جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب عشق مادرانه

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط SOLEMN با نام عشق مادرانه ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 96 بازدید, 1 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع عشق مادرانه
نویسنده موضوع SOLEMN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SOLEMN
موضوع نویسنده

SOLEMN

سطح
1
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,566
10,356
مدال‌ها
4
download (27).jpg

معرفی کتاب عشق مادرانه:

کتاب عشق مادرانه نوشته‌ی جولی کلارک به روایت زندگی هیلاری، زنی میان‌سال می‌پردازد که موفق می‌شود پس از سال‌ها کودک گم‌شده‌اش را پیدا کند. او که در شانزده‌سالگی به طور ناخواسته باردار شده بود، به‌ناچار دست به اقدامی عجیب زده و کودکش را رها کرده بود، اما حالا پس از سال‌ها موفق به پیدا کردن او شده و می‌خواهد همه‌ چیز را درست کند اما آیا چنین چیزی ممکن است؟ آیا دختر هیلاری او را خواهد بخشید؟
 
موضوع نویسنده

SOLEMN

سطح
1
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,566
10,356
مدال‌ها
4
درباره‌ی این کتاب:

هیلاری همیشه ناچار بوده است، همیشه یک جور اجبار ناخوشایند گریبان‌گیرش بوده که او از آن متنفر است؛ ولی راه فراری ندارد. مثلاً او هیچ‌گاه دوست نداشت که در شانزده‌سالگی باردار شود. مادر شدن مسئولیت سنگینی بود و او ترجیح می‌داد نوجوانی‌اش را طور دیگری سپری کند اما کاری از دستش برنمی‌آمد. یک جنین کوچک، مثل دانه‌ای که میان خاک بیفتد، جایی در میان وجودش لانه کرده بود و روزبه‌روز بزرگ‌تر می‌شد. نمی‌توانست بچه را سقط کند، هیلاری در میان یک خانواده‌ی مذهبی زندگی می‌کرد که این کار را گناه کبیره می‌دانستند. چاره‌ای نداشت. مجبور بود هر طور که شده مسبب تولد یک کودک شود، کودکی که آن موقع‌ها از او متنفر بود. اما هیلاری تصمیم نداشت که تمام زندگی و جوانی‌اش را به‌خاطر این اتفاق بسوزاند، نمی‌خواست بگذارد که یک اشتباه سرنوشت او را به گند بکشد. برای همین دست به یک اقدام عجیب زد، کاری ناخوشایند که احتمالاً برای هیچ‌ک.س قابل‌درک نبود.
 
بالا پایین