جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

در حال تایپ [عقربی خون خواه مجموعه سرزمین تاریک] اثر «مهدی شهدادی کاربر رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تایپ رمان توسط Mahdi.shahdadi با نام [عقربی خون خواه مجموعه سرزمین تاریک] اثر «مهدی شهدادی کاربر رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 238 بازدید, 3 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته تایپ رمان
نام موضوع [عقربی خون خواه مجموعه سرزمین تاریک] اثر «مهدی شهدادی کاربر رمان بوک»
نویسنده موضوع Mahdi.shahdadi
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط -pariya-
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Mahdi.shahdadi

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
4
41
مدال‌ها
2
عنوان: عقربی خون خواه از مجموعه سرزمین تاریک
نویسنده: مهدی شهدادی
ژانر: تاریخی_فانتزی_عاشقانه
عضو گپ نظارت: (1)S.O.W

خلاصه:
بالدرون، سرزمین که هاله‌ای تاریک او را در بر گرفت به دست چه کسی، یک موجود خبیث یا شاید دلیل دیگری داشت و در این میان چه‌کسی بهتر از مردمان آن دوره می دانند که بر آنها چه گذشت.
حالا داستان ما شروع میشه از یک پسر بچه که هنوز معلوم نیست که توان زنده ماندن در این طوفان حوادث را دارد آن هم در سرزمینی که هنوز رگه هایی از نور خورشید بر آن می تابد ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشدبخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
25,401
51,443
مدال‌ها
12
1708240532394.png
"باسمه تعالی"

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین - •♤تاپیک قوانین تایپ رمان♤•

و برای پرسش سوالات و رفع اشکالات خود در رابطه با رمان، به لینک زیر مراجعه کنید.
مهم - |☆پرسش و پاسخ تایپ رمان☆|

قبل از ارسال پارت تاپیک آموزشی درست نویسی را با دقت مطالعه کنید.

مدیران در صورتی که متوجه اشکالات شما در درست نویسی شوند برای شما ناظر تعیین می‌کنند.
مهم - 🔶️اموزش جامع نکات ویرایشی آثار در حال تایپ، کاردبری | مطالعه اجباری برای نویسندگان
شما می‌توانید با ارسال دو پارت ابتدایی اثر تاپیک نقد کاربران را ایجاد کنید.

پس از ارسال پست اول، از کاربران بخواهید تا نظرات خود را در قالب نقد درباره هر جز از رمان بازگو کنند.

«درخواست نقد توسط کاربران»

دوستان عزیز برای سفارش جلد رمان خود بعد ۱۵ پست در تاپیک زیر درخواست دهید.
درخواست جلد - تاپیک جامع درخواست جلد رمان و داستان‌ها

چنان‌چه قصد دارید اثرتان را با تیزر تبلیغ کنید، درخواست تهیه کلیپ توسط تیم تدوین دهید.
اطلاعیه - درخواست تیزر برای تمامی آثار(داستان، دلنوشته و...) | انجمن رمان‌نویسی رمان بوک

پس از 30 پارت در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.
درخواست - تاپیک جامع درخواست نقد شورا رمان، داستان کوتاه، داستانک و فن فیکشن

می‌توانید پس از ویرایش اثر خود با توجه به نقد، به تاپیک زیر مراجعه کنید و بعد از خواندن شرایط و با داشتن شرایط، درخواست تگ دهید.
درخواست تگ - درخواست تگ رمان، داستان کوتاه و فن فیکشن، داستانک

و پس پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید. حتماً تمامی پارت‌ها باید تایید ناظر را دارا باشند.
اعلام پایان - اعلام پایان تایپ رمان


با تشکر از همراهی شما
|کادر مدیریت بخش کتاب|
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Mahdi.shahdadi

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
4
41
مدال‌ها
2
مقدمه:

یک پیرمرد با موهای کم پشت ولی بلند به رنگ استخوانی، پوستی سفید رنگ پریده و چشمانی که عطش انتقام آن ها را همچنان درخشان نگه داشته بود.



یک مرد نسبتا جوان با یک چشم در حال اسب سواری زیر نور ماه شب برای رساندن نامه ی سرنوشت ساز به مقصدی نامعلوم.

زنی با مو های سبز رنگ در کلبه ای چوبی میان جنگلی در هم تنیده روی تخت دراز کشیده بود و به این فکر می کرد که چطور می توانست بدون دردسر از آنجا فرار کند ولی برای محفل قسم خورده بود و خوب می دانست کسی که قسم را بشکند چه بلایی سرش می آورند، پس بلند شد لحظه ای بعد دیگر در آن کلبه نبود.



دو برادر پس از کار های بسیاری که با هم کرده بودند به همدیگر قول دادند که دیگر بس است و باید یک زندگی آدمیزادی را در پیش بگیرن برای همین به اولین قلعه ای که رسیدند در ارتش اسم نویسی کردن.



سرش را از روی کتاب بلند کرد روبه‌رویش دها کتاب قدیمی و کهنه قرار داشت ولی با این حال او به در خیره شد و لبخندی از روی رضایت بر لبانش نشست چون او بود که باعث رفتن برادرش شد بود.
 

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشدبخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
25,401
51,443
مدال‌ها
12

نویسنده ادامه پارت گذاری را به بعد موکول کرده است.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین