مجموعه اشعار غلامرضا سازگار میثم

[~Fateme.h~]

غلامرضا سازگار میثم

 

[~Fateme.h~]

روز عاشورا)

روز عاشوراست يا آغاز روز محشر است
آسمان دود و زمين ، مانند کوه آذر است

جسم هفتاد و دو ثارالله ، بر روی زمين
بر فراز نيزه، چون خورشيد تابان يک سر است

ماه زهرا، می‌درخشد بر فراز نيزه‌ها
يا که خورشيد است و يک نی از زمين بالاتر است

غرق خون، پيراهن يک سيزده‌ ساله پسر
شعله‌ی آتش، بلند از دامن يک دختر است

يک جوان، گرديده جسمش، چاک‌چاک و ريزريز
وای ‌بر من، وای بر من، اين جوان، پيغمبر است

نه خدايا اين محمّد نيست، من نشناختم
اين اميد يوسف زهرا، علیّ ِ اکبر است

 

[~Fateme.h~]

غنچه‌ای بينم به روی شانه‌ی خون خدا
غنچه‌ی نشکفته‌ای، کز باغ گل، زيباتر است

از گل لبخند و از خون گلويش يافتم
مُهر طومار حسين است اين علیّ اصغر است

از کنار علقمه ، آيد صدای فاطمه
در غم عباس خود، گريان به جای مادر است

شاخه‌ی ياسی، در اين صحرا شده نقش زمين
دست عباس است اين يا دست‌های حيدر است

 

[~Fateme.h~]

يک طرف، بينم دو دختر، خفته زير خارها
آن شبيه زينب، اين زهرای، از پا تا سر است

ای جوانان بهشتی، رو در اين صحرا کنيد
جان به کف ياری کنيد، آقای‌تان بی‌ياور است

حر، علی، عباس، عبدالله، وهب، قاسم، حبيب
حنجر مولای‌تان لب تشنه، زير خنجر است

لاله‌ها در خاک برگرديد يا پرپر شويد
لاله‌های فاطمه، هم غرق خون، هم پرپر است

در کنار قتلگه با هم زنی را می‌زنند
اين همان دخت علی، ناموس حیّ داور است

 

[~Fateme.h~]

نيزه‌ای در دست خولی، خنجری در دست شمر
يک بدن افتاده، دورش يک بيابان لشکر است

خون زند فوّاره از زخم بريده حنجری
روی هر زخمش، نشان بوسه‌ی يک خواهر است

(ميثم) انصافت کجا رفته‌‌ست بس کن، لال شو
هر کلامت بر دل زهرا، شراری ديگر است.

حاج غلامرضا سازگار (میثم)

 

[~Fateme.h~]

(اَلسّلامُ عَلَیْكَ یٰا عَليّ بْنِ موسَی الرّضاء)

بارک الله نجمه امشب آفتاب آورده‌ای
وجه ناپیدای حق را بی‌نقاب آورده‌ای

در تراب امشب جمال بوتراب آورده‌ای
یا به دامن، احمد ختمی مآب آورده‌ای

از دل دریای رحمت درِّ ناب آورده‌ای
گل به دست خود گرفتی یا گلاب آورده‌ای؟

با جلال آمنه مرآت احمد زاده‌ای
در حقیقت عالم آل محمّد زاده‌ای

این پسر حسن خدا را مظهر است و منظر است
این پسر سر تا به پا، پا تا به سر، پیغمبر است

 

[~Fateme.h~]

این پسر هم مصطفی هم فاطمه یا حیدر است
تو چو مریم، این پسر عیسای عیسی پرور است

این پسر در هفت دریای ولایت، گوهر است
این پسر قرآن بابا روی دست مادر است

این شه ملک قدَر، فرماندهِ جیش قضاست
این همان جان جهان، مولا علی موسَی‌الرضاست

 

[~Fateme.h~]

بضعه‌ی ختم رسالت، روح قرآن است این
بلکه هم جان جهان، هم یک جهان جان است این

قدرِ قدر و نورِ نور و فرق فرقان است این
من به قرآن می‌خورم سوگند، قرآن است این

 

[~Fateme.h~]

جان دین، اصل ولایت، روح ایمان است این
شمع جمع انبیا در بزم امکان است این

لاله‌های وحی از فیض بهارش کرده گل
بوسه‌ی موسی‌ بن‌ جعفر بر عذارش کرده گل

 

[~Fateme.h~]

ظرف نامحدود دریاهای رحمت ساغرش
آسمان گردیده چون پروانه بر دور سرش

ضامن آمرزش خلقی‌ست آهوی درش
حافظ ایران اسلامی‌ست در قم خواهرش