اینجا ایران است، سرزمین مادریم. سرزمینی که در آن به دنیا آمدهام و سرزمینی که در آن رشد کردهام و میدانم سرزمینی خواهد بود که در آن میمیرم.
ایران من زادگاه من است، زادگاهی که نقشهاش شکل گربه است اما در نظر من همچون شیری است که آمادهی غرش است. ایران من نتیجه ی تلاش خیلی از انسانهایی است که در راه آبادانی آن جان داده اند تا سرپا بماند و سربلند باشد.
ایران من فرهنگی به قدمت هزاران سال دارد. آنقدر مردمانش شریف و مهربان هستند که قومیتهای مختلف در کنار یکدیگر و با همدیگر با صلح و آرامش زندگی میکنند.
کرد و لر، ترک و تالش و ارمنی، بختیاری و فارس و مازنی، عرب و بلوچ و گیلکی و خیلی دیگر اقوام با زبانها و گویشهای شیرین خود و با مذهبهای مختلف مثل شیعه و سنی، مسیحی، یهودی و زرتشتی پابه پای یکدیگر قدم برمیدارند و در خوشی و خوشحالی و یا در جنگ همچون کوهی استوار ایستادهاند و مانع از ورود و نفوذ دشمن میشوند تا مبادا دشمن دست درازی کند و حتی یک وجب از خاک میهنم را تصاحب شود.
اما از همهی اینها که گذشت کنیم همهی این اقلیمها فرهنگ ایرانی را میسازند و براساس همین فرهنگ بین نقطه به نقطهی ایران پیوند نامرئی اما سفت و محکمی وجود دارد و کل جغرافیای ایران را به هم متصل ساخته است. بله این ایران من است.
نتیجه گیری: فرقی نمی کند زبانت چیست و یا مذهبت چیست؟ مهم این است نام ایرانی روی پیشانیات حکاکی شده و جغرافیایی را تشکیل دادهایم همچون شیر آماده به غرش که همه ی مردمانش همچون ریسمانی دلهایشان به همدیگر متصل شده است.