جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار فریدون فرخزاد

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط Mahi.otred با نام فریدون فرخزاد ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 494 بازدید, 19 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع فریدون فرخزاد
نویسنده موضوع Mahi.otred
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط reihaneh ♡
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12

اشعار فریدون فرخزاد​

 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
مشکل نبود اول در عشق جان سپردن

چون عشق رفت از دست رفت ارزوی مردن

گفتم که زندگی چیست گفتا یکی اشاره

گفتم که نیک باشد در ساحتش فسردن

ساعات روز و هفته چون ماه و سال گردند

سرگشته میتواند هر لحظه را شمردن

اینک که می فریبیم خود را میان بازی

بازیچه زمانیم در دام دانه خوردن

پرگار عشق بستیم تا درخمش بجوییم

چیزی برای ماندن دردی برای بردن

با اسمان بگویی مرغ بلند پرواز

میل غنودنش نیست در اشیانه من

پرواز او بلند است اما زمانه درسی است

کز بیز شاهوارش چشمی نبوده ایمن

ما را ببین و بگذر ما باد باد پاییم

جان بر تو میسپارم بر حسرت زمین تن

چون عشق رفت از دست میل کتابت امد

اما دگر مرا نیست حرفی برای گفتن
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
دلم شکست و نیامد صدایی از دیوار

هزار مسئله شد در ضمیر دل بیدار

شکار چی جوانی که صید جان میکرد

کنون به قصد تبارم خیزده در پندار

به عشق گفت بگو دل بتر بود یا جان

ز جان بریدم و گفتم که دل بود بسیار

ولی زبان دل ما زبان دشواریست

زبان جان زبان است و مرهمی بیمار

چه حاصل ار دل ما را به هیچ میگیری

که هیچ و هیچ زمان دارد حاصلی بسیار

من وتو روز جدایی چو ابر میگرییم

بر اسمان و زمین در کشاکش دیدار

نگو که جبر زمان باعث جدایی هاست

که من به جبر زمان تیشه میزنم ای یار

هزار بار گسستی و بیشتر نشدی

بیا که بیشترینم در این دم از ایثار

من ونهایت اشراق و عشق بیدارت

تو وتلاوت این شعر و دیده یی غمبار

من از سکوت تو فریاد میکشم در شعر

من از حضور تو پر بار میشوم در کار

حجاب عشق اگر پاره شد غم مانیست

چه جای حجب و حیا چون گذشتم از این بار

میان خار مغیلان نرفتم از تزویر

به عشق زحم زبانت نشسته ام بر خار

بخوان که خواند تو شعله میکشد در عشق

بمان که ماندن تو جان دانه است و بهار
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
دیگر عشقی عیان نمی بینم

عاشقی د رجهان نمی بینم

در سرا پرده قساوت ابر

ذره یی اسمان نمی بینم

زان عبیدی که عبد معنا بود

سر مویی نشان نمی بینم

چون سعید امد و سعید برفت

فرق و مکان نمی بینم

دیگر ار این دیار و ان دیار

نکهت اشیان نمی بینم

پوستی از تبار مکتب انس

قابل استخوان نمی بینم

از چه در رودخانه های وجود

افتابی روان نمی بینم

عمق دریا و موج عصیانگر

ساحلی بی کران نمی بینم

پرده در اتش است و اب سراب

الفت سایبان نمی بینم

اه از چیست کز خسارت عشق

همدمی مهربان نمی بینم

نقطه هایی که نکته بودند

در ضمیر زبان نمی بینم

در گذر گاه عمر قافله یی

جز قباح دادن نمی بینم

در سواران باختر پیما

مقصد خاوران نمی بینم

خم پرگار عشق و دایره یی

در طواف کسان نمی بینیم

درک نام هزار صنعت دوست

جز فن روبهان نمی بینم

لقمه نان چون دلیل عاشق امد

جز تب لقمه نان نمی بینم

هر که مقدار خویش می خواهد

ارزنی رایگان نمی بینم

گله چون شد شبان کجا بگریخت

های و هوی سگان نمی بینم

گرگ تا می درد به قهر مرا

در عزایم فغان نمی بینم

بی سپر چون اسیر حادثه ایم

وصف تیر و کمان نمی بینم

پرده داران چون عین پرده شدند

پرده بی پرنیان نمی بینم

از رفیقان روز دولت نور


سایه یی در میان نمی بینم

قهرمانان شبانه پ‍‍ژ‍مردند

سروری قهرمان نمی بینم

زین غزلها روزگار خزان

وصف ملک کیان نمی بینم


در جهانی که بعد میامد

جز غم این زمان نمی بینم
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
از غم عشق در این خانه نهانیم هنوز

جمله دیروز و به فردا نگرانیم هنوز

گر چه از خویش بریدیم و تهی باده شدیم

عاشق عشق جهان بین جهانیم هنوز

با بهار امد و با برف شد ان باد صبا

ما اسیرسفر باد خزانیم هنوز

کاش می امد و می دید پریشانی دل

انکه پنداشت همه بی خبرانیم هنوز

ای دل از خلوت ما راه به بیراه مزن

کاندرین خلوت اندیشه زبانیم هنوز

درد ما را به کجا می برد این قافله عمر

ما در این گرگ سرا نای شبانیم هنوز

اه از فقر دل خویش چه گویم به رفیق

در زمانی که پر از تاب و توانیم هنوز

عشق گنجیست که هر ک.س نتواند دیدن

دیده ایم و زپی اش پای فشانیم هنوز
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
همیشه باز می کنم پنجره ای را

به یک سویی

و می گذارم تا نورها برخیزند

روی ِ نهایت ِ زمین .

صداهایی

به سَبکی ِ ریشه های ِ آب

تاج هایی از باد را

روی ِ آغاز ِ شب می گذارند .

درخت هایی

رنگ رنگ ، نَمناک

میوه هایِ سایه بَیان می کنند

آغاز ِ مرگ را .

بهار ِ دیرپا

تابستان ِ دیرپا

گام به گام .

و من

همیشه بیگانه ،

جدا می کنم خود را

از بازتاب هایِ روز .
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
ببین که من چگونه به دنیا می آیم

از ابتدای ِ جسم

ببین که من چگونه زمان را –

که خطی محدود است

در چشمهایم وسعت می دهم

ببین که من چگونه خانه های پوسیده ی ِ تکرار را

پشت ِ سر می گذارم

و به اَصلی ، واصِل می شوم

که در انتهای صمیمیت ِ پرواز قرار دارد

*

هوا ، هوا ، هوای تازه

که پیله های ِ ملامت را

به خود جذب می کند

و زیر ِ تاجهای کاغذی خورشید

و جشن ِ بادکنک ها

پروانه ی ِ نازا را بارور می سازد

ببین که من چگونه مُشوش

به یگانه ترین پنجره ی ِ انتها ، چشم می دوزم

و بیدار می مانم که میوه ها برسند

و کوک ِ ساعتها برسند

و زنگ ِ در به صدا در آید

شاید تقاطع ِ دو خط

یا مُبادله ی ِ یک نگاه

به آن نقطه رسیده باشد

آن نقطه ای که من ، میان ِ کوچه های شَبدَر ِ وحشی

آواز ِ ناتمام ِ تو را کشف می کنم

و برگهای سستی ِ انگشتانم را

به شاخه های تَناورت پیوند می زنم

که سبز ِ سخت شَوَم

درخت شوم .
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
مـتاسـفم که تو فرهنگی بزرگ شدم
که مـردمش تصور میکنند ...
با اندوه به خدا نزدیکترند .!
[ فـریـدون فـرخـزاد ]
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
فــردا از آن من و توست اگـر ز راه آید
امـا بدون رزم مـا فـردا نمـی آیـد
بــه پـا خـیزیـد ای مـردم مـیان تـاریکـی
بــه سـوی صـبح پـرگـیریـد کـه شـب نمـی پـایـد !
[ فـریـدون فـرخـزاد ]
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
Apr
5,572
6,489
مدال‌ها
12
شـیاطـین گـفـتگـو بـا تـیشه کـردنـد ...
و او را رهـسپـار بـیشه کـردنـد!!
نمـیدانـم بـگوش او چـه گفـتـند ...
کـه او را نـیز غـارت پـیشه کـردنـد !!
بـمیرم مـن بـرای سـروهـایـی ....
کـه در ایـن روزگـاران ریـشه کـردنـد !!
[ فـریـدون فـرخـزاد ]
 
بالا پایین