جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

ضرب‌المثل ضرب‌المثل‌ جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات کهن توسط BARAN_KH_Z با نام ضرب‌المثل‌ جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 239 بازدید, 8 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات کهن
نام موضوع ضرب‌المثل‌ جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن
نویسنده موضوع BARAN_KH_Z
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط BARAN_KH_Z
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
بسم الله الرحمن الرحیم
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
این ضرب المثل زمانی به کار می‌رود که به فردی ناسپاس برخورد می‌کنیم. چنین افرادی هرچقدر هم که دیگران در حقشان خوبی کنند، باز هم ناسپاسی کرده و به جای جبران زحمات آنها، در حقشان خ*یانت می‌کنند. در چنین مواردی برای اینکه فرد متوجه اشتباهش شود، می‌گویند: «جایی که نمک خوردی، نمکدان مشکن»
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
زمانی که به کسی خوبی می‌کنید و او به جای قدردانی در حق شما، ناسپاسی می‌کند این ضرب المثل گفته می شود
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
برای سرزنش افرادی است که به جای پاسخ به خوبی، در حق او خ*یانت می‌کنند.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
به این معنی است که همیشه باید قدردان زحمات کسانی باشیم که در حق ما نیکی می‌کنند.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
نباید خوبی‌های دیگران در حق خود را فراموش کرد، زیرا خداوند افراد ناسپاس را دوست ندارد.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
داستانی درباره این ضرب‌المثل:
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
دزدی ماهر که با چند نفر از دوستانش یک باند سرقت تشکیل داده بودند، روزی به دور جمع شدند و صحبت کردند. دزد می‌گفت: «چرا ما همیشه سراغ فقرا و قشر متوسط می‌رویم و لقمه بخور و نمیر آنها را می‌دزدیم، بهتر است این بار بخ خزانه سلطان بزنیم و مخارج خود را تا آخر عمر تأمین کنیم.

دسترسى به خزانه سلطان کار آسانى نبود. بنابراین آنها تمامى راهها و احتمالات ممکن را بررسى کردند. این کار مدتى فکر و ذهن آنها را مشغول کرده بود، تا اینکه سرانجام بهترین راه ممکن را پیدا کردند و خود را به خزانه رسانیدند. خزانه سلطان مملو از پول و جواهرات قیمتى و…بود. آنها تا مى‌توانستند طلا و عتیقه در کوله بار خود گذاشتند تا ببرند. هنگامی که کار آنها به پایان رسید، رئیس آنها چشمش به شى ء درخشان و سفیدى افتاد. او تصور کرد این شیء، گوهر شب چراغ است. نزدیکش رفت آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد. پس از چشیدن طعم آن، متوجه شد نمک است، بسیار ناراحت و عصبانى شد و از شدت خشم و غضب دستش را بر پیشانى زد به طورى که رفقایش متوجه او شدند و خیال کردند اتفاقى رخ داده یا نگهبانان خزانه مطلع شدند.

خیلى زود خودشان را به او رسانیدند و گفتند: چه شد؟ چه حادثه‌اى اتفاق افتاد؟ او که آثار خشم و ناراحتى در چهره‌اش نمایان بود، گفت: افسوس که تمام زحمتهاى چندین روزه ما به هدر رفت و ما نمک‌گیر سلطان شدیم، من ندانسته نمکش را چشیدم، دیگر نمی‌توانیم مال و دارایى پادشاه را غارت کنیم، از مردانگى و مروت به دور است که ما نمک کسى را بخوریم و نمکدان او را هم بشکنیم و…
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
آنها در دل سکوت سهمگین شب، بدون این که کسى بویى ببرد دست خالى به خانه‌هاشان باز گشتند. صبح که شد و چشم نگهبانان به درهاى باز خزانه افتاد تازه متوجه شدند که شب خبرهایى بوده است، با عجله خود را به جواهرات سلطنتى رسانیدند و دیدند جواهرات سر جایشان نیستند، وحشت وجود آنها را فرا گرفت. کمی بیشتر که خزانه را جستجو کردند بسته‌هایى دیدند. نگهبانان، بسته‌ها را باز کردند و درکمال تعجب دیدند که جواهرات در میان بسته‌ها مى باشد. آنها وقتی دقیق‌تر بررسی کردند، متوجه شدند که هیچ چیز از خرانه کم نشده است. در دل خدا را شکر کردند وگرنه معلوم نبود سلطان چه بلایی بر سرشان می‌آورد.

بالاخره خبر به سلطان رسید و خود او آمد و از نزدیک صحنه را مشاهده کرد، آنقدر این موضوع برایش عجیب و شگفت‌آور بود که انگشتش را به دندان گرفته و با خود مى گفت: عجب! این چه دزدى است؟ براى دزدى آمده و با آنکه مى‌توانسته همه چیز را غارت کند ولى چیزى نبرده است؟ آخر مگر مى‌شود؟ چرا؟… ولى هر جور که شده باید علت این قضیه را بفهمم. در همان روز اعلام کرد: هر ک.س شب گذشته به خزانه آمده در امان است او مى‌تواند نزد من بیاید، من بسیار مایلم از نزدیک او را ببینم و بشناسم.

این اعلامیه سلطان به گوش سرکرده دزدها رسید، دوستانش را جمع کرد و به آنها گفت: سلطان به ما امان داده است، برویم پیش او تا ببینیم از ما چه می‌خواهد. آنها نزد سلطان آمده و خود را معرفى کردند، سلطان که باور نمى‌کرد، دوباره با تعجب پرسید: این کار تو بوده؟ گفت: آرى. سلطان پرسید: چرا آمدى دزدى و با اینکه مى‌توانستى همه چیز را بدزدی ولى چیزى را نبردى؟ گفت: چون نمک شما را چشیدم و نمک گیر شدم و بعد جریان را مفصل براى سلطان تعریف کرد. سلطان به قدرى عاشق و شیفته کرم و بزرگوارى او شد که گفت: حیف است جاى انسان نمک شناسى مثل تو، جاى دیگرى باشد، تو باید در دستگاه حکومت من کار مهمى را بر عهده بگیرى، و او را خزانه‌دار دربار کرد.
 
بالا پایین