سکوت میکنم امشب به جای گفتوشنود
مرا ببخش که دل، گرم صحبت تو نبود
من آن تبسّم بیپاسخم که هیچکسی
به یاد من غزل عاشقانهای نسرود
گناهکارم و در دام خود گرفتارم
اسیر در قفسِ تن به اتّهام وجود
دروغ گفتم و سوگند خوردم... آه، دریغ!
بخوان دوباره دلم را به جایگاه شهود
به آسمانِ حقیقت ببر مرا ای دوست
که عشقهای زمینی دل مرا نربود...