جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

در حال تایپ [قلمروی نحس] اثر « marmar کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تایپ رمان توسط Nicksツ- با نام [قلمروی نحس] اثر « marmar کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 378 بازدید, 8 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته تایپ رمان
نام موضوع [قلمروی نحس] اثر « marmar کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع Nicksツ-
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط HAN
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

shahab

سطح
4
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Nov
598
9,080
مدال‌ها
3
negar_۲۰۲۲۰۸۲۷_۲۲۰۴۳۴_ogx.png




"باسمه تعالی"


نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان


و برای پرسش سوالات و رفع اشکالات خود در رابطه با رمان، به لینک زیر مراجعه کنید.
پرسش و پاسخ تایپ رمان


قبل از ارسال پارت تاپیک آموزشی درست نویسی را با دقت مطالعه کنید.
درست نویسی- مطالعه این آموزشات اجباری است.
مدیران در صورتی که متوجه اشکالات شما در درست نویسی شوند برای شما ناظر تعیین می‌کنند.

شما می‌توانید با ارسال دو پارت ابتدایی اثر تاپیک نقد کاربران را ایجاد کنید.
پس از ارسال پست اول، از کاربران بخواهید تا نظرات خود را در قالب نقد درباره هر جز از رمان بازگو کنند.
«درخواست نقد توسط کاربران»

دوستان عزیز برای سفارش جلد رمان خود بعد ۱۵ پست در تاپیک زیر درخواست دهید.
درخواست جلد


چنان‌چه قصد دارید اثرتان را با تیزر تبلیغ کنید، درخواست تهیه کلیپ توسط تیم تدوین دهید.
«درخواست تیزر»

پس از 30 پارت در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.
درخواست نقد شورا


می‌توانید پس از ویرایش اثر خود با توجه به نقد، به تاپیک زیر مراجعه کنید و بعد از خواندن شرایط و با داشتن شرایط، درخواست تگ دهید.
درخواست تگ


و پس پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید. حتماً تمامی پارت‌ها باید تایید ناظر را دارا باشند.
اعلام پایان رمان




با تشکر از همراهی شما
|کادر مدیریت بخش کتاب|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Nicksツ-

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
223
1,848
مدال‌ها
2
- اینکه فکر کردی قراره اهمیت بدم، خیلی جالبه!
از روی صندلی چوبی بلند میشم و از اتاق اَسنا خارج‌ میشم.
با هجوم هوای تازه نفس عمیقی می‌کشم و دستام رو داخل جیبم می‌ذارم و همزمان که راه حیاط رو پیش می‌گرفتم به خوابم که نیمی از گذشته‌ام بود فکر می‌کنم.
بهار بود و وقت طبیعت و سرسبزی!
هرچند؛ بهار واسه یه تیمارستان خوفناک با دیوارهای سیاه متروکه جایی نداشت.
سرو صدا بلند شده بود و همه روانیا مثل یه گله گوسفند رها شدن و روی زمینا و صندلیا پخش شدن.
هر روز بیست دقیقه می‌تونستیم از اتاق های خفقانمون بیایم بیرون.
- این مستراب خراب شده‌ کجاس؟
سر چرخوندم و به دختری که قیافه لاتی داشت و سعی داشت آدامسِ تو دهنش رو باد کنه نگاه کردم و بعد رومو ازش گرفتم، با حرص شونه‌ام رو کشید و با صدای نکره‌اش داد زد
- هوی، با توام بچه! نکنه لالی، زبونتو موش خورده؟
ابروهاش‌رو کمی بالا و سرشو با علامت بالا فرستاد.
پوزخندی به صورت داغونش می‌زنم و سری از تاسف تکون میدم.
- واسه من سر تکون نده فسقلی، تا پوزه‌اتو به خاک نمالیدم... ‌.
دندونامو بهم فشار دادم و تمام زورم رو تو مشتم ریختم و قبل از تموم شدن جمله‌اش محکم تو دماغش فرود اوردم، همین که پخش زمین شد خم شدم روش، موهاشو گرفتم و پامو روی شقیقش گذاشتم
با دوتا دستاش دماغشو گرفته بود مثل کرم خاکی خودشو به زمین میمالید.
- چی موس موس می‌کردی موشِ کثیف؟
نیمی از صورتش به سنگ‌های ریز روی زمین فشرده می‌شد و نیم دیگه صورتش به کف کفشم چسبیده بود.
دادی از حرص زد که با تو دهنی‌ای که مهمونش کردم خفه شد.
از حالت خم خارج شدم و یه لگد به کمرش زدم
- می‌تونی تو شلوارت خرابکاری کنی.
و بعد لباسم رو تکون دادم و برگشتم سمت اتاق، که وسط راه پام به گزگز افتاد
- ای سگ تو روحت!
لبمو گاز گرفتم و پامو گرفتم بالا و کمی ماساژش دادم
- تیلدا؟
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Nicksツ-

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
223
1,848
مدال‌ها
2
پامو ول کردم و سرمو به سمت صدا برگردوندم
یه مرد که از لباسش مشخص بود دکتره
- خودمم!
انگشتشو روی چونه‌اش می‌زاره و با خنده میگه
- تا پارسال یادمه مشکلت اونقدر هاد بود که به قل و زنجیر بسته بودنت!
ابروهامو بالا دادم و با بی‌میلی لب زدم
- خب؟
چند قدم نزدیک تر شد و چشماشو طوری که انگار خوشحاله می‌بنده
- نمیفهمم چرا هنوز اینجایی، با این همه پیشرفتی که می‌بینم تو الان باید اون بیرون باشی!
پوزخندی به صورت احمقانه‌اش میزنم و میگم
-خفه‌شو!
با بهت بهم زل می‌زنه و من بی حوصله بر می‌گردم تا خودمو تو اون اتاقک خفه کنم که صداش رو دوباره می‌شنوم
-می‌خوام برگه ترخیصت و برات بگیرم!
پوزخندی که رو لبم نقش می‌بنده رو نمی‌تونم جمع کنم، فکر کرده به همین آسونی‌هاست؟
- تلاشتو بکن.
صدای تند حرکت کردن پاش دنبالم رو می‌شنوم، خیلی عجیبه که یه همچین دکتر کنه‌ای پیداش شده.
- صبر کن، منظورت چیه؟
برمی‌گردم به طرفش و با لبخندی لبمو نزدیک گوشش می‌برم و زمزمه می‌کنم
- چون تیمارستان در عوض نگه داشتن من، پول زیادی می‌گیره.
اخماش میره توهم و دستی به موهای مشکی‌اش می‌کشه
- نمیفهمم!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Nicksツ-

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
223
1,848
مدال‌ها
2
- ایول داری که نمی‌فهمی.
با اخم گنده‌ای خودشو ازم دور می‌کنه
- به‌هرحال، با بابام هرطور شده حرف می‌زنم تا مرخصت کنه.
چرا می‌خواد که از اینجا برم؟
بی‌خیال، سری تکون میدم و تحقیر آمیز به رفتنش خیره می‌شم، چقد بدبختی که نمیدونی تو چه قبرستونی گیر کردی.
وارد اتاقم میشم و روی تخت خواب آهنی که بوی زنگ زده‌اش ادمو خفه می‌کرد لم دادم
- اگه تو همون سیرک می‌موندم شرف داشت تا اینجا مثل سگ جون بکنم.
هرچند توی سیرک شکنجه می‌شدم، اگه وسط نمایش کمی خرابکاری می‌کردم، بدترین بلاها سرم می‌اومد، و حتی شاهد مرگ دلقک های همراهم هم بودم، اونقدر شکنجه شده بودم که دیگه هیچوقت به خودم اجازه ندادم به نمایش گند بزنم
پس شدم یه دلقک معروف و دوست داشتنی
دلیلشم این بود که خودم دلقک های اونجارو می‌کشتم، البته تماشاگرها فقط فکر می‌کردن نمایشه.
همه‌چی داشت خوب پیش می‌رفت و من یه دستگاه درآمد ساز خوب برای رئیس سیرک بودم تا اینکه یه شب، من وسط نمایش بی‌هوش شدم و هنگامی که به‌هوش اومدم تو یه تیمارستان روانی بستری بودم.
و زود متوجه شدم کسی که منو اینجا انداخت، یکی از اعضای خانواده‌ام بوده که هیچوقت ندیدمشون و نشناختمشون!
من از وقتی چشم باز کردم یه دلقک بودم که نمیدونست خانواده، پدر و مادر یعنی چی... .
نفس عمیقی کشیدم و تصمیم گرفتم حالا که خوابم میاد یه چرتی بزنم
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Nicksツ-

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
223
1,848
مدال‌ها
2
***
لبخندی به صورت عرق کرده‌اش زدم، نفس نفس می‌زد و با تردید به برگه‌های توی دستش خیره بود.
از اون طرف دخترا صورتش رو با دستمال های نقره‌ای پاک می‌کردن.
- چیشده راشا؟ سر دو راهی گیر کردی؟ یا ترسیدی؟
پوزخند صدا داری می‌زنم و چشمامو ریز می‌کنم
دندوناش رو به‌هم سایید و با عصبانیت دستش رو با مشت روی میز کوبید!
- پنجاه میلیون یُن.. حالیته ابله؟ پنجاه میلیون یُن!
چونه‌ام رو می‌زارم روی کف دستی‌که آرنجش به میز تکیه داده‌شده و آروم لب می‌زنم:
- آروم باش پسر، فقط یه ورقِ.
دستشو می‌زاره روی یکی از ورق‌ها و بلند داد می‌زنه
- خفه‌شو بابا!
دوباره پقی می‌زنم زیر خنده، دیدن صورت های پر استرس و وحشت زدشون لذت بخشه.
جدی میشم و کمی به جلو متمایل میشم
- چی‌شد؟ تصمیمتو گرفتی؟
سری تکون میده و با ترس نگاهم می‌کنه!
ورق رو می‌کشم بالا و آمادش می‌کنم، اونم خیلی آروم ورق رو می‌کشه پایین!
بدون نگاه کردن به کارتش، کارت خودمو می‌چرخونم
چشمای از حدقه بیرون زده‌اش سریع کارتم‌رو رصد می‌کنه و بلافاصله از روی صندلیش می‌پره و با صدای به‌شدت ذوق‌زده‌اش عربده می‌کشه
- همینه! پنجاه میلیون یُن و رد کن بیاد.
لبخند واضحی می‌زنم و کیف پر از پول رو بالای میز می‌کشم و رهاش می‌کنم، کیف با صدای بلندی روی میز فرود میاد
- تبریک میگم راشا، اینم پنجاه میلیون یُن.
سریع کیف‌رو می‌قاپه و با قهقه زنجیرش رو باز می‌کنه
صدای دست زدن و جیغ های تماشاکننده ها بلند شده بود.
دستام رو توی جیبم می‌زارم و برای شنیدن صدام بلند داد میزنم
- پایه‌ی یه دست دیگه هستی؟
با تمسخر و غرور نگاهم می‌کنه
- هه! دوست داری روز اولت واسه دومین بار ببازی؟
سری تکون میدم که با خنده میگه
- چقد می‌بندی؟
موهای کوتاهمو با کش کوچولویی که توی انگشتم بود میبندمو خونسرد لب میزنم
- صد و بیست میلیون یُن!
 
آخرین ویرایش:

HAN

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
فعال انجمن
Mar
4,361
20,974
مدال‌ها
9
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.

[..کادر مدیریت بخش کتاب..]
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: Nicksツ-
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین