MAHYAS
سطح
10
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
- Jun
- 12,829
- 39,136
- مدالها
- 25
من روزی عاشق یک غریبه بودم.
یکی بود یکی نبود، غیر از آن غریبه ای که شبانگاهان در آغوشِ آسمان پرسه میزد، هیچکس نبود.
سخن گفتن نمیدانست، چشم هایِ دلفریبش زبان میگشودند و حرارتِ بدنش روی تنِ بی جانم عصارهٔ حیات میکشید.
شب شد، غریبه نیامد به دنبالش از زمین تا به آسمان، جاده ای از اشک ساختم.
افسوس! نمیدانستم؛ من نمیدانستم که در تبعیدِ عشق به سر میبرد.
نمیدانستم بوسهٔ زمین و آسمان رعشه بر دلِ آدمیان میاندازد و من نمیدانستم و هیچگاه نخواهم فهمید که چرا سزایِ لبخندی عمیق طنابِ دارِ جدایی بود.
غریبه هیچگاه بازنگشت اما من هر شب بر پشت بامِ خانه ها رقصیدم؛ رقصیدم تا نوای عشاق در تمامی شهر بپیچد،
رقصیدم تا فریادِ قلبم به گوشِ غریبِ آشنایم برسد.
رقصیدم تا همه بدانند، من روزی عاشق یک غریبه بودم.
یکی بود یکی نبود، غیر از آن غریبه ای که شبانگاهان در آغوشِ آسمان پرسه میزد، هیچکس نبود.
سخن گفتن نمیدانست، چشم هایِ دلفریبش زبان میگشودند و حرارتِ بدنش روی تنِ بی جانم عصارهٔ حیات میکشید.
شب شد، غریبه نیامد به دنبالش از زمین تا به آسمان، جاده ای از اشک ساختم.
افسوس! نمیدانستم؛ من نمیدانستم که در تبعیدِ عشق به سر میبرد.
نمیدانستم بوسهٔ زمین و آسمان رعشه بر دلِ آدمیان میاندازد و من نمیدانستم و هیچگاه نخواهم فهمید که چرا سزایِ لبخندی عمیق طنابِ دارِ جدایی بود.
غریبه هیچگاه بازنگشت اما من هر شب بر پشت بامِ خانه ها رقصیدم؛ رقصیدم تا نوای عشاق در تمامی شهر بپیچد،
رقصیدم تا فریادِ قلبم به گوشِ غریبِ آشنایم برسد.
رقصیدم تا همه بدانند، من روزی عاشق یک غریبه بودم.