جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار فرزانه بابایی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام فرزانه بابایی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 57 بازدید, 3 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع فرزانه بابایی
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9

اشعار فرزانه بابایی
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
خسته ام حال خرابم را نمی فهمی چرا؟

دیده خیس و پر آبم را نمی فهمی چرا؟

شانه لرزان من، هرگز برای خنده نیست

گریه های بی حسابم را نمی فهمی چرا؟

رو به هر ک.س می‌کنم، گویم که دلتنگم به تو

برکه ی بی ماهتابم را نمی فهمی چرا؟
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
در حریم عاشقی،
ولوله برپاست بیا

دلبری در حرم یار،
چه زیباست بیا

تو شدی همنفس غیر و،
مرا نیست هوس

نفس عشق بدون تو،
حرام است بیا

تو طبیب دل آشفته و
مجروح منی

رد نشو، زخم دل از
عشق، مداواست بیا

می‌سرایم غزلی ناب،
به عشق تو عزیز

آه، حالا که به دل،
فرصت فرداست بیا

تو ندانسته ای یک عمر،
پی عشق توأم؟

بر وصال تو دلم,
غرق تمناست بیا

پس نخواهی بدهی،
رفته دلم را به دلم؟

سی*ن*ه ی تنگ من
خسته مهیاست بیا
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
دل شیرین من از دوری فرهاد شکست

بغض درحنجره‌ ، بی قدرتِ فریاد شکست

مثل آن قاصدکِ خفته به خاکسترِ غم

«ناگهان باز دلم یاد تو افتاد شکست»

مثل آن یاس که در همهمه‌ی باد خزان

از جفاکاری و از این‌همه بیداد شکست

آن‌قدر فاصله افتاد میان من و عشق

شیشه‌ی عمرِدلم ، دستِ غم افتاد شکست
 
بالا پایین