- Dec
- 26
- 133
- مدالها
- 2
نام اثر: فریب پاندورا
نویسنده: ف.خانی(رها)
ژانر: تراژدی.عاشقانه.جنایی
خلاصه:
سقوط در عمق یک تاریکی بیانتها، پس از هجوم غربتی سهمگین و ابدی، تمام موفقیتها، آرزوها، امیدها و درآخر، نهالی که در میانهی ناآرامیها، وجودش را نرمنرمک در بر میگرفت را، به خاکستر شدن سوق داد!
تنها با یک خبر، گویی مجرای پاندورا، از سر یک شوخی و کنجکاوی احمقانه، گشوده و هرچه که نباید تجربه میکرد، به آنی بر سرش، سرازیر شد. او ماند و سایهای که حضورش گاه و بیگاه حس میشد اما نمیتوانست نظارهگر او باشد؛ لااقل، نه همانند سابق!
اما آیا سایهای غرق نور، میتواند همان تهماندهی فریب خوردهٔ پاندورایی باشد که در گوشهای از جعبه، به زنجیرش کشیدهاند؟
مقدمه:
تو بینا ترین نابینای این شهری!
تلاشهای از سرِ دلدادگیام را نمیبینی و با اینحال...
با سخاوت، لبخندهای گاه و بیگاهت را هدیه میدهی به منِ از عشق تو بینا شده!
نویسنده: ف.خانی(رها)
ژانر: تراژدی.عاشقانه.جنایی
خلاصه:
سقوط در عمق یک تاریکی بیانتها، پس از هجوم غربتی سهمگین و ابدی، تمام موفقیتها، آرزوها، امیدها و درآخر، نهالی که در میانهی ناآرامیها، وجودش را نرمنرمک در بر میگرفت را، به خاکستر شدن سوق داد!
تنها با یک خبر، گویی مجرای پاندورا، از سر یک شوخی و کنجکاوی احمقانه، گشوده و هرچه که نباید تجربه میکرد، به آنی بر سرش، سرازیر شد. او ماند و سایهای که حضورش گاه و بیگاه حس میشد اما نمیتوانست نظارهگر او باشد؛ لااقل، نه همانند سابق!
اما آیا سایهای غرق نور، میتواند همان تهماندهی فریب خوردهٔ پاندورایی باشد که در گوشهای از جعبه، به زنجیرش کشیدهاند؟
مقدمه:
تو بینا ترین نابینای این شهری!
تلاشهای از سرِ دلدادگیام را نمیبینی و با اینحال...
با سخاوت، لبخندهای گاه و بیگاهت را هدیه میدهی به منِ از عشق تو بینا شده!