از اسب فرود آمد و بر خر نشست.
از خر میپرسند چهارشنبه کی است.
از روی لاعلاجی به خر میگه خانباجی!
اسب و خر را که پهلوی هم ببندند، اگر همخو نشوند، همبو میشوند.
با حرف خر از آسمان جو نمی بارد.
به خر دستش نمیرسد، پالانش را میزند.
پالان ترمه خر را عوض نمیکند!
جوان را مفرست به زن گرفتن، پیر را مفرست به خر خریدن!
حیف صابون که سر خر را با آن بشویند.» ضربالمثل ایتالیایی
خدا خر را شناخت، شاخش نداد.
خر اگر بازار نرود بازار میگندد.
خر برهنه را پالان نتوان گرفت.
خر به فکر جو است و خربنده به فکر دو