جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب فانوسی میان اقیانوس‌ها

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط Ayumi با نام فانوسی میان اقیانوس‌ها ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 223 بازدید, 4 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع فانوسی میان اقیانوس‌ها
نویسنده موضوع Ayumi
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Ayumi
موضوع نویسنده

Ayumi

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Apr
1,623
1,171
مدال‌ها
2

معرفی کتاب فانوسی میان اقیانوس‌ها​

فانوسی میان اقیانوس‌ها داستانی نوشته ام.ال. استدمن، که هرمز عبدالهی آن را ترجمه است. این داستان روایت ماجرایی است که در یک فانوس دریایی در زمان جنگ جهانی اول رخ می‌دهد. این داستان به بیش از ۴۰ زبان دنیا ترجمه شده و تحسین مخاطبان و منتقدان را برانگیخته است.
 
موضوع نویسنده

Ayumi

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Apr
1,623
1,171
مدال‌ها
2
درباره کتاب فانوسی میان اقیانوس‌ها

در دوران جنگ جهانی اول، زوجی به اسم تام و ایزابل که نگهبان یک فانوس دریایی‌اند، در ساحل قایقی پیدا می‌کنند که جسد مردی همراه نوزادی زنده در آن قرار دارد و این آغاز داستانی می‌شود که احساسات شما را کاملا به بازی می‌گیرد.

ایزابل همسر تام که تجربه دو سقط و به دنیا آوردن یک بچه مرده را دارد، این بچه را هدیه‌ای از جانب خدا می‌داند اما تام که بسیار مبادی آداب و قانون‌گرا است می‌خواهد ماجرا را گزارش کند اما به اصرار ایزابل از این کار منصرف می‌شود. آنها نام دختر را لوسی می‌گذارند. زمانی که لوسی دوساله می‌شود، ایزابل و تام از ماموریتی که در فانوس دریایی داشتند به شهر برمی‌گردند و آنجا پی به واقعیتی می‌برند... تصمیم آنها درباره بچه زندگی او را به کلی تغییر داده است.

از روی این رمان در سال ۲۰۱۶ فیلمی هم به کارگردانی درک سیانفرس و با بازی مایکل فاسیندر و آلیسیا ویکاندر ساخته شده است.
 
موضوع نویسنده

Ayumi

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Apr
1,623
1,171
مدال‌ها
2
خواندن کتاب فانوسی میان اقیانوس‌ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به ادبیات داستانی را به خواندن این رمان جذاب دعوت می‌کنیم.
 
موضوع نویسنده

Ayumi

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Apr
1,623
1,171
مدال‌ها
2
درباره ام.ال. استدمن

ام.ال. استدمن نویسنده استرالیایی سال‌ها در لندن زندگی می‌‌کرد و وکیل بود او در سال ۱۹۹۷ تصمیم گرفت به کلاس‌های نویسندگی خلاق برود و پس از شرکت در چند کلاس نویسندگی توانست چند داستان کوتاه در مجموعه‌های مختلف بنویسد و پس از آن به نوشتن رمان روی آورد. کتاب فانوسی میان اقیانوس‌ها اولین رمان استدمن است.
 
موضوع نویسنده

Ayumi

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Apr
1,623
1,171
مدال‌ها
2
بخشی از کتاب فانوسی میان اقیانوس‌ها

لب‌های ایزابل رنگ‌پریده و چشم‌هایش غمگین و رو به پایین بود. هنوز گه‌گاه دستش را مشتاقانه روی شکمش می‌گذاشت، پیش از آن‌که تخت‌وصاف بودنِ آن به او یادآور شود که بچه‌ای در کار نیست. و بلوزهایش هنوز پر از لک‌وپیس شیری بود که در روزهای اول از پستان پروپیمانش می‌جوشید؛ شیری که ضیافتی برای مهمان غایب بود. در این حال با دیدن این لکه‌ها دوباره گریه می‌کرد، انگار داغش تازه می‌شد.

ملافه‌به دست سرپا ایستاد: خرده‌کاری‌های روزمره پایانی نداشت؛ همچنان که روشنایی فانوس سر بازایستادن نداشت. وقتی رخت‌خواب را مرتب می‌کرد و لباس‌خوابش را تاشده زیر بالش می‌گذاشت، راه صخره را در پیش می‌گرفت تا مدتی کنار گورها بنشیند. حواسش بیشتر متوجه گور جدید بود. نمی‌دانست آن گیاه رزماریِ نورسته خواهد گرفت یا نه. چندتایی علف هرز از دوروبر آن دو صلیب قدیمی کند، حالا آن‌ها بر اثر گذشت سالیان از بلور نمک پوشیده شده بودند. گیاه رزماری به‌رغم تندبادها با سرسختی رشد می‌کرد.

وقتی همراه باد صدای گریهٔ نوزادی به گوشش رسید، از روی غریزه به گور جدید نگاه کرد. پیش از آن‌که پای منطق به میان بیاید لحظه‌ای ذهنش به او گوشزد کرد که همهٔ این‌ها توهمی بیش نیستند ــ این بچهٔ آخری سقط نشده بود بلکه زنده بود و نفس می‌کشید.

این توهم از بین رفت اما صدای گریه همچنان می‌آمد. سپس فریاد تام از بالکن آمد، «ساحل رو نگاه کن! یه قایق اون‌جاست!» که به ایزابل می‌گفت این دیگر یک رؤیا نیست. ایزابل تا آن‌جا که در توان داشت به‌سرعت راه افتاد تا خود را به تام برساند که به سوی قایق می‌رفت.

مردی که در قایق بود مُرده بود. اما تام در جست‌وجوی بچه‌ای بود که در عرشه یکریز ونگ‌ونگ می‌کرد.

تام بافریاد گفت «آه خدای من! خدای من، ایزی این یه...»

«گفتی بچه؟ آه پروردگارا! آه تام! تام! این یه بچه‌ست... این‌جا... بده‌ش به من!»
 
بالا پایین