جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی فضا سازی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته جمع‌آوری نکات توسط نهال رادان با نام فضا سازی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 637 بازدید, 12 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته جمع‌آوری نکات
نام موضوع فضا سازی
نویسنده موضوع نهال رادان
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط نهال رادان
موضوع نویسنده

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
🟣 فضا سازی چیست؟
فضا سازی به معنای ساختن اتمسفری است که داستان و کلمات داستان در آن غرق بشوند و باور پذیر باشند. یک فضا سازی خوب دو عنصر را باید حتما داشته باشد.
1⃣ لذت بخش باشد و داستان را خواندنی کند.
2⃣ داستان را باور پذیر کند.
یعنی اگر شما مثلا بوف کور را که یک داستان سوررئال است و غیر واقعی است بخوانید، ذهن تان تسلیم اش می‌شود و منطق داستانی اش را می پذیرد. چیزی که در دنیای واقعی غیر قابل قبول است. اگر این را می پذیرد به خاطر فضاسازی داستان آقای صادق هدایت است. اگر شما هم می خواهید که داستان تان قابل باور باشد و خواننده با آن سمپاتی داشته باشد باید بتوانید فضاسازی کنید.
✍چگونه فضا سازی کنیم؟
⭕️یک: اولا این که نور، رنگ، طعم، مزه، بو و همه ی چیزی که در احساسات قابل اشاره هست. در توصیف فضا سعی کنید از آنها استفاده نمایید. به این می گویند مرحله اول فضا سازی.
یعنی این که بتوانید با اشاره به محیط و فیزیک محل داستان یا هر چیزی که از چشم راوی دیده می‌شود، حالا ممکن است مکان باشد، ممکن است وضعیت داخل ماجرا باشد، ممکن است طرف مقابل باشد، هر چیزی که این چشم راوی که جای چشم نویسنده را گرفته سعی کنید استفاده کنید. پس فقط دیدن نیست. استشمام هم هست، احساس هم هست، گرما هم هست، سرما هم هست، لمس هم هست، همه ی این ها می تواند به شما کمک کند.
🛑نکته مهم: و این را چه طوری استفاده کنید؟
⭕️درجه یک: مهمترین آن را احساس کنید. اگر گفتید که مثلا جفتی استفاده کردید. مثلا گفتید: لمس کردم و بوییدم، دیگر شورش کنید. به چشایی هم نرسانید. سعی کنید که خواننده آن چیزی که لازم است حواس اش را پرت کند، استفاده کند. پس در فیزیک و توصیف فضا آن چیزی که باعث حواس پرتی خواننده می‌شود خیلی مهم است.
⭕️درجه دوم: حس آمیزی مشترک بین حال درونی راوی و شخصیت های داخل داستان یعنی جانداران با فضاست. یعنی این که من یک حس مثلا بی حوصلگی در یک فضای شاد دارم. وقتی که این دو تا را مثلا با هم ترکیب می کنید در فضا تضاد ایجاد می کنید. یعنی سعی می کنید این دو را ترکیب کنید منتها ترکیبی است که متضاد هستند. حال درونی این فرد خیلی گرفته است و احتیاج به تنهایی دارد اما در میان جمع است و نمی تواند مثلا جایی برود. مثل کسی که توی یک مترو قرار گرفته احتیاج به هوا دارد اما مکانی که می خواهد استفاده کند به او اجازه نمی دهد که فرار کند و به تنهایی برود. پس عنصر دوم وارد کردن حس و حال درونی افراد بر هم کنش فضایی است که ساخته اید. یعنی فقط فیزیک و صحنه آنجا را نبینید، حال و هوای آن فرد را هم نشان بدهید. بعضی وقت ها این را به صورت غیر مستقیم می آورید. یعنی یک نفر توی دیالوگ ها توی صحبت هاش، در توصیفات و خبرهاش این حال و هوا را منتقل می‌کند. یا مثلا در پایه دیالوگ ها می توانید استفاده کنید.
《مرجان پنجره را بست و سوز سرما را گرفت. چانه اش را جلو داد و نگاهم کرد. گفت: تو چته ؟》وقتی که این پایه دیالوگ را می آورید در واقع دارید فضا را می سازید و همراه دیالوگ که می گوید تو چته، یک فضایی را به نویسنده می‌دهید که سکوت کند. پس عنصر دوم، هماهنگی بین حال و هوای درونی و بیرونی است.
 
موضوع نویسنده

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
⭕️مساله سوم: وقتی که ما فضا را به صورت انتزاعی در نظر نمی گیریم، به صورت عنصر، عنصر کنار هم می چینیم. مکان داستان، زمان داستان است. مثلا شما یک حرف را در صبح یا یک توصیف در صبح یا یک توصیف در آخر شب اینها دوتا فضا را می سازند. پس عنصر زمان هم هست و وارد کردن عنصر زمان هم سومی محسوب می‌شود.
⭕️عنصر چهارم: تبدیل کردن همه ی توصیفات ( داستانی قوی است که توصیفات؛ وقتی که دارد شرح میدهد کمد این رنگی است، بوی ادوکلن می آید و یا هر چیزی که هست یا صحبت های خوشایند و بد آیند، عنصر چهارم خیلی مهم است. تبدیل همه ی اینها به یک وضعیت است. یعنی یک وضعیتی که ترجیحا هم غیر قابل تکرار است.) مثل این که من وسط یک مراسم مجلل قوزک پایم می‌خارد. دارم حکمی را می خوانم و قوزک پام می خارد و باید خم شوم و قوزک پام را بخارانم. این یک وضعیت است و این وضعیت ها لازم نیست خیلی سنگین باشد. یک جزئیاتی هستند که وقتی من خم می شوم و قوزک پایم را می خارانم یعنی این که درون شخصیتم خیلی تحت تاثیر این فضا و این جو قرار نگرفته ام..یعنی درونم به هر حال یک مقدار بازیگوش است. وقتی که به عنوان من "راوی" مثلا در این داستان هستم. ممکن است یک شخصیت شما اینطوری باشد. یا مثلا یک آدم بسیار ثروتمند که از بین همه ی صندلی ها روی یک مثلا صندلی کوچک می نشیند و طرز نشستن آن مرد را. این را یک وضعیت تعریف می کنید که مثلا گوشت های پهلویش به یکطرف می افتد وقتی که آن کلمات بسیار شدید را می گوید، این را هم مدنظر داشته باشید. اگر این چهار عنصر را در فضا داشته باشید به نظر من داستان تان هم باور پذیر می‌شود و هم خوشایند.
 

DELVAN.

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Dec
4,024
24,720
مدال‌ها
6
فضاسازی چیست؟
فضاسازی داستان چیزی فراتر از مکان وقوع داستان است. فضاسازی شامل عواملی مانند پیشینه تاریخی، فرهنگ، محیط اقتصادی - اجتماعی و جو می شود. فضاسازی بر عواملی چون زبان شخصیت، سبک نوشتن، نوع داستان و محیط کلی تأثیر می گذارد. همه این عناصر باید مطابق با طرح و پیرنگ داستان، شخصیت ها و موضوع داستان شما عمل کنند.
برای روشن شدن بهتر مطلب در اینجا کتاب ربکا نوشته دافنه دوموریه به عنوان مثال آورده شده است. داستانی معمایی و عاشقانه که در یک محیط گوتیک اتفاق می افتد.
***
دیشب باز خواب دیدم به مندرلی رفته ام. انگار کنار در باغ ایستاده بودم و تا مدتی نمی توانستم وارد شوم، چون راهم را بسته بودند...
***
در اینجا استایل نویسنده با فضاسازی کاملا همخوانی دارد و همین امر در موفقیت این کتاب کلاسیک تاثیرگذار بوده است. حال بیایید شروع کتاب سکوت برّه ها نوشته توماس هریس را بخوانیم.
***
بخش "علوم رفتاری" سازمان اف.بی.آی، که به جنایت های پی در پی رسیدگی می کند، در طبقه زیرین ساختمان آکادمی "کوانتیسو"، به گونه ای قرار گرفته، که تقریباً از نظرها پنهان است. "کلاریس استارلینگ" در حالی که بر اثر دویدن سریع از بلوار هوگان، واقع در میدان تمرین تیراندازی برافروخته شده بود، به آن بخش رسید. علفی در میان موهایش بود و روی بادگیری که با نشان اف.بی.آی بر تن داشت نیز، لکه ای از رنگ چمن دیده می شد، که بر اثر تمرین برای دستگیری مجرم و در غلتیدن بر روی زمین به وجود آمده بود.
***
همانطور که می بینید فضاسازی و زبان در اینجا متفاوت است امّا با هم تناسب دارند و زمینه داستانی که هریس در نظر گرفته است را ایجاد می کنند.
فضاسازی داستان بخش جدایی ناپذیر داستان است، بنابراین توجه داشته باشید که انتخاب فضاسازی به بهترین شکل ممکن آنچه می خواهید را به خواننده منتقل کند.
حال سوالی که پیش می آید این است که فضاسازی در داستان چه نقشی دارد؟
 

DELVAN.

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Dec
4,024
24,720
مدال‌ها
6
فضاسازی به تعیین پارامترهای داستان کمک می کند
وقتی یک فضا را برای داستان انتخاب می کنید در واقع داستان خود را محدود کرده اید و این نکته مثبتی می تواند باشد. از آن جایی که به فرآیند تصمیم گیری کمک می کند و مجموعه ای از گزینه های قابل اجرا را برای فضای داستانی ارائه می دهد و سایر گزینه ها را حذف می کند و این به شما این امکان را می دهد تا روی بهترین گزینه ها تمرکز کنید.
به عنوان مثال، اندی ویر داستان خود به عنوان "مریخی" را در مریخ فضاسازی کرده است. این فضا برای داستان، انتخاب های او را محدود کرده است. مثلاً اینکه شخصیت داستان مارک واتنی با زن رویاهای خود در سیاره سرخ ملاقات کند امکان پذیر نیست و در غیر این صورت می توانست داستان را از محور خود خارج کرده و کلا آنرا به چیز دیگری تبدیل کند.
 

DELVAN.

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Dec
4,024
24,720
مدال‌ها
6
فضاسازی به وحدت عناصر داستان کمک می کند
فضاسازی نقش زیادی در وحدت در یک داستان دارد و بخش اعظم آن در سطح ناخودآگاه اتفاق می افتد. اما یک تکنیک مفید وجود دارد که می توانید با استفاده آگاهانه از آن بخش های متحرک داستان خود را به یک کلِ منسجم پیوند دهید: به یک عنصر خاص مکرر ارجاع کنید.
به عنوان مثال، اگر داستان در شهری در کنار یک رودخانه خروشان فضاسازی شده باشد و موضوع به ماهیت ناخوشایند گذر زمان اشاره دارد، می توان از آن رودخانه به عنوان یک عنصر اصلی استفاده کرد. در اوایل داستان یک یا دو بند به توصیف رودخانه با جزئیات حسی خاص پرداخته شود، تا خوانندگان درک کنند که رودخانه چقدر سریع، طویل و خروشان در جریان است. سپس از رودخانه به عنوان نمادی وحدت بخش دوباره و دوباره استفاده شود. مثلا در مورد رودخانه در روزنامه ای که شخصیت داستان می خواند مقاله ای منتشر شده باشد. شخصیت دیگری از مرگ برادرش در آن رودخانه بگوید. دو شخصیت در آنجا ملاقات کنند. به دنبال فرصت هایی باشید که به رودخانه اشاره کنید و یا در داستان بکار گیرید و به این ترتیب آن را به ستون اصلی داستان تبدیل کنید که سایر عناصر را با هم پیوند می دهد.
 

DELVAN.

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Dec
4,024
24,720
مدال‌ها
6
فضاسازی به بیان تِم داستان کمک می کند
فراتر از ارائه یک چارچوب سازگار و پیوند دادن عناصر داستان، فضاسازی می تواند به بیان تِم و موضوع داستان نیز کمک کند. به عنوان مثال در داستانی هنگامی که جهت وزش باد تغییر می کند و آسمان صاف می شود، این می تواند نشانی از امید در شخصیت ها باشد.
 
موضوع نویسنده

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
سه دایره بکشید.

در دایره اول مشخصات ظاهری یک اتفاق یا حادثه را مشخص کنید :

مثلا : طوفان ؛ اولین دیدار ؛آخرین خداحافظی ؛ پیدا کردن یک بچه


از خود بپرسید که چه شکلی است ؟ مشخصات ظاهری آن چیست؟
مثلا : چه صحنه ای ؟
یا
چه تاثیری بر ما و یا افرادی که در معرض آن اتفاق قرار گرفته اند؟
یا وضعیت آدمها و اشیای پیرامون آن اتفاق قبل و بعد از آن اتفاق چه تفاوتی کرده :
مثلا قبل از اتفاق : مردی در حال آب پاشی گل ها بود.

بعد اتفاق:

باد تندی از سرشانه تابلوی سر کوچه آمد و به دور باغچه پیجید و کلاه مرد باغبان را برداشت


دایره دوم:

احساس افراد داخل اتفاق را حدس بزنید .

در همین مثال :

باغبان با خود گفت که حتما زنی در دور دست شیون زده است و شیونش به شکل طوفان شده و احتمالا باران تندی خواهیم داشت. کاش گریه را بس کند.


دایره سوم:
در دایره سوم بنویسید :
من چه اتفاقی را می توانم به این فضا اضافه کنم که جمله ای جدید خلق شود؟
مثلا :
ناخوادگاه چشمم دنبال کلاه پسرمرد رفت. موهایم دور سرم چرخید و چشمانم را بستم.
اولین قطره باران روگونه ام نشست. حس کردم که پدرت باید همین پیرمرد باشد که کلاهش را باد برده است. تو شبیه گم شدن کلاه این پیرمرد یکدفعه غیبت زده بود و رفته بودی.
 
موضوع نویسنده

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
فضاسازی (فضا و رنگ)

اصولاً فضاسازی در داستان نویسی مرز واضح و مشخصی ندارد؛ علت‌ اصلی‌اش آن است که تک تک عناصر داستان در ساخت فضا و رنگ داستان دخیل هستند. ما در این مبحث بیشتر به نقش صحنه و توصیف در فضاسازی می‌پردازیم.
فضا و رنگ استعاره‌ی وسیعی است برای کل احساس و حال و هوای داستان که حاصل عناصر دیگر داستان چون پیرنگ، صحنه، شخصیت، سبک،‌ نماد و ضرباهنگ اثر است، ‌از این نظر ممکن است فضا و رنگ نتیجه‌ای از عناصر دیگر داستان باشد نه عنصری مستقل؛ ‌بنابراین،‌ توصیف به خصوص توصیف صحنه به ندرت می‌تواند تنها به عنوان عنصر بنیادی فضا و رنگ داستان به حساب آید.
مفهوم فضا در داستان به روح مسلط و حاکم بر داستان اشارت دارد. در حالی که لحن به گونه‌ای آگاهانه محصول تلقی نویسنده است از موضوع و رویدادهای داستان که در نحوة گویش روایت نمود پیدا می‌کند، فضا سایه‌ای است که داستان در اثر ترکیب عناصرش بر ذهن خواننده می‌افکند. این سایه در بافت و جوهره، یکدست و بدون تغییر است. در واقع سایر کنش‌های داستان در نسبتی طبیعی با این فضا به کار گرفته می‌شوند. فضای داستان به تبع درونمایه داستان می‌تواند سرد وبی‌روح، پرامید و یا اضطراب‌آور باشد. مثلاً فضای داستان می‌تواند واجد خشونتی درونی و پنهان باشد – فضای مسلط بر داستان کوتاه «تپه‌هایی مثل فیل‌های سفید» نوشته همینگ‌وی- یا می‌تواند نوستالژیک همراه با حسرت بر عشقی از دست رفته باشد – «عمو ویگیلی در کانکتیکت»، اثر سالینجر- یا خشونتی وحشیانه اما طبیعی در گزارشی تکان‌دهنده -«لاتاری» شاهکار شرلی جکسون- به هر حال هر داستان در فضایی تنفس می‌‌کند که خواننده انتظار دارد وقایع و شخصیت‌ها در همان فضا و رنگ رخ دهند یا رفتار کنند.
 
موضوع نویسنده

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
مختصات فضا
فضا معادلی است برای اتمسفر که اصطلاحی جاافتاده در علم هواشناسی‌ست. اتمسفر را «فضا و رنگ» هم ترجمه کرده‌اند. تعریفی که از اتمسفر در علم هواشناسی به دست داده‌اند،‌ می‌تواند ما را در دریافت معنای فضا در داستان نیز رهنمون شود. البته ما وارد جزئیات این تعریف نمی‌شویم: اتمسفر، کرة گازی است که اطراف زمین را احاطه کرده‌ است ...
ما از این تعریف تنها نظر به فراگیری آن داریم، به این معنی که گازی که اطراف زمین را احاطه کرده، مسلط و فراگیر است و هر آن‌چه در زمین زنده است،‌محصور در این گاز است و آن‌چه از محدودة‌ این گاز خارج شود، ‌مرگش حتمی‌ است.
فضا در داستان نیز از این کیفیت فراگیری برخوردار است و پوششی است که عناصر داستان در هوای آن تنفس می‌کنند. انگار داستان، خود کرة زمینی است که فضای آن از چرخش حیاتی عناصر داستان به وجود می‌آید، به این معنی که عناصر داستان در عین آن که فعالیت خود را دارا هستند، سازندة فضای داستان نیز هستند، و همان‌طور که عناصر داستان باعث به وجود آمدن فضا می‌شوند،‌از آن تغذیه می‌کنند. بنابراین فضا را نمی‌توان عنصر مستقلی دانست بلکه باید آن را نتیجة عملکرد عناصر دیگر تلقی کرد.
اشتراک تعریف فضا در علم هواشناسی و داستان تا آن‌جاست که معمولاً همان صفاتی را که برای قائل می‌شویم، در داستان نیز به کار می‌بریم: هوای سرد ... هوای گرم ... هوای گرفته (خفه) ... هوای آرام ... هوای طوفانی ... و ...
البته این صفات در داستان کارکردی دیگر پیدا می‌کنند و از معنی ظاهری خود عبور کرده، باطنی دیگر می‌یابند. مثلاً صفت گرفته یا خفه در داستان به فضای شومی اشاره دارد که بر داستان حاکم است یا به فضایی که غم‌انگیز است است و یا فضایی وهم‌آور ...
بنابراین فضا، هوای مسلط داستان است که هم بر آن سایه می‌اندازد هم جزء لاینفک عملکرد عناصر داستان است. همان‌طور که با روشن کردن مهتابی، اتاق و همه‌ی وسایل آن را تحت پوشش نور سرد مهتابی قرار می‌دهیم، با روشن کردن چراغ و پاشیدن نور زرد آن، اتاق و وسایل‌اش را گرمی و روشنی می‌بخشیم.
 
موضوع نویسنده

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
آن‌چه در فضا به شدت نمایان است، این است که عنصر مستقلی در داستان نیست، بلکه حاصل عملکرد دیگر عناصر داستان است،‌ و بیشتر احساس شدنی است نه لمس کردنی. وقتی داستانی را می‌خوانیم،‌شخصیت‌ها را می‌بینیم،‌گفتگو‌ها را می‌شنویم، زمان و مکان را درمی‌یابیم، و آنچه را داستان نویس به مدد توصیف، وصف کرده است،‌ با به کارگیری تخیل خود می‌سازیم، اما فضای داستان را با آن که به شدت حضور دارد و عناصر داستان در آن شناورند،‌فقط احساس می‌کنیم،‌ نمی‌بینیم،‌و شاید برای همین است که معمولاً در پاسخ به این پرسش که فضای داستان را چگونه دیدی،‌در می‌مانیم، یا مبهم جواب می‌دهیم یا مبهم جواب می‌شنویم، و شاید به همین خاطر است که تعریف دقیق از آن به دست داده نمی‌شود.
سوار هواپیما که می‌شوید،‌ هوا را نمی‌بینید،‌ اما می‌دانید که در آن هستید. فضای داستان را نیز نمی‌بینید، بلکه احساس می‌کنید. و همان‌طور که هوا به خود صفاتی از قیبل سرد و گرم می‌پذیرد، فضا نیز چنین است. همان طور که ما به هوا تجسم فیزیکی می بخشیم،‌فضا نیز از این امکان برخوردار است.
مسافر هواپیما می‌بیند که هوا صاف است یا برعکس،‌ ابری است. می‌داند که روز است یا شب،‌و بسته به حال و هوای خویش از موقعیت‌های مختلفی که در فضا حاکم است،‌ متأثر می‌شود. یکی از هوای ابری به انبساط خاطر می‌رسد،‌دیگری از هوای صاف. یکی ساعات روز را با حال و هوای خود مناسب‌تر می‌بیند، دیگری در شب به آرامش می‌رسد، و این تأثیرات روانی،‌ ناشی از جزئیات فیزیکی است که فضا را تعیین کرده است. یعنی عوامل فیزیکی که باعث به وجود آمدن فضایی خاص شده‌اند، تأثیرات روانی خاصی را در مسافر به‌وجود آورده‌اند.
پس برای احساس کردن فضا، لازم است مراحل فیزیکی را پشت سر بگذاریم تا از نظر روانی درگیر شده، احساساتمان فعال شوند. تا ‌آتشی روشن نشود و دودی برنخیزد، ما بوی هیزم را استشمام نمی‌کنیم. آنچه موجد مراحل فیزیکی داستان است، کارکرد عناصر آن است که با فعالیت خود، تأثیر روانی واحدی را به وجود می‌آورند. مجموعة فعالیت عناصر داستان و آثار روانی به وجود آمده از فعالیت‌ آن‌ها، فضای اثر را می‌سازند.
 
بالا پایین