جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

در حال تایپ [فرقان] اثر «سیده فاطمه موسوی کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تایپ رمان توسط ترنج با نام [فرقان] اثر «سیده فاطمه موسوی کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 224 بازدید, 4 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته تایپ رمان
نام موضوع [فرقان] اثر «سیده فاطمه موسوی کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع ترنج
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط آساهیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Apr
2,187
19,419
مدال‌ها
5
^بِسمِ‌رَّبِ‌حَضرَت‌مادر^
نام رمان: فرقان
به‌قلم: سیده فاطمه موسوی
ژانر: درام، تراژدی، مذهبی
ناظر: @ترنم مبینا
خلاصه‌ای از اثر:
بار دیگر، حماسه‌ای از یک دختر که فقط قرار بود جدا کننده‌ی میان حق و باطل باشد داریم.
او آشوب می‌کند.
طغیان می‌کند.
حق را نشان می‌دهد و باطل را نابود می‌کند. او می‌خواهد با علم خویش، چیزی که برایش معنی ((هویت)) می‌دهد را زنده نگه دارد.
او، فرقان است... .
 
آخرین ویرایش:

shahab

سطح
4
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Nov
598
9,080
مدال‌ها
3
پست تایید.png


نویسندهی عزیز، ضمن خوشآمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان

و برای پرسش سوالات و رفع اشکالات خود در رابطه با رمان، به لینک زیر مراجعه کنید.
پرسش و پاسخ تایپ رمان

دوستان عزیز برای سفارش جلد رمان خود بعد ۱۵ پست در تاپیک زیر درخواست دهید.
درخواست جلد

میتوانید برای پیشرفت قلم خود بدون محدودیت پارت درخواست منتقد همراه دهید.
درخواست منتقد همراه

پس از 30 پارت در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.
درخواست نقد شورا

و اگر درخواست تگ داشتید، میتوانید به تاپیک زیر مراجعه کنید و بعد از خواندن شرایط و با داشتن شرایط، درخواست تگ دهید.
درخواست تگ

و پس پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.
اعلام پایان رمان

با تشکر از همراهی شما

| کادر مدیریت انجمن رمان بوک|
 
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Apr
2,187
19,419
مدال‌ها
5
به نام خداوند بخشنده و مهربان
مقدمه:
هوا بارانی‌ست و منتظر روشنایی‌ام.
خود را گول نزنم، این روشنایی که من به دنبال اویم، او هم خود به دنبال من است!
و من فرقان هستم... .
جدا کننده‌ی حق و باطل!
شناسایی نور و تاریکی؛ البته در این زمان که تاریکی همچو نور نقره‌ای ماه می‌درخشد، انجام همچین کاری بدیهی نیست! ولی این منم که آن را ممکن می‌سازم.
و من فرقان هستم... .
دوراهی بین خوبی و بدی؛ بدی‌ای با ظاهر خوبی!
سه‌شنبه ۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱
۲۶ آوریل ۲۰۲۲
۲۴ رمضان ۱۴۴۳
 
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Apr
2,187
19,419
مدال‌ها
5
دعای کمیل که به اتمام می‌رسد، رو به مائده که چشم‌های قرمزش حال درونش را لو می‌دهد می‌گویم:
- قبول باشه مائده خانم.
محجوبانه و با خجالت سربه‌زیر می‌اندازد و می‌گوید:
- قبول حق.
چادر مشکی‌ماتم را صاف می‌کنم و به قصد خارج شدن از مسجد، برمی‌خیزم. شب است و خوفی درون دلم ایجاد می‌شود. از مسجد، تا خانه‌ی من دو کوچه راه است. هر قدم که به سمت در مسجد برمی‌‌دارم ترس بیشتر در وجودم رخنه می‌کند‌. آخر تو نانت نبود، آبت نبود، مسجد آمدن و نماز جماعت و دعای کمیل خواندت چه بود؟ استغفرالله می‌گویم و به شیطان درونم که این چرت و پرت‌ها را بارم کرده است، نهیب می‌زنم.
سعی می‌کنم بر ترس خود غلبه کنم. مثلاً مادرم روانشناس است. در طول راه، مبحث‌هایش را درمورد غلبه بر ترس و اضطراب مرور می‌کنم:
- ۱. به خودت مسلط باش. سردرگمی و خون‌سرد نبودن باعث ایجاد ترس بیشتر میشه.
- ۲. سعی کن که کمتر فکر کنی. فکرت رو روی یک چیز متمرکز که که اگر پراکنده بشه ناخودآگاه سمت چیزهای وحشت‌انگیز حرکت می‌کنه.
- ۳. تا وقتی که بدنت سالمه و راه ارتباطی داری و می‌تونی از خودت دفاع کنی دلیلی برای ترس وجود نداره.
- ۴. به این فکر کن تا وقتی که خدا حواسش به تو هست، ترس گناه کبیره است.
به‌نظرم راهنمایی چهارم بیشتر به کارم می‌آید. فقط یک کوچه مانده تا رسیدن به مقصد. امشب از تاریک‌ترین شب‌هایی‌ست که دیده‌ام. ابرها روی ستاره‌ها را پوشانده‌اند و خبری از پرتو نقره‌ای ماه هم نیست.
انگار همه جا را گرد مرگ پاشیده‌اند. نه کسی در کوچه‌هاست؛ نه ماشینی تردد می‌کند‌ حتی از آن گربه‌های ملوس که از انسان‌ها نمی‌ترسیدند اکثر وقت‌ها راه‌مان سد می‌کردند که شکمشان را سیر کنند هم خبری نیست. هوا سردتر و بی‌روح‌تر از همیشه‌ است و علاوه بر این، گرد و خاک هم همه جا را برداشته است. دیگر کم‌کم از این فضا دیوانه می‌شوم؛ پس چرا نمی‌رسم؟!
گام‌هایم را تندتر و بلند برمی‌دارم.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین