جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب فراموشان

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط آریانا با نام فراموشان ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 141 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع فراموشان
نویسنده موضوع آریانا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط آریانا
موضوع نویسنده

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,431
12,574
مدال‌ها
6
معرفی کتاب فراموشان
«فراموشان» داستانی از واقعه کربلا، به قلم داوود غفارزادگان(-۱۳۳۸) است. این کتاب از زبان و روایت ۶ شخصیت متفاوت و عمدتا گمنام از واقعه عاشورا بیان می‌شود. در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم: «آنچه بر آن نگریسته‌ام و دست‌هایم آن را لمس کرده و آنچه شنیده و به چشم خود دیده‌ام، بر شما ماتم‌زدگان می‌نویسم. و شهادت می‌دهم که آنچه قبل از گفتار من آمده، همه درست است و آنچه بعد از این، از زبان ذلیل‌ترین مردمان یعنی قیس‌القطیفه خواهد آمد، عین واقع! اینک، آنچه در مدت هشت روز بر فرزندان رسول خدا گذشت: دوم محرم بود که حسین‌بن علی وارد سرزمین کربلا شد.

فرمود: «نام این زمین چیست؟» عرضه داشتند که نام این زمین کربلاست. فرمود: «خداوندا به تو پناه می‌برم از کرب و بلا.» و پس از آن گفت: «فرود آیید و منزل کنید که اینجا، خوابگاه شتران ما، بارانداز ما و خون‌ریزگاه ماست.» سپس همه‌ی فرزندان و برادران و خاندان خود را گِرد آورد. لحظه‌ای چشم در صورت آنها دوخت و فرمود: «مردم بنده‌ی دنیایند. و دین بازیچه‌ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزیشان آماده شود با دین سر و کار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداران بسیار اندک می‌شوند.» حُرّبن یزید ریاحی که با سربازانش در مقابل خیمه‌های ابا عبدالله اطراق کرده بود، طی نامه‌ای گزارش ماجرا را به عبیدالله‌بن زیاد نوشت. چندی نگذشته بود که نامه‌ای از طرف ابن زیاد به امام حسین رسید.

مضمون نامه چنین بود: «از ورودت به سرزمین کربلا آگاه شدم. امیرالمؤمنین یزیدبن معاویه به من دستور داده که سر بر بالین نگذارم و سیراب نگردم مگر آنکه تو را به قتل برسانم، یا آنکه به فرمان من و یزید درآیی.» امام که نامه را خواندند. به غضب آمدند. آن را بر زمین پرت کرده و فرمودند: «ملّتی که خرسندی مخلوق را بر خشم خالق ترجیح دهد، هرگز روی رستگاری نمی‌بیند!»

بریده‌هایی از کتاب


فرمود: «نام این زمین چیست؟» عرضه داشتند که نام این زمین کربلاست. فرمود: «خداوندا به تو پناه می‌برم از کرب و بلا.» و پس از آن گفت: «فرود آیید و منزل کنید که اینجا، خوابگاه شتران ما، بارانداز ما و خون‌ریزگاه ماست.» سپس همه‌ی فرزندان و برادران و خاندان خود را گِرد آورد. لحظه‌ای چشم در صورت آنها دوخت و فرمود: «مردم بنده‌ی دنیایند. و دین بازیچه‌ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزیشان آماده شود با دین سر و کار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداران بسیار اندک می‌شوند.»​

تا آن‌وقت، آن‌همه پول را یکجا ندیده بودم! کم نبود. سه هزار درهم! و پشت‌بندش، وعده وعیدهای امیر عبیدالله. ترس هم بود. آخر من که یک غلام بیشتر نبودم. کِی دیگر چنین فرصتی پیش می‌آمد؟ چه می‌دانستم! جنگ بود و ما همیشه از این کارها می‌کردیم.​

«مردم بنده‌ی دنیایند. و دین بازیچه‌ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزیشان آماده شود با دین سر و کار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداران بسیار اندک می‌شوند.»​

«مردم بنده‌ی دنیایند. و دین بازیچه‌ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزیشان آماده شود با دین سر و کار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداران بسیار اندک می‌شوند.»​

IMG_20220509_110127.jpg
 
بالا پایین