جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

ضرب‌المثل ضرب المثل‌ با یک تیر دو نشون زدن

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات کهن توسط BARAN_KH_Z با نام ضرب المثل‌ با یک تیر دو نشون زدن ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 391 بازدید, 11 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات کهن
نام موضوع ضرب المثل‌ با یک تیر دو نشون زدن
نویسنده موضوع BARAN_KH_Z
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط BARAN_KH_Z
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
بسم الله الرحمن الرحیم
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
۱- هر وقت کسی کاری کند که کارش دو فایده ی متفاوت داشته باشد می گویند با یک تیر دو نشان زده است
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
۲- در مورد افرادی است که با کمترین امکانات بهترین کارها را انجام می‌دهند
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
۳- یعنی کاری انجام داد که در یک لحظه چندسود نصیبش شده و همزمان مشکلاتی را از میان برد
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
داستان ضرب المثل با یک تیر دو نشون زدن
یکی بود یکی نبود، سال‌ها پیش که مثل امروز خبری از مداد و خودکار و خودنویس نبود مردم برخی کشورها از پَر پرندگان برای نوشتن استفاده می‌کردند و در کشورهایی که نی در کنار مرداب‌هایشان سبز می‌شد از نی برای نوشتن استفاده می‌شد.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
مردم نی را از جا درمی‌آوردند شاخه‌ها و برگ‌هایش را می‌کندند به قطعات کوچکتر تقریباً نزدیک به اندازه‌ی مدادهای امروزی می‌بریدند و هر وقت می‌خواستند چیزی بنویسند نوک آن را با تیغ یا یک وسیله‌ی تیز می‌تراشیدند بعد قلم نی را در قوطی کوچکی از مرکب رنگی فرو می‌کردند و با آن می‌نوشتند. امروزه نیز برای خوش‌نویسی و زیبانویسی هنوز از قلم نی و دوات استفاده می‌شود و خطاط‌ها با آنها تابلوهای زیبای خوش‌نویسی خلق می‌کنند
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
چندین سال پیش در زمان «ابن جوزی» دانشمند و جغرافیدان بزرگ ایران وسیله معمول برای نوشتن قلم نی بود. ابن جوزی که نویسنده‌ی بزرگی بود در سال‌های عمرش از هزاران قلم نی استفاده کرده بود و برای نوشتن هر کتابش چند صد نی را تراشیده بود. ابن جوزی تراشه‌های قلم نی خود را در این سال‌ها دور نریخت و در کیسه‌ای جمع آوری کرد. خانواده و گاهی شاگردان ابن جوزی از او می‌پرسیدند: استاد چرا این ریزه‌های تراشه را جمع آوری می‌کنی این تراشه‌ها به چه درد می‌خورد
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
ابن جوزی در برابر سؤال اطرافیان فقط لبخند می‌زد گاهی هم می‌گفت: می‌گویند آتش تراشه‌ی نی خیلی گرم است و می‌تواند به خوبی آدم را گرم کند. اطرافیان ابن جوزی پاسخ او را یک شوخی فرض می‌کردند
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
در طی سال‌ها ابن جوزی چندین کتاب نوشت و کم کم کیسه‌ی تراشه‌ها چهار تا کیسه شد. تا اینکه ابن جوزی پیرمرد ناتوانی شد. دیگر نه قادر بود بخواند و نه می‌توانست بنویسد. با اینکه در بستر افتاده بود و قادر نبود حرکت کند ولی به افرادی که برای ملاقاتش می‌آمدند می‌گفت: خدا را شکر، خدا را شکر در حد توانم چیزهایی که می‌دانستم نوشتم و شاگردان زیادی را تربیت کردم
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,611
12,893
مدال‌ها
5
یک روز که گروهی از شاگردانش برای عیادت به دیدن ابن جوزی رفته بودند، خبردار شدند استاد فوت کرده و برای همیشه از نعمت شاگردی او محروم شدند. همینطور که شاگردان در حال گریه و زاری بودند، همسر استاد پیش آنها آمد و گفت: استادتان وصیتی کرده از شما می‌خواهم آخرین خواسته استادتان را برآورده کنید
 
بالا پایین