط یا اشتراط خیار.
اقاله: تمامی احکام و آثار مذبور در مورد اقاله در اقاله صلح نیز اعمال می شود.عقد صلح یکی از اقسام معاملات است و طرفین می توانند طبق مقررات مربوط به اقاله آنرا به تراضی ، تفاسخ کنند.
طرفین معامله: عقد صلح دارای دو طرف است: مصالح و متصالح
مصالح کسی است که مالی یا امری را به دیگری واگذار می نماید و متصالح کسی است که آن را قبول میکند.عقد صلح یکی از تعهدات است و طرفین معامله باید دارای اهلیت باشند.ماده 753 اذعان دارد، برای صحت صلح، طرفین باید اهلیت معامله و تصرف در مورد صلح داشته باشند.
صلح یا ممکن است در مورد رفع تنازع موجود واقع شود مانند اینکه اختلافی پیش آمده یا دعوایی مطرح شده باشد و طرفین آن را به صلح خاتمه دهند.کسی پس از اقامه دعوی مالکیت نسبت به زمینی بر دیگری، دعوی را با او صلح نماید و مبلغی بعنوان مال الصلح از وی بگیرد.ممکن است برای رفع تنازع احتمالی واقع شود مانند اینکه:کسی مالی را از دیگری می خرد و کلیه حقوق احتمالی و فرضیه خود را از هر جهت نسبت به آن مال به دیگری صلح میکند. منشاء تنازع که بخاطر آن صلح اتفاق افتاده است میتواند معامله یا غیر آن باشد.
طبق ماده 755، صلح با انکار دعوی نیز جایز است بنابراین درخواست صلح اقرار محسوب نمی شود.هرگاه مدعی علیه مفاد ادعای طرف را نپذیرد و بعد از آن به صلح بنشینند صلح با انکار دعوی خواهد بود.
ماده 766 قانون مدنی اذعان میدارد: اگر طرفین بطور کلی تمام دعاوی واقعیه و فرضیه خود را به صلح خاتمه داده باشد کلیه دعاوی داخل در صلح محسوب است اگرچه منشا دعوی در حین صلح معلوم نباشد مگر اینکه صلح بر حسب قرائن شامل آن نگردد.
ماده 765 قانون مدنی اذعان میدارد:صلح دعوی ناشی از معامله باطله، باطل است ولی صلح دعوی ناشی از بطلان معامله صحیح است:صلح دعوی مبتنی بر معامله باطله، باطل است.هرگاه معلوم شود معامله ای که صلح بر مبنای آن واقع شده است، باطل بوده، صلح نیز باطل است.
صلح دعوی ناشی از بطلان معامله صحیح است:و آن در صورتی است که در صحت معامله بین طرفین اختلاف باشد چنانکه یکی از طرفین به جهتی از جهات درخواست بطلان معامله را بنماید و دیگری منکر ان باشد مثلاً بایع به استناد آنکه معامله صوری بوده و قصد نداشته خواهان بطلان معامله شود و مشتری منکر آن گردد و متبایعین دعوای مذبور را به صلح خاتمه دهند و بایع مبلغی را بعنوان مال الصلح به مشتری پرداخت کند نتیجه این صلح آن است که مصالح دیگر نمیتواند در دادگاه تقاضای ابطال معامله را بنماید و تقاضای ابطال معامله را به دیگری صلح نموده است.
موارد فسخ عقد صلح
1-فسخ به خیار 2-اقاله
در صلح مانند سایر عقود لازمه دیگر،خیاراتی غیر از خیارات مختص بیع، قابل اعمال است.قانونگذاردر ماده 764 در فصل صلح، فقط به خیار تدلیس اشاره کرده است :تدلیس در صلح موجب خیار فسخ است. والا ممکن است هریک از خیارات مشترک مانند خیار عیب،خیار تبعض سفقه،خیار غبن، خیار شرط، و ... را با کلیه احکام و آثار خیارات را داشته باشد.ماده 761 مستثنی از قاعده فوق است و قانونگذار، صلحی که در مورد تنازع یا مبتنی بر تسامح باشد، قاطع بین طرفین است و هیچ یک نمی تواند آنرا فسخ کند اگرچه به ادعای غبن باشد مگر در مورد تخلف شرط یا اشتراط خیار.
اقاله: تمامی احکام و آثار مذبور در مورد اقاله در اقاله صلح نیز اعمال می شود.عقد صلح یکی از اقسام معاملات است و طرفین می توانند طبق مقررات مربوط به اقاله آنرا به تراضی ، تفاسخ کنند.
طرفین معامله: عقد صلح دارای دو طرف است: مصالح و متصالح
مصالح کسی است که مالی یا امری را به دیگری واگذار می نماید و متصالح کسی است که آن را قبول میکند.عقد صلح یکی از تعهدات است و طرفین معامله باید دارای اهلیت باشند.ماده 753 اذعان دارد، برای صحت صلح، طرفین باید اهلیت معامله و تصرف در مورد صلح داشته باشند.