مجموعه اشعار طغرل احراری

[;FOROUGH]

طغرل احراری

 

[;FOROUGH]

غم تو تا نفس باقیست با من هر نفس بادا

به جز روی گلت دیگر به چشمم خار و خس بادا!

خیالم در شب زلفت رود ناگه به عیاری

به شهرستان حسنت نرگس مستت عسس بادا!

چو فرزین مهره عشق تو را هر ک.س، که کج بازد

[...]

 

[;FOROUGH]

ز عارض برقع افکندی کشودی روی زیبا را

ز برق رخ زدی آتش بساط خرمن ما را

سفید از انتظار مقدمت شد چشم امیدم

خوشا روزی که همچون نور بر چشمم نهی پا را!

شدم چون لاله از داغ فراقت بارها اخگر

[...]

 

[;FOROUGH]

حضور خویش خواهی جبر ما را

تو مغروری به حسن ای بیمدارا!

به سیخ ناز مژگانت کشیدی

دل دلدادگان مبتلا را!

سراسر قتل اهل عشق کردی

[...]

 

[;FOROUGH]

اگر به گوشه چشمی نظر کنی ما را

به یک نگاه کنی صید خویش دل‌ها را!

هزار عابد و زاهد همی‌شود میْ‌نوش

به محفلی که تو گیری به دست صهبا را!

به طوق بندگی گردن نهد چو قمری سرو

[...]

 

[;FOROUGH]

ماه من هرگه کشاید طره لبلاب را

می‌برد از جعد هر زن گوش آب و تاب را

افکند از رتبه از رخ افکند جلباب را

درد انوار جمالش صافی مهتاب را

مصحف رویش که باشد از خط ریحان صنع

[...]

 

[;FOROUGH]

نزهت کویت برد رونق گلزار را

شهره حسنت درد پرده اسرار را

زخم فراق تو را هیچ به غیر از اجل

چاره نباشد دگر بنده ناچار را!

بیند اگر برهمن طره شبرنگ تو

[...]

 

[;FOROUGH]

شوخ من هرگه کشاید طره چون قیر را

می‌کند شیرازه دامان گل زنجیر را!

کرده استاد ازل شرح گلستان رخش

از غبار خط ریحان شیوه تحریر را!

من شهید تیغ ابرویم برای قتل من

[...]

 

[;FOROUGH]

دارم هوای عشق تو عمریست بر سرا

بهر خدا ز راه وفا هیچ نگذرا!

در ملک عشق مسند شاهی گزیده‌ام

تا کرده‌ام ز نقش کف پات افسرا!

هر مدعی به دعوی عشقت نه صادق است

[...]

 

[;FOROUGH]

اگر اینست تندی توسن جولان شتابش را

غبار خاک شو تا وارسی بوس رکابش را!

ز تار رشته اندیشه دوزم جامه نازش

حدیث نکهت گل می‌درد طرف نقابش را

اگر خوانی خطی از مصحف رخساره لیلی

[...]